خاطرات زندان و جانباختگان

#مهرنوش_موسوی
Channel
Politics
News and Media
Religion and Spirituality
Persian
Logo of the Telegram channel خاطرات زندان و جانباختگان
@ckateratjanbakteganPromote
213
subscribers
6.04K
photos
711
videos
2.05K
links
نه میبخشیم نه فراموش میکنیم یاد یاران یاد باد
خاطرات زندان و جانباختگان
🌺اردیبهشت ۵۹ سرکوب دانشگاه آغاز شد. این آقایان ماموریت یافتند که دانشگاه را از اندیشه، از دانشجوی انقلابی و رادیکال از استاد متفکر و منتقد و سوسیالیست پاک کنند. انقلاب می بایست سرکوب می شد. 🌺
🌺🌺
ضد انقلاب فرهنگی و شب شیشه های کریستالی اس اس های نظام در سال ۵۹

در نیمه های شب نهم نوامبر سال ۳۸ در شهرهای لایپزیک و برلین همزمان با وین اتریش با شکستن شیشه های مغازه هایی که به یهودیان متعلق بود ، تاریخی جدید آغاز شد. مردم هراسان از خواب بیدار شدند. خبرها به سرعت پیچید که بسیاری از فروشگاهها در آتش سوزانده میشوند و با اسپری رنگ روی دیوارها عکس صلیب شکسته نقاشی میشود. مردم بیخبر نمیدانستند که شبهایی که بعدها در زبان آلمانی به شبهای کریستالی معروف شد آغاز پایان تاریخی و شروع تاریخی دیگر است که نمونه اش تا بحال نبوده است. از فردای دهم نوامبر در تمام شهرها دستگیریها شدت گرفت، مردم فوج فوج دستگیر شدند. به خانه ها ریختند، کامیون کامیون دستگیر شدگان را راهی اردوگاههای مرگ، کوره های آدم سوزی کردند. میلیونها نفر دیگر هرگز برنگشتند. بله میلیونها نفر!
اگر بچه شما در آلمان دیپلم بگیرد، محال ممکن است که داستان شب شیشه های کریستالی را نداند. نخوانده باشد. با همکلاسیهایش به آشویتس و داخاوو نرفته باشند. شبهای کریستالی پیش زمینه نبود، برش تاریخی بود. ایستگاه بود. مومنتوم تجدید سازمان و عروج یک فاشیسم بی سابقه در آلمان و جهان بود!

انقلاب فرهنگی در ایران از نظر من برای عروج اسلام سیاسی مکان کاملن مشابهی به سان شب شیشه های کریستالی سال ۳۸ در آلمان را دارد. این روز مومنتوم خاصی است در تاریخ نضج گرفتن فاشیسم اسلامی در این مملکت. ضد انقلاب فرهنگی عبدالکریم سروش و بقیه همدستانش پروژه کاملن حساب شده ای جهت برپایی یک هلاکاست اسلامی تمام عیار بود.
جوانانی که امروز برای عدالت و آزادی میجنگند هرگز نبایست این تاریخ را از یاد ببرند. امروز روزی است که ما طی یک مقاومت خونین چند روزه دانشگاهها را پس ندادیم. دانشگاهها را با چماق و چاقو و دشنه از ما گرفتند. سه روز در خیابانهای اطراف دانشگاه تهران روی آسفالت سفت و سخت مینشستیم، میخوابیدیم در مقابل بسیج و حزب الله زنجیره انسانی درست کرده بودیم. چون دانشگاه مکان خاصی در مبارزه ما برای جلوگیری از عروج اسلام سیاسی در مملکت داشت. تلگرام نداشتیم. اینستاگرام نداشتیم.توئیتر و رسانه نداشتیم. همه اینها برای ما دانشگاههایمان بودند. در دانشگاه دفاتر سازمانهای کمونیستی و انقلابی داشتیم. در دانشگاه کارگر نفت و کارگر بیکار سخنرانی میکرد. در دانشگاه جلسات وسیع مارکسیستی میگذاشتیم. در دانشگاه کتاب میفروختیم،نشریات رد و بدل میکردیم. در دانشگاه از کردستان دفاع میکردیم. دانشگاه برای ما سکو بود. دستاورد انقلاب بود. جمهوری اسلامی در انقلاب ۵۷ و در رفراندوم کذایی متولد نشد. درد زایمان این حکومت انقلاب فرهنگی بود. وقتی دانشگاهها به خون کشیده و تعطیل شد. وقتی تجمع و تشکل و تظاهرات رسمن ممنوع شد، نظام جمهوری اسلامی در تپه های اوین و با طنین تیرهای خلاص متولد شد. جمهوری اسلامی نه با رای مردم، بلکه در مقابل یک مقاومت خونین متولد شد. یکی از اپیزودهای تاریخی این جدال، انقلاب فرهنگی و شب شیشه کریستالی سال ۵۸ است.
وای بر مملکتی که شب شیشه های کریستالی اش را از یاد ببرد!
از تهران تا مشهد، از شیراز تا اهواز و.... هزاران هزار دختر و پسر جوان آزادیخواه و عدالت طلب در این روزها مقاومت کردند. بسیاری کشته شدند. صدای ارژنگ خواننده سر اومد زمستون هنوز در جلو دانشگاه تهران در گوشم طنین دارد. صدای محسن از دانشگاه صنعتی که در صف جلو با مگافونی در دست و با لهجه اصفهانی اخبار مقاومت سایر دانشگاهها را باز پخش میکرد! جای تن ما روی آسفالتهای خیابانهای مجاور دانشگاههای این مملکت هنوز هست. این نشانیها را ببین ، تاریخت را هرگز از یاد مبر که روی تپه های فراموشی تو، عمارتهای دروغین و جعلی تاریخی بپا خواهند کرد که خودت زیر آن دفن خواهی شد!
گرامی باد یاد همه شکست نخوردگان مقاومت خونین در مقابل هلاکاست اسلامی در شب شیشه های کریستالی دانشگاههای ایران در چنین روزهایی در سال ۵۹!
#مهرنوش_موسوی 🌺🌺
من اصلن کاری ندارم یونسی وزیر خاتمی و دولت اصلاحات چه دروغی سر هم کرده است. اصلن برایم مهم نیست. حتی به اندازه یک مثقال. آنچه برای من شخصن مهم است این است که تمام رسانه های جهان جمع بشوند، روی صندلی محاکمه آقای خامنه ای، احمدی نژاد، مرتضوی، خود یونسی، خاتمی، هر کسی که ولو یک سانتی متر دخیل بوده را بنشانند، از آقای دکتر شهرام اعظم دعوت کنند به عنوان پزشک زهرا کاظمی بیاید، بطور لایو پخش کنند که همین حرفها را بزند. نه اصن سانسور نکند. خجالت نکشد. جلو چشم مردم دنیا همین را بگوید که سوند گذاشتیم در مثانه این زن، همه چیز داغان بود. بگذار مردم دنیا بدانند اسلام و حکومت اسلامی با ما چکارکرد. خجالت نکشد آقای اعظم بگوید که جنایتکاران حرفه ای این نظام رحم زهرا کاظمی را پاره پاره کردند. بگوید تجاوز فقط نبود.واژن این زن ر ا با یک جسمی چنان پاره کردند که برای دکتر حتی غیر قابل باور بود. همینها که پریروز به مردان حاضر در خیابان انقلاب با تهدید قتل در زندان ، طلب « خایه» میکردند. ما میخواهیم داستان هلاکاست اسلامی در ایران را مردم جهان بشنوند و بر مبارزه ما بگریند. بدانند مردم ایران چه هزینه هایی دادند فقط برای اینکه حکومت اسلامی نمیخواستند. من از صبح تا بحال که این گزارش را خواندم قرار ندارم. تمام امروز صورت فرزند این زن را تصور میکنم. حالا میخواهم از آنها که ادعا میکنند از این حکومت جنایت و قتل عام میخواهند « مسالمت آمیز» عبور کنند! نه اینکه سرنگون کنند، عبور کنند، میخواهم بپرسم چطور؟ چطور میخواهی عبور کنی از حرفهای این پزشک. من از صبح تا بحال نتوانستم از تصویر این زن، از جنازه اش، از جنایتی ک ه در حقش کردند، از سوز جگر تنها فرزندش عبور کنم، تو چطور میخواهی بدون محاکمه اینها، بدون احقاق حق، بدون بیرون انداختن این جنایتها از پرده، به قول خودت با « حفظ همین ماشین دولتی» یعنی حفظ همین آلت قتاله، چه جور میخواهی عبور کنی؟ از روی این جنازه ها چه جور و با چه وجدانی میخواهی عبور کنی ؟ خیال باطل است. چون جنازه تا ابد حرف میزند. به جنازه نمیشود تجاوز کرد. خفه نمیشود کرد. جنازه زهرا کاظمی و داستان زندگی اش در زندان حرف میزند. همه جنازه های خاوران حرف میزنند. هیچ احدی نمیتواند از گورستانهای ما عبور کند. دنیا باید صدای جنازه های ما مردم ایران را که در راه آزادی و عدالت اجتماعی اینچنین جان باختند بشنود.
الان فقط فرزندش را در آغوش میگیرم. مادرم و میدانم چگونه فرزندی با این گزارش تا ابد بر داستان تلخ مادرش خواهد گریست. روله گیان. دایکه کم!

#مهرنوش_موسوی ۲۵ فوریه

#زهرا_کاظمی