خاطرات زندان و جانباختگان

#اوین
Channel
Politics
News and Media
Religion and Spirituality
Persian
Logo of the Telegram channel خاطرات زندان و جانباختگان
@ckateratjanbakteganPromote
213
subscribers
6.04K
photos
711
videos
2.05K
links
نه میبخشیم نه فراموش میکنیم یاد یاران یاد باد
وضعیت مبهم عاطفه رنگریز و ندا ناجی

علی‌رغم پذیرش کفالت و اعلام آزادی در روز شنبه، امروز ۱۸ اردیبهشت از سوی شعبه‌ی بازپرسی به خانواده‌هایشان اعلام شد که در بند ۲۰۹ زندان #اوین می‌مانند و حق تماس تلفنی هم ندارند.

متاسفانه شرایط بلاتکلیفی و مبهم #عاطفه_رنگریز و #ندا_ناجی همچنان ادامه دارد.

هر دو این فعالان مقابل مجلس در تجمع اعتراضی #روز_جهانی_کارگر بازداشت شده اند.

ندا ناجی فعال حقوق زنان و عاطفه رنگریز فعال حقوق زنان، کارگران و حامی افراد بی سرپناه است.‌‌

خواهان آزادی فوری و بی قید و شرط همه بازداشت شدگان و مختومه اعلام کردن پرونده امنیتی همه فعالین هستیم
#نه_به_وثیقه
#آزادی_فوری_و_بیقیدوشرط

🔥
https://t.center/ckateratjanbaktegan
💥انتقال تعدادی از زندانیان قرچك به اوين و انفرادي
امروز به زندانیان #زندان_قرچک اجازه دادند که یک دقیقه با خانواده هایشان تماس بگیرند.تعدادی از آنها اطلاع داده اند که پنجاه نفر از زندانیان قرچک را به #اوین_انتقال داده اند و از سرنوشت شان بی اطلاعند و۲۵زندانی را هم به انفرادی های قرچک برده اند.
تعدادی از زندانیان زندان زنان قرچک در تماس های امروز خود به خانواده هایشان گفته اند که از روز اعتراض به آنها غذا نداده اند و زندانیان هرچه غذا نزد خود داشته اند جمع کرده و برای بند مادران که با کودکانشان زندگی می کنند فرستاده اند.گفته اند گرسنه ایم و به دادمان برسید.
/از توییتر ژیلا بنی یعقوب

#زندان_قرچک

🔥
https://t.center/ckateratjanbaktegan
#من_هم_شکنجه_شدم

من نمی خواستم در این مورد مطلبی بنویسم اما با دیدن فیلم مفتضح طراحی سوخته مصمم شدم که خاطراتی چند از چند سالی که در زندان های #اوین و #قزلحصار در دهه ۶۰ بوده ام را بعنوان حمایت از کارزار نه به شکنجه، من هم شکنجه شده ام، بنویسم.
#من_هم_شکنجه_شدم
بعد از سی و هفت سال بعد از دستگیری، هنوز شبهایی در اثر خواب دیدن، کابوس دستگیری، شکنجه و اعدام، هراسان از خواب بیدار میشوم.

#من_هم_شکنجه_شدم
آنها با من و خانواده من چه ها که نکردند.
برادرم که با من دستگیر شد، بعد از سی و پنج سال، هنوز تحت درمان هست و بعد از آزادی، دو بار در بیمارستان اعصاب و روان بستری شد، و هنوز بعد از این همه سال، خانواده ام درگیر عوارض زندان و بیماری برادرم هستند.

#من_هم_شکنجه_شدم
در زمانی که در اوین و قزلحصار بودم، بر اثر ضربات تنبیهی نگهبان و مسئولین بند، دچار بیماری های خونریزی مثانه و درد در جناق سینه بوده ام. هنوز هم جای مشتی که عنصر خودفروخته ای که مسئول بند ۱ واحد یک قزلحصار به نام عزیزالله رامش بود و به من که در زیر هشت بند یک، با چشم بند به چشم به صورت تنبیهی ایستاده بودم به جناق سینه ام زد، درد میکند.

#من_هم_شکنجه_شدم
هنوز هم صدای زَجّه دختران و پسران جوان که زیر شکنجه بودند، در گوشم طنین انداز میشود.

#من_هم_شکنجه_شدم
یادم می آید
در همان شب ورود به بند یک زندان اوین، ما داشتیم از طریق تلویزیون به اخبار گوش میدادیم که یکهو، صدای مهیبی برخاست.
انگار
یک بار تیرآهن را از ارتفاع بلندی بطرف زمین پرتاب کنید.
صدای دهشتناکی بود.
صدای تیرباران بود
و بعد از مدت کوتاهی، صدای تیر خلاص
دوستان مذهبی، با تسبیح و رفقای چپ با شمارش اعداد، تعداد افراد تیرباران شده را می شمردند.
لحظه وحشتناکی بود.
از اتاق ما هم آن روز، دو نفر را با کلیه وسایل صدا کرده و برای اعدام برده بودند.
آن شب
چهل و سه نفر تیرباران شدند.

#من_هم_شکنجه_شدم
به یاد می آورم که حاج داود رحمانی ( رئیس زندان قزلحصار ) که در روز ۱۹ ماه رمضان در سال ۱۳۶۳
وقتی با اوباش خود به بند یک واحد یک آمدند، من هم جزو افراد تنبیهی بودم.
من و تعدادی زیادی از رفقای هم بند مرا، با چشم بند، به بیرون از بند هدایت کردند و به محض خروج از بند در محاصره حاج داود و نگهبانان زندان، قرار گرفتیم و هر یک را بصورت جداگانه مورد پذیرایی تنبیهی قرار دادند. و در ادامه قرار شد که هفتاد و دو ساعت یعنی سه شبانه روز، بصورت ایستاده با چشم بند، در راهرو مشترک بین بندها باشیم و بصورت متناوب مورد ضرب و شتم هر یک از نگهبانان قرار بگیریم.


#من_هم_شکنجه_شدم
در اتاق ما رفیقی بود به نام فرج الله سعیدی، وقتی در سال ۱۳۶۱، راه کارگر ضربه خورد، رفیق فرج ما هم لو رفت و بعد از یک ماه بازجویی وقتی از ۲۰۹ به بند برگشت در مورد دادگاه زنده یاد رفیق جانباخته ولی رودگریان تعریف کرد، که وقتی رئیس دادگاه از رفیق ولی می پرسد:
نظرت درباره مارکس، انگلس و لنین چیه؟
رفیق ولی پاسخ میدهد:
مارکس، انگلس و لنین، گلهای سر سبد گلستان بشریت هستند.
این جمله رفیق ولی، در آن جو بد زندان که رژیم سعی میکرد روحیه زندانیان را از بین ببرد، بطور بی نظیری در روحیه مقاومت زندانیان تاثیر به سزایی داشت.
رفیق فرج الله سعیدی، مسئول تدارکات سازمان راه کارگر در سال ۱۳۶۳ و رفیق ولی رودگریان، مسئول گیلان و مازندران سازمان پیکار در راه آزادی طبقه کارگر در روز ۱۲ اردیبهشت سال ۱۳۶۲، تیرباران شدند.

#من_هم_شکنجه_شدم
این نوشته ها، قطره ای از دریای خون است که این حکومت انجام داده است.
من و تعدادی مثل من جزو جان بدر بردگان از این #دریای_خون هستیم.
بهمین دلیل،
جنایات رژیم جمهوری اسلامی را
#نه_فراموش_میکنیم_و_نه_میبخشیم.

#نان_کار_آزادی
#اداره_شورایی
#نه_به_شکنجه
#من_هم_شکنجه_شدم

زندانی سیاسی دهه شصت
🔥
https://t.center/ckateratjanbaktegan
#من_هم_شکنجه_شدم

من نمی خواستم در این مورد مطلبی بنویسم اما با دیدن فیلم مفتضح طراحی سوخته مصمم شدم که خاطراتی چند از چند سالی که در زندان های #اوین و #قزلحصار در دهه ۶۰ بوده ام را بعنوان حمایت از کارزار نه به شکنجه، من هم شکنجه شده ام، بنویسم.
#من_هم_شکنجه_شدم
بعد از سی و هفت سال بعد از دستگیری، هنوز شبهایی در اثر خواب دیدن، کابوس دستگیری، شکنجه و اعدام، هراسان از خواب بیدار میشوم.

#من_هم_شکنجه_شدم
آنها با من و خانواده من چه ها که نکردند.
برادرم که با من دستگیر شد، بعد از سی و پنج سال، هنوز تحت درمان هست و بعد از آزادی، دو بار در بیمارستان اعصاب و روان بستری شد، و هنوز بعد از این همه سال، خانواده ام درگیر عوارض زندان و بیماری برادرم هستند.

#من_هم_شکنجه_شدم
در زمانی که در اوین و قزلحصار بودم، بر اثر ضربات تنبیهی نگهبان و مسئولین بند، دچار بیماری های خونریزی مثانه و درد در جناق سینه بوده ام. هنوز هم جای مشتی که عنصر خودفروخته ای که مسئول بند ۱ واحد یک قزلحصار به نام عزیزالله رامش بود و به من که در زیر هشت بند یک، با چشم بند به چشم به صورت تنبیهی ایستاده بودم به جناق سینه ام زد، درد میکند.

#من_هم_شکنجه_شدم
هنوز هم صدای زَجّه دختران و پسران جوان که زیر شکنجه بودند، در گوشم طنین انداز میشود.

#من_هم_شکنجه_شدم
یادم می آید
در همان شب ورود به بند یک زندان اوین، ما داشتیم از طریق تلویزیون به اخبار گوش میدادیم که یکهو، صدای مهیبی برخاست.
انگار
یک بار تیرآهن را از ارتفاع بلندی بطرف زمین پرتاب کنید.
صدای دهشتناکی بود.
صدای تیرباران بود
و بعد از مدت کوتاهی، صدای تیر خلاص
دوستان مذهبی، با تسبیح و رفقای چپ با شمارش اعداد، تعداد افراد تیرباران شده را می شمردند.
لحظه وحشتناکی بود.
از اتاق ما هم آن روز، دو نفر را با کلیه وسایل صدا کرده و برای اعدام برده بودند.
آن شب
چهل و سه نفر تیرباران شدند.

#من_هم_شکنجه_شدم
به یاد می آورم که حاج داود رحمانی ( رئیس زندان قزلحصار ) که در روز ۱۹ ماه رمضان در سال ۱۳۶۳
وقتی با اوباش خود به بند یک واحد یک آمدند، من هم جزو افراد تنبیهی بودم.
من و تعدادی زیادی از رفقای هم بند مرا، با چشم بند، به بیرون از بند هدایت کردند و به محض خروج از بند در محاصره حاج داود و نگهبانان زندان، قرار گرفتیم و هر یک را بصورت جداگانه مورد پذیرایی تنبیهی قرار دادند. و در ادامه قرار شد که هفتاد و دو ساعت یعنی سه شبانه روز، بصورت ایستاده با چشم بند، در راهرو مشترک بین بندها باشیم و بصورت متناوب مورد ضرب و شتم هر یک از نگهبانان قرار بگیریم.

#من_هم_شکنجه_شدم
در سال ۱۳۶۳ من و تعداد بیشماری از زندانیان را در محل مسجد بند یک واحد یک با چشم بند مورد بازجویی قرار دادند همراه بازجویان دادستانی، دو نفر عنصر خودفروخته هم همراه بودند، یکی سیروس مرادی از اتحاد مبارزان کمونیست و فکر کنم از تحریریه علیه بیکاری و دیگری احمد شمس از سازمان پیکار بعنوان کمک بازجو همراه بازجویان دادستانی بودند.
در پایان بازجویی ها که همراه با تنبیه در زیر هشت بند هم بود، یادم می آید که احمد شمس به من میگفت :
تو نمیدانی که جمهوری اسلامی چقدر مهربان است.
یادم می آید که با تاکید صحبت خود را با این جمله تمام کرد، او گفت:
جمهوری اسلامی مظهر عطوفت است.
چند ماه بعد و قبل از اینکه جلاد رژیم، اسدالله لاجوردی از زندان برود.
رژیم، احمد شمس و تعدادی از عوامل خودفروخته را، اعدام کرد تا به خیال خام خود، شاهدی از جنایات خود باقی نگذارد.

#من_هم_شکنجه_شدم
در اتاق ما رفیقی بود به نام فرج الله سعیدی، وقتی در سال ۱۳۶۱، راه کارگر ضربه خورد، رفیق فرج ما هم لو رفت و بعد از یک ماه بازجویی وقتی از ۲۰۹ به بند برگشت در مورد دادگاه زنده یاد رفیق جانباخته ولی رودگریان تعریف کرد، که وقتی رئیس دادگاه از رفیق ولی می پرسد:
نظرت درباره مارکس، انگلس و لنین چیه؟
رفیق ولی پاسخ میدهد:
مارکس، انگلس و لنین، گلهای سر سبد گلستان بشریت هستند.
این جمله رفیق ولی، در آن جو بد زندان که رژیم سعی میکرد روحیه زندانیان را از بین ببرد، بطور بی نظیری در روحیه مقاومت زندانیان تاثیر به سزایی داشت.
رفیق فرج الله سعیدی، مسئول تدارکات سازمان راه کارگر در سال ۱۳۶۳ و رفیق ولی رودگریان، مسئول گیلان و مازندران سازمان پیکار در راه آزادی طبقه کارگر در روز ۱۲ اردیبهشت سال ۱۳۶۲، تیرباران شدند.

#من_هم_شکنجه_شدم
این نوشته ها، قطره ای از دریای خون است که این حکومت انجام داده است.
من و تعدادی مثل من جزو جان بدر بردگان از این #دریای_خون هستیم.
بهمین دلیل،
جنایات رژیم جمهوری اسلامی را
#نه_فراموش_میکنیم_و_نه_میبخشیم.

#نان_کار_آزادی
#اداره_شورایی
#نه_به_شکنجه
#من_هم_شکنجه_شدم

زندانی سیاسی دهه شصت

🔥
https://t.center/ckateratjanbaktegan
👈۳۶ سال پیش در #چنین‌روزی، اسدالله لاجوردی، رئیس زندان #اوین و دادستان وقت تهران در حسینیه این زندان و در میان توابان به خبرنگاران داخلی و خارجی گفت که از ابتدای #انقلاب تا ۱۵ آبان ۱۳۶۱، ۲۰۰۰ نفر اعدام شده‌اند. او در ادامه با انکار شکنجه کردن زندانیان به منظور اعتراف‌گیری از آن‌ها، افزود: «در قانون اسلام هرگز شکنجه وجود ندارد اما در احکام #اسلام، حد و #تعزیر وجود دارد.»

🔥لاجوردی در حالی تعداد کسانی که از ابتدای انقلاب تا آبان ۱۳۶۱ اعدام شدند را ۲۰۰۰ نفر اعلام کرد که بر اساس گزارش #عفو_بین‌الملل، فقط در یک دوره سه ‌ماه‌ و نیمه پس از ۳۰ خرداد ۱۳۶۰، دست‌کم۱۶۰۰ تن، بدون رعایت موازین قضایی، داشتن حق دفاع و برگزاری دادگاه‌های منصفانه اعدام شدند.
🔥از طرف دیگر، برخلاف ادعای او درباره شکنجه، بسیاری از زندانیان سیاسی که دوران حبس‌شان مقارن با هدایت لاجوردی بر دادستانی و زندان‌های دادستان مرکز بوده‌است، اِعمال انواع مختلف شکنجه را بر خود و دیگر زندانیان تایید کرده‌اند. کابل یا شلاق زدن به کف پا، با نام شرعی «تعزیر» به شکلی عادی و همگانی برای گرفتن اطلاعات علیه زندانیان اعمال می‌شده‌است و زندانیان ساعت‌ها یا حتی روزها در راهروهای منتهی به اتاق‌های بازجویی، چشم بسته و دست بسته نگه داشته می‌شدند تا نوبت بازجویی یا شکنجه شدن‌شان برسد. براساس شهادت‌های متعدد زندانیان، اسدالله لاجوردی در تمامی روند بازجویی، شکنجه، اعتراف‌گیری، حبس و اعدام زندانیان، مسئولیت و نظارت مستقیم داشته‌است و اخذ اعترافات اجباری و انتشار این اعترافات در قالب مصاحبه‌های مطبوعاتی یا تصاویر تلویزیونی نیز با هدایت او انجام می‌شده‌است.
🔥
https://t.center/ckateratjanbaktegan
خاطرات زندان و جانباختگان
Photo
عکس جمعی داخل #زندان #اوین
طاقت بیارید
دیوارهای زندان را خواهیم شکست
👆👆👆👆👆👆👆
فردی که سمت راست اسدالله لاجوردی #جلاد زندان #اوین در دهه ی خونین شصت نشسته #ابراهیم_نبوی( #اصلاح_طلب ) است.
وی شرکت کنندگان در اعتراضات مشهد را #سیب_زمینی_خور معرفی کرده است‼️😤