شعری از بوکفسکی
(ترجمه
مرضیه مهرابی)
انتشار در سوگواران ژولیده
-
"با همه،تنها"
شهوت،همچو پاره گوشتی ،استخوان ِ اصل را پوشانده
و آنها تنها با تقلایی رقت انگیز
ذهن و بعضی اوقات یک روح را در اینجا فرو میکنند.
زنان در رویارویی با بلندای سدّ ِ دیوارهاشان،گلدانها را میشکنند
و مردان
می نوشند : سیاه مست
و هیچ کس پی ِ کشف ِ آن دیگری نیست
تنها خزیدن در تختها و بیرون آمدن از آن را ادامه میدهند .
شهوت،همچو پاره گوشتی استخوانِ اصل را پوشانده
شهوت،شهوتِ بیشتر میطلبد
تشنه ای که آب ِ دریا نوشیده
آب ِ بیشتری میخواهد.
به هر ترتیب
اینجا
هیچ شانسی وجود ندارد
همه مان بدجوری به تله افتاده ایم
همه،هرکدام با تقدیر ِ شوم ِ منحصر به فردِ خود.
هیچ کس،هیچ وقت آن دیگری را کشف نمیکند.
زباله های شهر ورم کرده اند
زباله دان ها سیرند
دیوانه خانه ها سیرند
بیمارستان ها سیرند
گورستانها سیرند
آن چیزهای هیچ ِ دیگر هم،سیرند.
-
#شعر_جهان#بوکفسکی#مرضیه_مهرابی-
@Bookzic