#مهدی_فرجی شاعر كاشانی قصيده زيبايی را در مدح استاد دكتر
#شفيعی_كدكنی سروده است .
سلام بر تو که مُلک سخنوری داری
کلید کهنهی گنجینهی دری داری
تو را به آینه تشبیه کردم و دیدم
که راستی دلی از تیرگی بری داری
محبتی هم اگر داشتی به من نه سزاست
کرامتی ست که در ذرّهپروری داری
نه قصدم است ثنای تو ای عزیزترین!
نه تاج سروری از مدح سرسری داری
چکامهایست همه درد این زمانهی سرد
به پیشگاه تو که درد شاعری داری
اگر شکایتی از روزگار با تو کنم
گناه توست که میزان داوری داری
گناه ماست که دور «بهار» و «ایرج» رفت
گناه توست که با ما مجاوری داری
گناه ماست که دیر آمدیم و مغبونیم
گناه توست که رنج معاصری داری
گناه ماست که تنگ است راه و تاریک است
گناه تو که شب تاری اختری داری
مسی به نزد تو آوردهام طلا ببرم
تویی که فوت و فنِ کیمیاگری داری
زمانهایست که خرمُهره گوهر است و تویی
که نقدِ عدل به دکّان گوهری داری
زمانهی حلبیهاست در لعاب طلا
تو خود عیارشناسی و زرگری داری
عذابِ نسل مرا دیر آمدن کافیست
درآ به حجره که بیوقت مشتری داری
ندیده و نشنیده رها مکن ما را
که خود دل پُری از کوری و کری داری
هزار نکتهی باریکتر زمو با توست
که گرنه سر بتراشی قلندری داری
به روزگار تو داریم میکشیم نفس
به لطف حق، سرِ سبز از دلی تری داری
قصیدهایست همه نارسا و بیمعنا
تو را که غور به دیوان انوری داری
مرا ببخش به ایطاء*، گرچه میدانم
دلی رئوف کزین سهو بگذری داری
مرا رضای شفیعیِ کدکنی کافیست
تو گر رضای جهان در سخنوری داری
*ایطاء یکی از عیوب قافیه است که قدما در قصیده های طولانی به آن اهمیتی نمی دادند.
🆔 @Bookzic