هر چه این مادرمرده میهن را بزک کنند و سرخاب و سفیداب بمالند و توی بغل یک آلکاپن بیندازند دیگر فایده ندارد ، چون علائم تجزیه و تعفن از سر و رویش می بارد . زمامداران امروز ما دوره شاه سلطان حسین را روسفید کردند، در تاریخ ، ننگ این دوره را به آب زمزم و کوثر هم نمی شود شست ، ما در چاهک دنیا داریم زندگی می کنیم و مثل کرم در فقر و ناخوشی و کثافت می لولیم و به ننگین ترین طرزی در قید حیاتیم و مضحک آنجاست که تصور می کنیم بهترین زندگی را داریم.
طرفداری از دموکراسی میکنی برای اینکه دوا و غذای مردم را احتکار بکنی، حتی از احتکار واجبی هم رویگردان نیستی. می دانی توبه گرگ مرگ است. آسوده باش! من دیگر حرفه شاعری را طلاق دادم. بزرگترین و عالیترین شعر در زندگی من از بین بردن تو و امثال توست که صدها هزار نفر را محکوم بهمرگ و بدبختی میکنید و رجز میخوانید. گورکنهای بیشرف!
صادق هدایت داستان حاجی آقا
پ.ن= وقتی می گوییم تاریخ بهترین "قاضی" است از امثال قاضی سعید مرتضوی حرف نمی زنیم. از قاضی شرافتمندی حرف می زنیم که مو را از ماست می کشد و روبروی ظالم و مظلوم آینه ای می گیرد تا صداقت و وقاحت خود را بی پرده ببینند. کسی که غذای مردم را احتکار می کند شرف ندارد اما کسی که "دوا" را احتکار می کند که بعدها گران تر بفروشد چیزهایی ندارد که "شرف" در برابر آنها نقل و نبات هم نیست.
پ.ن.دو= "تاریخ" فردا درباره شاعران امروز ما قضاوت خواهد کرد. شاعرانی که زلزله هفت ریشتری آمد و یک سانتیمتر هم تکان نخوردند. کولبرها گلوله خوردند و ککشان هم نگزید. پلاسکو ریخت و شعر تازه ای درباره ته سیگارشان نوشتند. جوانان سرزمین شان را به جرم ناکرده به چوبه اعدام سپردند و باز لام تا کام اعتراض نکردند. حالا هم که حرامی ها به سفره های مردم و حتی داروهای حیات بخش آنها دست درازی می کنند باز هم ساکتند و از رویایی می نویسند که از هزاران هزار کابوس هم تلخ تر و مرگبارتر است.