اسکارلت: من هیچوقت در زندگی آدمی نبودم که قطعات شکسته ظرفی را باحوصله زیاد جمع کنم و به هم بچسبانم و بعد خودم را فریب دهم که این ظرف شکسته همان است که اول داشته ام.
آنچه که شکست، شکسته و من ترجیح می دهم که در خاطره ی خود همیشه آن را به همان صورتی که روز اول بود حفظ کنم تا اینکه آن تکه ها را به هم بچسبانم و تا وقتی زنده ام آن ظرف شکسته را مقابل چشمانم ببینم.
یگانه رمان مارگارت میچل (۱۹۰۰-۱۹۴۹)، بانوی نویسنده امریکایی، که در ۱۹۳۶ در امریکا و در ۱۹۳۹ در فرانسه انتشار یافت و فیلمی نیز براساس آن تهیه شد (۱۹۴۰) موفقیتهای بسیاری به دست آورد، و در زمان انتشار، پرفروشترین کتاب جهان بود و هنوز هم از کتابهای پرفروش جهان به شمار می¬رود و به شانزده زبان ترجمه شده است. این اثر برای نویسنده خود محبوبیتی فوق¬العاده کسب کرده و جایزه پولیتسر ۱۹۳۶ را نصیبش ساخت. رمان مارگارت میچل شرح حال اسکارلت اوهارا است که مادرش از نجیب¬زاده¬های ساحل جورجیا و پدرش دهقانزاده¬ای ایرلندی است. اسکارلت دلفریبی را از مادر به ارث برده است و سرسختی و عزم راسخ را از پدر؛ خصوصیاتی که به او امکان می¬دهد تا از مصایب جنگ جان بدر برد. چون اسکارلت زیبا و نازپرورده و خودخواه به سن نوجوانی میرسد، آینده خود را ، بر اثر وقوع جنگ داخلی خراب می¬بیند. بعد از سقوط آتلانتا، مجدداً به ملک خانوادگی بازمی¬گردد و با پشتکار و اراده خود آن را نجات می¬دهد. همین، اسکارلت را سرسخت¬تر می¬کند. قحطی را از نزدیک لمس کرده و سوگند خورده است که دیگر هرگز طعم گرسنگی را نچشد. در بحبوحه اغتشاش و شورش ناشی از جنگ داخلی، به هرنوع سلاحی برای ثروتمند شدن متوسل میشود. ملانی ، بهترین دوست اسکارلت، برعکس، حاضر نیست که دست از عقیده خود بردارد.