شعری برای «شهٓرچایی» ۱
◽محرم رازها و نجواها
دفتر خاطرات شیدایی
خفته بر سینه
ارومیه
دلبر شهر من، شهَرچایی!
ای صفابخش این دیار قدیم
ای همه یاد و یادگار قدیم
قصهپرداز روزگار قدیم
راوی عشقهای رویایی
دلبر شهر من، شهَرچایی!
اتفاقات دهر را دیدی
توأمان نوش و زهر را دیدی
تلخ و شیرین شهر را دیدی
در دل شهر، رود دریایی!
دلبر شهر من، شهَرچایی!
شاهد زخمهای دیرینه
رازهایی تو راست در سینه
خالی از کینهای چو آیینه
مثل خورشیدِ جلوهآرایی
دلبر شهر من، شهَرچایی!
نغمههایم هنوز در گوشت
کودکیهای من در آغوشت
نشود قصهام فراموشت
همدم من به وقت تنهایی
دلبر شهر من، شهَرچایی!
دور شهَر آرخاسیندا آی یولداش
دالغالان چک یئنه هارای یولداش
آخگینان گؤزیاشیما تای یولداش
سئوگیدن سنسن اورمونون پایی
شهریمین سئوگیلی، شهَرچایی!
#سعید_سلیمان_پور ۱. رودی که از میان شهر
ارومیه میگذرد.
◽#شهرچایی #شهر_چایی #اورمیه #ارومیه #سعید_سلیمانپور #شعر_ارومیه@bolfozool