بیست
تا بیست و پنج سالگی خودت و همهچیز و اعتقادات رو میبری زیر سوال
تا ببینی کی هستی، کی بودی.
همراه با خشم و ترس و حس عقبموندن از همهچیز و همهکس که به تو دست میده.
گاهی حسادت، خشم، پرخاش عصبانیت. رفتن و نرسیدن. گویی انگار تو این دنیا نبودی.
نمیدونی میخواهی چیکار کنی و در ادامه زندگیت چی میخواهی یا در نهایت به کجا میخواهی برسی.
مثل حافظهی کامپیوتری که یه سری اطلاعات روشه اما تو نمیدونی چرا و برای چی؟
دوباره خودت رو واکاوی میکنی ببینی اصلن این چیزایی که بودی یا ارتباطهایی که داری و راهی که اومدی برای چی بوده؟
بیست و پنج سالگی تقریبا از فشار درونی آزاد میشی و وارد مرحله انتخاب و تصمیمگیری و ساخت میشی.
دوباره ویندوزت میاد بالا و تو آگاهتر برنامههایی که میخواهی رو روی اون میریزی و باید بری که باهاشون کار کنی
تا به خروجی که میخواهی برسی.
⚠️توصیه من:
ناامیدی جزیی از این مسیره اما با کتاب روحیه آدم refresh و تازه میشه. کتاب بخونید، دغدغههاتون رو سرچ کنید و دربارهاش از تجارب و نوشتههای دیگران بخونید و در لابلای اونها صدای دورنی خودتون رو فراموش نکنید.
✳️فراموش نکنید آدمی مجموعهای هست از باورهاش یعنی اون صداهای درونیش که وقایع رو با اونا تفسیر میکنه.
اگه ناراحتین علتش رو خارج از صدای درونی و گفتگوهای درونیتون جستوجو نکنید.
چون در نهایت خودتون به این نتیجه میرسید که هیچکس مسئول احساسات ما نیست جز انتخابهای خودمون.
📌مهمتر از همه: مهم نیست تو چه سنی هستید (کتاب تئوری انتخاب ویلیام گلاسر ) و ( زندگی عاقلانه رابرت الیس) رو از دست ندید.
#بيست_تا_سى_سالگىاز میترا شادنیا
💌شما هم میتونید تجربههای خودتون رو با ارسال به ادمین
@bisttasi در
#بيست_تا_سى_سالگى به اشتراک بگذارید.
20TA30.com@i20TA30