اشکم نشد به راهِ تو گوهر نثار حیف
حیف آیدم به گریهی بیاختیار، حیف
گشتم به مرگِ خویش ز رحمت امیدوار
تا جست از زبان تو بیاختیار حیف
بدعهدی آنچنان که اگر جان دهم ز شوق
آید به وعدهی توام از انتظار حیف
تا چشم را به خنجرِ او آب دادهام
آبی نخوردهام که نخوردم هزار حیف
تا دیدهام که عهدِ جوانی چه سان گذشت
از گل دریغم آید و از نوبهار حیف
چون باد بر غبارِ رهش گر کنم گذار
بیقدرم آنقدَر که رود بر غبار حیف
گفتم که هست پیش توام عزتی که بود
پیشِ امیدِ خویش شدم شرمسار حیف
غیر از شمارِ عمر که ناید به هیچ کار
کاری نکردهام که بُود در شمار حیف
بعد از هزار روز که گشتم دچارِ وصل
نگذاشت آبِ دیده که گیرم قرار حیف
شاپور حیفها به من از روزگار رفت
گر زندگی بُود کشم از روزگار حیف
#شاپور_تهرانی #غزل_کامل•دیوان
شاپور تهرانی، مقدمه، تصحیح و تعلیقات: محمدرضا طاهری•
@be_ghole_ghazal