🔴🔵 صبرِ مخرب
🔹نویسنده: س.ن.
🔹کد یادداشت:
#A0019در طول تاریخ چیزی نبوده که برای مردان مجاز ولی برای زنان ممنوع نبوده باشد. حتی چیزهای مضحکی مانند ممنوعیت تماشای مسابقات ورزشی از نزدیک برای زنان در ایران برای اولین بار نیست که رخ میدهد. در یونان باستان که زادگاه مسابقات المپیک است تفکیک جنسیتی به شدت در جامعه وجود داشت. ورزش مختص مردان بود و قوانین سختگیرانهای وضع شده بود که حق تماشای بازیها را نیز از زنان میگرفت. گفته شده که در شهر الیا (اولین محل برگزاری المپیک) اگر زنی در ورزشگاه دستگیر میشد مجازات مرگ در انتظارش بود. اما در همان هنگام زنی شجاع به نام Kallipateira بدون اینکه کسی بفهمد به عنوان مربی مشتزنی پسرش وارد استادیوم شد و وقتی که پسرش نبرد را برد، از هیجان وسط رینگ میپرد و لباسش میافتاد و همگان میفهمند که وی زن است. البته به احترام مردان خانوادهاش که همه قهرمان المپیک بودند Kallipateira را بدون مجازات رها کردند اما از آن پس قانون این شد که مربی ورزشکار نیز باید برهنه وارد شود تا زنها به هیچ وجه نتوانند شرکت کنند.
آنچنان که در تاریخ ثبت شده بیش از ۲۷۰۰ سال بعد در انگلیس همین نگرش تبعیضآمیز دوباره ظهور کرد. در فوریه ۱۹۳۰ روزنامههای بریتانیا و جهان نوشتند که زنان دیگر حق ندارند به تماشای مسابقات بوکس بروند. این قانون توسط انجمن بوکس ارتش وضع و توسط کاپیتان تِیت (مدیر مسابقات ارتش) اعلام شد. کاپیتان تیت گفت که مسئولان معتقدند «تماشای بوکس برای زنان بدآموزی دارد». این قانون جدید باعث شد همسران بوکسورها که از تماشاگران پروپاقرص و مشوقان جدی همسرانشان بودند از ورود به ورزشگاه منع شوند. همان زمان روزنامه Malaya Tribune (چاپ سنگاپور) به نقل از همسر آقای هری پرستون (که خود یک بوکسور حرفهای بود) نوشت: «به نظرم زنهایی که به تماشای بوکس میروند اُمل اند. بوکس ورزشی مردانه است» در همان روزنامه در مقابل این دیدگاه جنسیتزده، آقای جک بلومفیلد، از بوکسورهای سنگینوزن بریتانیا، گفته بود «هیچ دلیلی ندارد زنان از تماشای بوکس منع شوند. خیلی از بوکسورهای برتر موفقیتشان را مرهون همسرانشان هستند که حضورشان هنگام مسابقه کمک شایانی به پیروزیشان کرده. خود من مدیون همسرم هستم که در خیلی مسابقات کنارم بود»
با مخالفات آشکار مردان و پافشاری جدی زنان و برگزارکنندگان مسابقات آن قانون مسخره تقریبا همان زمان برافتاد. امروز پس از ۹۰ سال از آن در ایران شاهد مشابه همان وضعیت اما در ابعاد کشوری هستیم. مسئولین میگویند منع ورود به ورزشگاه به نفع خود زنان است چرا که محیط آنجا برای زنان مناسب نیست و «بدآموزی» دارد. این تصمیم حاکمیت در محروم کردن زنان از حق تفریح و شادی مخالفان فراوانی دارد. برخی از این مخالفان معتقدند باید با گامهای بسیار کوچک در جهت «اصلاحات آرام و تدریجی» جلو رفت و از اعتراض و عمل شدید پرهیز کرد. تز اصلی این گروه این است که هر اقدامی که به عکسالعمل شدید حکومت بیانجامد مجاز نیست و حتی کارهایی چون اعتراض به فدراسیونهای جهانی یا بایکوت مسابقات توسط مردان هم «رادیکال» است و سودی ندارد. در واقع این افراد معتقدند که باید اجازه بدهیم زمان خودش مساله را حل کند. به همین دلیل هر از گاهی که حکومت برای اهداف دیگرش عده بسیار محدود و دستچینشدهای از زنان را گزینش کرده و به ورزشگاه راه میدهد این افراد با غرور آن را «یک گام به جلو» مینامند و به عنوان پیروزی از آن یاد میکنند. این محافظهکاران حاضر نیستند هیچ هزینهای برای پیروزی بدهند اما متوجه نیستند که اتفاقا زنها و مردها در این بیعدالتی در حال تباه شدن هستند و هزینه این صبر و آهستگی غیرعقلانی را همه داریم با زندگی خود میدهیم.
ایراد اصلی این رویکرد این است که زمان خودبهخود نه تنها هیچ مشکلی را حل نمیکند بلکه معمولا آن را بدتر و پیچیدهتر میکند چرا که وقتی ما به عنوان معترض و صاحب حق منتظر نشستهایم که حاکمان خودشان سر عقل بیایند، آنها ریشهها و تکیهگاههای سلطه خود را محکمتر میکنند. طرفداران اصلاحات آرام معمولا به فاصله زمانی بین شکلگیری جنبش زنان تا رسیدن به اهداف در تاریخ غرب اشاره میکنند تا آهستگی خود را توجیه کنند بدون اینکه اصلا نگاه کنند این وسط چه اتفاقاتی افتاده است و چه هزینههایی توسط چه کسانی داده شده است تا ساختار با فشار تغییر کند. اگر قرار است چیزی یاد بگیریم، نه فاصله زمانی، که تلاشهای مبارزان در این حد فاصل است.
مارتین لوترکینگ، رهبر مبارزه مسالمتآمیز علیه نژادپرستی، با تیزبینی در نامه تاریخیاش از زندان بیرمنگام مینویسد: «هرچه بیشتر میگذرد بیشتر به این باور میرسم که مردم بدنیت از زمان به شکل مؤثرتری سود جستهاند تا مردم خوشنیت» از همين رو صبر به امید اصلاح خودبهخود تنها به ضرر زنان است.
🔹واژگان کلیدی:
#زنان،
#ورزشگاه،
#حقوق_بشر،
#سن