بریده‌ها و براده‌ها

#مدرنیته
Channel
Blogs
News and Media
Education
Psychology
PersianIranIran
Logo of the Telegram channel بریده‌ها و براده‌ها
@bbtodayPromote
7.84K
subscribers
19.9K
photos
6.22K
videos
44.5K
links
you are not what you write but what you have read. رویکرد اینجا توجه به مطالب و منابع مختلف است بازنشر مطالب به معنی تایید و موافقت یا رد و مخالفت نیست! https://t.me/joinchat/AAAAAEBnmoBl2bDScG2hOQ تماس:
درس گفتار مدرنیته ها، رامین جهانبگلو
۲۲ جلسه که عنوان های ارزشمندی با تمرکز بر تاریخ معاصر ایران دارد.

جلسه اول
https://t.me/nutqiyyat/4619
«عربستان و مدرنیتۀ مهارشده»


پیش از آنکه این متن را بخوانید، دعوت می‌کنم حتماً ویدئوی پیوست را ببینید تا دلیل اشتیاق من به این موضوع را دریابید. مسئله‌ای جدی در گوشه‌ای بسیار مهم از خاورمیانه در حال وقوع است که خواه ناخواه با تجربیات و دغدغه‌های ما یکسان است. چند سالی است که اتفاقات فرهنگی بی‌سابقه‌ای در عربستان رخ می‌دهد که برای نظاره‌گران ایرانی عجیب و گاه باورنکردنی است. اما به این دلیل که این رخدادها فرهنگی و اجتماعی است، به رسانه‌های ما راه پیدا نمی‌کند و باید علاقه‌مند و کنجکاو باشید تا به آن‌ها پی ببرید. همۀ این‌ها روی هم از یک «پوست‌اندازی» ــ و شاید هم در بلندمدت از یک «دگردیسی» ــ در عربستان سعودی حکایت دارد. بگذارید توضیح دهم...

رَپرها، پاپ‌استارها و دی‌جی‌های معروف جهان، مانند انریکه ایگلسیاس، دی‌جی کالوین هریس و پیت‌بول، در عربستان کنسرت‌های روباز توده‌ای برگزار می‌کنند و دختر و پسر در آن‌ها شرکت می‌کنند. عربستان جشنواره‌های موسیقی برگزار می‌کند و هر قدر می‌تواند می‌کوشد بر زرق و برق آن‌ها بیفزاید. سال گذشته اولین دور لیگ فوتبال زنان برگزار شد که از فیلم‌ها و تیزرهای تبلیغاتی آن آشکارا پیداست محدودیت‌های پوشش یا ندارد یا اندک است. رانندگی زنان آزاد شده و دخترانی مانند ریما جُفالی در مسابقات اتومبیل‌رانی فورمول تری شرکت می‌کنند و بسیاری روی او کار و تبلیغ می‌شود. در بُعد عمومی نیز جشن هالووین در عربستان هر سال جدی‌تر و جذاب‌تر می‌شود. همۀ این‌ها یعنی چه؟ چطور صدای محافظه‌کاران درنیامده است؟

حرفی که مدت‌هاست می‌زنم این است که «عربستان در حال پوست‌اندازی است» و برخلاف بسیاری که این پوست‌اندازی را بی‌اهمیت و ظاهری می‌انگارند، من آن را سرنوشت‌ساز می‌دانم، زیرا اساساً از جهت نظری عالم ظاهر و باطن را از هم جدا نمی‌کنم. پیوندی استوار میان فُرم‌ها و محتواها وجود دارد و فُرم خود یکی از عوامل محتواسازی است. ورود قالب‌های مدرن، یعنی ورود فُرم مدرن، محتوا را تغییر می‌دهد، در حالی که محتوای مدرن اگر با فُرم مدرن پشتیبانی نشود، محکوم به شکست و نابودی است.

همواره همگان را دعوت کرده‌ام دربارۀ عربستان و کشورهای عربی خلیج فارس بدون پیشداوری تأمل کنند. جدای از این‌که معتقدم همۀ این کشورهای عربی باید دوستان نزدیک و متحدان ما باشند و از طریقشان بتوانیم بده‌بستان سرمایه و نیروی انسانی داشته باشیم، معتقدم باید نگاهمان را به کشورهای عربی اصلاح کنیم. در یک کلام، جدای از این‌که آرزو دارم ما دوستان خوبی با هم باشیم، باید در کردار آن‌ها تأمل کنیم و برای شنیدن حرف و نظر و تجربیاتشان بسیار مشتاق باشیم. به همین دلیل در جستجوی مستندهای خوبی دربارۀ تاریخچۀ این کشورها هستم و گاه مستندهایی از آن‌ها در کانال قرار داده‌ام.

هنگام تأمل در امور کشورهای عرب همسایه، توسعه، مدرنیته، تقابل با سنت و شکاف‌های جامعه‌شناختی مسائلی است که باید در آن‌ها تأمل کرد، زیرا در همۀ این‌ها پرسش‌های مشترک ماست. این دنیا برخلاف آنچه در ظاهر به نظر می‌رسد، فرصت‌های بسیار اندکی به انسان‌ها می‌دهد و ظرفیت‌ها و راه‌ها انگشت‌شمار است. ما در دنیایی محدود زندگی می‌کنیم. برای همین راه‌هایی که یک جامعه می‌تواند بپیماید، متکثر نیست. گزینه‌ها انگشت‌شمار است (حتی به اندازۀ انگشتان یک دست). عربستانِ بن‌سلمان تلاش می‌کند برای حل معضلات اجتماعی جدید و در رویارویی با مطالبات اجتماعی جدید راه‌های جدید پیدا کند.

عربستان ــ مانند سایر کشورهای خلیج فارسی ــ کوشیده با کمترین فرصت‌سوزی بیش‌ترین منافع را کسب کند. حاکمان جدید فهمیده‌اند که باید علاج واقعه قبل از وقوع کنند. دنیای جدید چالش‌های جدید دارد... به نظر می‌رسد «مدرنیتۀ مهارشده» راه‌حل کنونی آن‌هاست. ماجرا دقیقاً از اینجا جذاب می‌شود، زیرا باید دید آن‌ها در آمیزه‌سازی چقدر موفق خواهند بود. پیش‌تر چندین بار در این باره صحبت کرده‌ام که جامعۀ ایرانی را «جامعۀ بحران» می‌دانم، زیرا سنت و مدرنیته به جای آمیزش با همدیگر در جدالند و دلیل بحرانی شدن اوضاع این است که سنت و مدرنیته به یک اندازه قدرت دارند و توان هر یک به جای توسعه و پیشرفت و بهروزی صرف خنثی شدن همدیگر می‌شود. حال باید دید، در کار خویش و همسایگان اندیشه کرد... برای فردای بهتر...

ویدئوی پیوست را ببینید که در واقع مجموعه‌ای از استوری‌های صفحۀ اینستاگرامم بوده است.

مهدی تدینی

#عربستان #مدرنیته
@tarikhandishi | تاریخ‌اندیشی
‍ ‍ «تنِ زن در دعوا سر مدرنیته»


می‌شد حدس زد که «تنِ زن» دیر یا زود سیاسی می‌شود. یکی از مستعدترین گزینه‌ها برای سیاسی شدن در تاریخ عصر جدید ایران، تن زن بود و اتفاقاً تا به خود آمد (شاید هم پیش از آنکه اصلاً به خود آمده باشد)، سیاسی شده بود. اما بر خلاف اینکه معمولاً تصور می‌شود اندام زن پس از انقلاب و در پی قانون حجاب سیاسی شد، باید یادآوری کرد، از دوران پهلوی اول تن زن سیاسی شده بود و در دوران پهلوی دوم نیز یکی از عناصر اصلی در سیاست‌های بیان‌شده و بیان‌ناشدۀ حکومت، تن زن بود. تأکید می‌کنم، نه «خود زن»، بلکه «تن زن»؛ یعنی جسمانیت او. بعید است که بتوان ادعا کرد پس از چهل سال مسئلۀ حجاب در ایران حل شده است؛ که اگر حل شده بود به این همه طرح و برنامۀ سخت و نرم برای ترویج و تثبیت و تحکیم آن نیاز نبود. اما چرا تن زن سیاسی شد؟

در گسترۀ یک ملت و کشور، پدیده‌های پرشماری وجود دارد که سیاسی شدن هر یک از آن‌ها اصلاً تصادفی نیست. تصادفی نیست که در ایران یهودیان به مسئله‌ای سیاسی تبدیل نشدند، اما بهاییان شدند؛ در مقابل در غرب، یهودیان به بزرگ‌ترین «دیو سیاسی» در ایدئولوژی فاشیستی تبدیل شدند. و تصادفی نیست که در ایران دو مسئلۀ اساسیِ «تولید» و «سرمایه» سیاسی نشد، اما در غرب «تولید» و «سرمایه» به اصلی‌ترین موضوع دعواهای سیاسی بدل شد. در ایران «نژاد» مسئله‌ای سیاسی نشد، اما در غرب ــ بیش از همه در آلمان ــ نژاد به امری سیاسی بدل شد. به همین منوال، در ایران «تن زن» سیاسی شد، در حالی که غربی‌ها با چنین چیزی بیگانه‌اند و با حیرت به کشاکش‌هایمان دربارۀ تن زن می‌نگرند.

به گمان من در ایران تنها یک درگیری بنیادین و فرانسلی وجود دارد، که آن درگیری میان دین‌باوری و دنیاباوری (سکولاریسم) است؛ موضوع دعوا چیست؟ «مدرنیته» (تجدد). همۀ دعواها و کشاکش‌های دیگر فرعی است. به همین دلیل منازعۀ میان دین و سکولاریسم را «اَبَرمنازعه»ی تاریخ سیاسی و اجتماعی ایران می‌نامم. در این میان، اتفاقاً اول طرف سکولار ناگهان تن زن را سیاسی کرد؛ یعنی وقتی کوشید جسمانیت زن را از شمول قواعد عرفی و دینی خارج کند و جایگاهی بُرون‌دینی به تن زن بخشد. حتما می‌دانید منظورم دوران پهلوی اول و کشف حجاب است. نگرش سکولارها این بود که در دولت مدرن، همۀ شهروندان آزادند و زن نیز باید آزاد شود و شرط آن بازگرداندن مالکیت جسم زن به خودش است.

فُرم جدید زن، ظاهر مدرن و جسمانیت مستقل‌شده‌اش مانند مُخمّر مدرنیته عمل می‌کرد و محتوای مدرن را به درونی‌ترین بخش‌های جامعه می‌بُرد. جسم آزادشدۀ زن مانند سرباز گمنام مدرنیته با وجود خود امر مدرن را اشاعه می‌داد و سیاستگذارانِ فرهنگی نیز که برای حاکمیت سکولار خود به فرهنگ سکولار نیاز داشتند، آگاهانه و بدون افشای این مسئله، این جسمانیت آزادشده را ترویج می‌دادند. اما جناح مقابل، یعنی دین‌گرایان، آن‌قدر خام نبودند که به این بازی پی نبرند و نفهمند چه ترفندی در پس تنِ زن، چونان مهرۀ شطرنج سیاسی، نهفته است...

به این ترتیب، تن زن که پیش‌تر سیاسی بود، پس از انقلاب سیاسی ماند و سیاسی‌تر شد و همان نقشی را که پیش‌تر برایش تعریف کرده بودند، اکنون به شکلی معکوس عهده‌دار شد. همان‌طور که جسمانیت آزادشدۀ زن «سرباز ناپیدا»ی مدرنیته بود، اکنون جسم محجب‌شدۀ زن «سرباز پیدا»ی یزدان‌سالاری و دینمداری شد.

در واقع آنچه باعث می‌شود تن زن و قانون نمادین آن، یعنی حجاب، چنین سرسختانه پیگیری شود، فقط اجرای یک قانون اسلامی نیست. بلکه حجاب و محدودسازی اندام زن، بخشی از مقاومت در برابر مدرنیته است؛ مدرنیته‌ای که اندام زن را به مسئله‌ای غیردینی، غیرمعنوی، غیرعرفانی و در یک کلام سکولار تبدیل می‌کند. اما آیا تن زن در نظام سنت‌ها و در جهان دینی واقعاً تا این اندازه مهم است که لازم باشد این‌طور سیاسی شود و حتی هزینۀ سیاسی هنگفتی بابت آن به دنیای سیاست تحمیل شود؟ نه! تن زن فی‌نفسه آن‌قدر مهم نیست، اما وقتی به نمادِ مقاومت تبدیل می‌شود، چونان پرچمی است که باید افراشته بماند. اگر به تبلیغات حجاب دقت کنید، اتفاقاً بر وجه نمادین آن بیش‌تر از محتوای اصلی‌اش تأکید می‌شود.

تا وقتی از این منظر به مسئلۀ حجاب در ایران نگاه نکنیم، به راز این دعوا پی نمی‌بریم. اما انگار سیاسی کردن اندام زن، برای هر دو سوی این دعوا بیش‌تر دردسر و هزینه در پی داشت تا فایده. ترومایی که قانون کشف حجاب ایجاد کرد، به جریان سکولار آسیب بسیار بیش‌تری زد تا به دین‌سالاری؛ همان‌گونه که انگار قانون حجاب بیشتر به ترویج سکولاریسم منجر شد.

تصویر پیوست: از عباس عطار، از ماه‌های منتهی به انقلاب.

مهدی تدینی

#مدرنیته #حجاب
@tarikhandishi