♦️شهردار ِ جهادی ِ زوریخ♦️(آیا با خودسازی، جامعهها ساخته میشوند؟)
▪️داریم دو نفری از خیابان رد میشویم. استادم میایستد و به جایی دورتر نگاه میکند و میخندد. رد نگاهش را دنبال میکنم اما سر در نمیآورم. میفهمد تعجب کردهام. میگوید:
- اون خانم رو میبینی؟
+ کدوم رو میگین؟
- آن خانمی که دارد دوچرخهاش را آنجا قفل میکند.
آنطرف خیابان است. خانمی حدود 60 ساله با پالتوی قرمز. اتفاقاً دوچرخهاش را کنار دوچرخهی من قفل کرده و همانجا دارد رژ لبش را هم میزند! استادم میگوید:
- میدونی کی ه؟ این شهردار زوریخ ه!
میمانم! میدوم و از این سمت خیابان عکسی میگیرم. زوریخ، شهری با این گردش مالی عظیم و بانکها و کارخانهها و شرکتهای بینالمللی. شهرداری که تقریباً همه کارهی شهر است..
با خنده ادامه میدهد:
- من از این جنبههای این شهر و کشور خوشم میآید. نه محافظی. نه ماشینی. همیشه با دوچرخه میآید و میرود.
شب، میروم و در موردش میخوانم: از سال 2009 شهردار زوریخ است. یعنی برای بیش از ده سال...
▪️موقع انتخابات است.
ما هم در بخش اجتماعی شهرداری کار میکنیم. شهردار جزء کاندیداهاست. هر روز، صحبت از جلسهها و کم و زیاد شدن رأیها و سخنرانیهاست. شعار اصلیاش، درباره مستضعفین است. درباره فاصله طبقاتی و کار جهادی و سادهزیستی.
ما که طبیعتاً کاری به کارش نداریم. خودمان را از بحثها و پیشنهادها دور نگه داشتهایم. عصر همان روز، شهردار به دفترمان میآید. آن شب نوبت برنامه تلویزیونیاش است. برخی از بچهها میگویند شاید بیاید طبقهی پایین و ببینندش. ساعت اداری تمام است. با دوستم بیرون میآییم. با بیآرتی تا گیشا میرویم. سر پل، یک دفعه در خط ویژه، سه چهار تا ماشین سیاه رنگ با فلاشر وسرعت زیاد رد میشوند. دوستم میگوید: شهردار بود ها. ...
▪️فکر میکردند: هر کس خودش را بسازد، دنیا گلستان میشود. فکر میکردند «خودمان را بسازیم، کشورمان ساخته میشود». اما اینطور نبود. (نه الان که دیگر از خودسازی هم خبری نیست. یعنی هست، اما از نوع «به خود و خانواده از پول مردم رسیدن».) همان دهه شصتش هم رمز ساختن جامعه، خودسازی نبود. توصیههای اخلاق فردی و خوب باشید و انسان باشید و سادهزیست باشید، برای زندگی فردی و خانوادگی خوبند، اما راه ساختن جامعهای بهتر نبودند.
جامعه، قواعد خودش را دارد. ساختارها مهم میشوند نه آدمها. آدمهای خوب هم در ساختارهای بد، فاسد میشوند. مسأله «نظام» منافع است. مسأله این است که چه «ساز و کار»ی برای انجام خواست عمومی مردم وجود دارد؟ مسأله این است که باید کار خوب بصرفد و به نفع باشد و کار بد، مجازات ببیند. مسأله این است که «قانون» ملاک و معیار باشد نه شخص. هر کس که میخواهد باشد. مسأله این است که تیغ قانون، برنده باشد. نه فقط برای ندارها. برای همه. وگرنه فراوان فجایعی که نیتهای خوب و آدمهای خوب و خودساخته پشتشان بودند. خیلی هزینه کردیم تا این را بفهمیم. از مشروطه تا الان. مشروطهای ناتمام.
▪️جامعهی خوب، لزوماً جمع آدمهای خوب نیست. جامعهی عادلانه، محصول قواعد و ریلهای فرافردی ِ عادلانه است.
عکس: شهردار زوریخ در حال قفل کردن دوچرخهاش.
راهیانه|ایده نوشتهای مهدی سلیمانیه|
@raahiane#جامعه|
#سفر|
#ماhttps://telegra.ph/file/e1494d928e738ab3e3084.jpg