بریده‌ها و براده‌ها

#صلاح_الدین_خدیو
Канал
Блоги
Новости и СМИ
Образование
Психология
ПерсидскийИранИран
Логотип телеграм канала بریده‌ها و براده‌ها
@bbtodayПродвигать
7,84 тыс.
подписчиков
19,9 тыс.
фото
6,22 тыс.
видео
44,5 тыс.
ссылок
you are not what you write but what you have read. رویکرد اینجا توجه به مطالب و منابع مختلف است بازنشر مطالب به معنی تایید و موافقت یا رد و مخالفت نیست! https://t.me/joinchat/AAAAAEBnmoBl2bDScG2hOQ تماس:
🔺ایران بدون نصرالله

اسرائیل نام عملیات ویرانگر و پرتلفات ترور سید حسن نصرالله را نظم نوین نهاده است. اشارەای بە تحمیل ترتیبات جدید امنیتی و سیاسی مورد نظر اسرائیل پس از تضعیف حزب الله.
نظم نوین نتنایاهو چیزی نیست جز پایان دادن به عصر جنگ های نامتقارن از طریق کاربست غیر متعارف و حداکثری قدرت نظامی و از حیز انتفاع انداختن نیروهای نیابتی، احیانا با حملەی مستقیم بە کشور مرکز.
توفیق اسرائیل در این زمینه به واکنش ایران بستگی دارد. شکی نیست که تهران با اندوه بسیار شاهد سلاخی ارزشمندترین دارایی استراتژیک خود در منطقه است.
حزب الله اصلی ترین متحد ایران در خاورمیانه است و نصرالله هم زمامدار راستین لبنان بود.
ایران بیش از چهار دهه روی این متحد ارزشمند خود سرمایه گذاری کرده و تصور خاورمیانەی بدون حزب الله برایش هولناک است.
زرادخانەی موشکی حزب الله که قسمتی از آن در روزهای اخیر از دست رفت، بخشی از توان بازدارندگی ایران در رقابت استراتژیک و ژئوپولتیک با اسرائیل محسوب می شود.
خود حزب الله نیز به عنوان برندی سیاسی و نیرویی دارای جایگاه و نام و اعتبار، ویترین قدرت نرم ایران در خاورمیانه و سرنمون اقمار آن در منطقه است.

با این اوصاف جدی ترین چالش کنونی برای تهران، چگونگی دفاع از آنست.
آن هم در برابر دشمنی که به نظر می رسد قصد توقف ندارد.
و به هر قیمتی می خواهد از فرصت ناب پیش آمده برای حذف تهدید چند دهەای در مرزهای شمالی بهره ببرد.
اگر ایران نخواهد مستقیما به اسرائیل حمله کند، از رهگذر باقیمااندەی زرادخانەی حزب الله و موشک های نقطه زن آن می تواند مراکز جمعیتی و اقتصادی اسرائیل را آماج قرار دهد.
امری که می تواند واکنش شدید اسرائیل را در پی داشته باشد و به ویرانی اماکنی نظیر فرودگاه بیروت و حتی حمله به اهدافی در داخل ایران منجر شود.
گزینەی مطلوب برای ایران، برقراری آتش بس در غزه و لبنان است. تجربەی یک سال گذشته نشان داده که نتانیاهو که بقای سیاسی خود را در خطر می بیند با آن موافقت نخواهد کرد.
گزینەی کمتر بد دیگر ورود زمینی اسرائیل به لبنان و گیر افتادن در باتلاقی مشابه غزه است.
این سناریو دارای دورنمایی مبهم است و به منزلەی بازگشت به 42 سال قبل و آغازی از نو برای همەی طرف های دیگر است.
#صلاح_الدین_خدیو
@sharname1
🔺حزب الله زیر آتش!

در حالی که همگان ناظر حذف هدفمند و یک به یک گارد قدیمی تشکیل دهندەی شاخەی نـظامی حزب الله هستند، کسی به یک ضایعەی مهم تر توجە نمی کند؛
از دست رفتن هالەی پویای موفڤی کە این جنبش از سال 2000 تاکنون حفظ کرده است.
در واقع اسطورەی شکست ناپذیری و توانایی آن در ضربه زدن به اسرائیل در هر شرایط. آن هم  بر اثر یک رخنەی امنیتی مرگبار از سوی موساد و شکست اطلاعاتی در برابر آن.

درخشش حزب الله در سیاست لبنان و خاورمیانه از آن سال با خروج نیروهای اسرائیل از جنوب لبنان آغاز شد و با ایستادگی بی سابقه در جنگ 33 روزەی 2006 به اوج رسید.
علیرغم ویرانی گستردەی حومەی جنوبی بیروت کە اصطلاح دکترین ضاحیه - به معنای پاسخ عظیم و نامتقارن اسرائیل به هر منبع تهدید - از پی آن سر بر آورد، حزب الله سالم و پابرجا ماند و به مرور قوی تر و مسلح تر گردید.
سرمایەی معنوی ناشی از جنگ 2006 سال ها به کار این حزب آمد و دستکم به صورت موقت روی یک نقیصەی بزرگ سرپوش گذاشت:
حل نسبی و موقت بحران راهبرد مناسب در قبال اسرائیل!
در این زمینه این حزب قسمی راهبرد جایگزین نسبتا موفق پس از دو شکست تحقیرآمیز به شماز می رود:

شکست مبارزەی چریکی علیه اسرائیل و اخراج تمام سازمان های فلسطینی از لبنان در سال 1982 و نیز شکست مسیر دیپلماتیک ساف و به بن بست رسیدن روند اسلو.
راهبردی که اصطلاح محور مقاومت از دل آن بیرون آمد و حزب الله هم عملا قلب تپندەی ائتلاف نیمه رسمی مزبور شد.
استراتژی اقناع ساز حزب الله عملا از سوی حماس، جهاد اسلامی، حشد شعبی و انصارالله الگوبرداری شد.
به گونەای کە مناطق و اقلیم های غیر رسمی اما موثر و عملا موجود، به متغیرهایی مهم و پذیرفته شده در سیاست منطقه تبدیل شدند و دستکم مدتی این تصور پدید آمد که اسرائیل از هر سو محاصره شده است.

اکنون به نظر می رسد موازنەی فرضی محصول جنگ 33 روزه با اسرائیل در حال از دست رفتن است.
تل آویو که با نفوذ اطلاعاتی بی نظیرش توانسته ضربات مرگباری به چهره های ارشد این سازمان بزند، به طمع از بین بردن زرادخانەی موشکی بزرگ آن بدون تن دادن به جنگی بزرگ مقیاس افتاده است.
تهدیدی بزرگ علیه اسرائیل که سالها منطقەی ‌شمالی آن زیر سایەی آن زیسته است.

اگر حزب الله نتواند به نحوی از طریق چشاندن طعم تلخ تلفات بالا به دشمن، ورق را برگرداند، تبعات ضربات اخیر به صورت آبشاری ادامه می یابد.
از جمله ضایعەی خلاء گفتمان و بحران راهبرد جایگزین که پر کردن آن آسان نخواهد بود.
#صلاح_الدین_خدیو
https://t.me/sharname1/3415
🔺بارزانی و پزشکیان؛ یک بستر و سه رویا!

مسعود بارزانی و مسعود پزشکیان هر دو متولد مهابادند. محل تولد آنها در مرکز تاریخی شهر، تنها چند صد متر با یکدیگر فاصله دارد.
محلاتی کهنه با کوچه پس کوچه هایی تو در تو و مساجد و خانقاه های چسپیده کە یادگار چهار صد سال تاریخ خونین و پرفراز و نشیب شهرند.

از مقاومت خونین اهالی در برابر اجبار سفاکانەی صفویان به تغییر مذهب تا کشتار و تحریق شهر در عهد ناصری در  سال 1880 به دلیل پیوستن اهالی به نخستین قیام ملی گرایانەی کردی بە رهبری شیخی نقشبندی که از کردستان عثمانی آمده بود.

همچنین از نسل کشی تمام عیار بدست سپاه روسیەی تزاری به تاوان پشتیبانی از عثمانی و اندیشەی اتحاد اسلام آن در سال 1915 تا تشکیل جمهوری کردستان در سال 1946 با حمایت ارتش سرخ و حکومت کمونیستی وارث روسیەی تزاری.

همچنین رخدادهای پس از انقلاب اسلامی که شهر را به کانون ناسیونالیسم این بار چپ گرای کرد و پناهگاه تمام گروه های چپ ایران تبدیل کرد. نوعی کارگاه عملی و ترجمان سیاسی ایدەی لنینی همکاری کمونیست ها با دمکرات های انقلابی در مرحلەی انقلاب دمکراتیک ملی که گویا پیش نیاز تحقق سوسیالیسم و رسیدن به مراحل عالی تر انقلاب است!

سخت است تصور کرد تجربەی زیستەی بارزانی و پزشکیان که به فاصلەی هشت سال از هم در مهاباد متولد شدند، سهمی در تکوین دیدگاه های سیاسی و جهان بینی آنها در دوران حساس کودکی و جوانی نداشته است.
صرف نظر از شباهت هایی که از این نظر به یکدیگر می برند، موقعیت کنونی شان هم از حیث الگوهای حاکم بر مدیریت جوامع چند قومی، خالی از معنا و دلالت نیست.

بارزانی که پدرش نخستین تجربەی سیاسی جدی اش در مهاباد خلق شد، سرنمون سنت مقاومت در برابر الحاق و ادغام غیر دمکراتیک کردها در جوامع ملی محصول خاورمیانەی سایس پیکوست.
کسی که تاسیس نهادهای خودگردان و احیانا مستقل را فرضا بر ادغام دمکراتیک کردها و راه حل های لیبرالی چون تحقق شهروندی برابر ترجیح می دهد.
فرصتی که اشتباه استراتژیک عراق در حمله به کویت در لحظەی پایان جهان دو قطبی و آغاز دنیای تک قطبی به سرکردگی آمریکا، دودستی در اختیارش گذاشت.

در حالی که مسعود پزشکیان اصالتا آذری و ترک زبان اما مستغرق در فرهنگ و زبان کردی، نماد تضادها و ناترازی های روند ملت سازی مدرن در یک کهنه دولت تاریخی بنام ایران - متفاوت با عراق بی تاریخ و استعمار ساخته - است.

پزشکیان به لطف تجانس مذهبی با اکثریت و هویت سیاسی برگزیدەی حکومت، توانسته در شهری که مدیرانش حتی امکان مدیر کل شدن در ارومیه را ندارند، رئیس جمهور و مقام دوم مملکت شود.

صد البته هر دو تجربه و کمبودها و ناخرسندی هایشان، بیانگر ضرورت ناگزیر گردن نهادن به هنجارهای دیدگاه لیبرالی در این زمینه است:
ضرورت اصلاحات سیاسی به منظور تحقق برابری سیاسی از رهگذر تحقق حقوق شهروندی و شایسته سالاری مجزا از مذهب، زبان، تبار، خون و نژاد و ترجیح سیاست کرامت بر سیاست شرافت.
#صلاح_الدین_خدیو
@sharname1
🔺پدیدەی پزشکیان در انتخابات 1403

اعلام فهرست نهایی کاندیداهای ریاست جمهوری، تا حدودی غافلگیر کننده بود، بیشتر از بابت حضور مسعود پزشکیان یک نامزد بالقوەی اصلاح طلب و شناخته شده.
اعضای شورای نگهبان در تنظیم لیست نهایی احتمالا گوشه نگاهی هم به مقولەی رقابتی کردن انتخابات و تشکیل یک دو قطبی انتخاباتی داشتەاند.
هر چند لیست امروز با لیست سال 1400 این شورا و دایرەی محذوفان آن شباهت هایی اساسی دارد و به ویژه منطق سیاسی یکسانی در چینش نهایی آن مشهود است، اما یقینا میان عبدالناصر همتی و پزشکیان تفاوت های بزرگی وجود دارد.
سه سال قبل سهمیەی اصلاح طلبان همتی بود و امسال پزشکیان.
دومی ظرفیت رای آوری بیشتری در هر دو زمینەی  پایگاه قومی و سیاسی اش دارد و مسالەی اساسی هم همین است.
آیا این مولفه می تواند بازی نهایی را که بر مبنای " تشکیل دولت دوم رئیسی " بجای " دولت سوم روحانی " طراحی شده، بهم بزند؟
رصد واکنش ها در فضای مجازی و شبکەهای اجتماعی بیانگر فعال شدن نیروهای سیاسی در هر دو زمینەی قومی و سیاسی پزشکیان است.
داو اصلی اما، قابلیت نیروهای سیاسی برای بسیج نیروهای اجتماعی و به حرکت درآوردن آرای خاکستری است.
پزشکیان یک تیپ سیاسی خاص است و این خاص بودگی عمدتا به هویت قومی و جناحی هیبریدی او باز می گردد.
"کردی گوی ترکی" که تسلطش بر زبان کردی در حد زبان مادریش است. متولد شهر کردنشین و سنی مهاباد که هنوز ارتباطاتش را با شهر زادگاهش حفظ کرده و حتی آن را گسترش هم داده است.
جهت ایضاح بیشتر مطلب لازم است گفته شود که در شهر مهاباد دهها خانوادەی ترک تبار وجود دارد که در گذر زمان در فرهنگ مسلط شهر استحاله یافته و به کردهای سنی مذهب تبدیل شدەاند.
اما پزشکیان در عین حال که هنگام حضور در زادگاهش به یک " کرد اکتسابی " تبدیل می شود، در حفظ هویت مذهبی و قومی انتسابیش ثابت قدم و مصمم است.
در اوان سال های پر التهاب انقلاب که مهاباد کانون جنبش ملی گرایی کرد بود، وی به همراه دوستان کردش، تشکلی بنام سازمان جوانان مسلمان بنا نهاد و به آموزش و تفسیر قرآن پرداخت.
وجود تنها یک عضو شیعه آن هم احتمالا در راس سازمانی متشکل از دهها نفر کرد سنی، بیانگر اوج این اختلاط هویتی است.
چیزی که امروز احتمالا بە مثابەی "اغتشاش هویتی" نگریسته شود، در فضای هنوز خالی از فرقه گرایی مذهبی سالهای اواخر دهەی پنجاە امری معمول و قابل قبول بود.
هویت سیاسی و تعلق جناحی پزشکیان مانند هویت قومی او مغشوش و هیبریدی است.
تعابیری نظیر اصلاح طلب اصولگرا و چپ سنتی ناظر به این موقعیت فکری و سیاسی خاص است.
احتمالا روشن ترین توصیف در این زمینه متعلق به دکتر علیرضا نوری برادر فقید عبداله نوری است.
نوری که مانند پزشکیان، پزشک و سیاستمدار بود در 23 مرداد 1380 پیش هاشمی رفسنجانی می رود تا مخالفت خود را با وزارت همکارش در دولت دوم خاتمی بیان نماید.
نوری به هاشمی می گوید: همان فضای سال 57 در فکر او [ پزشکیان ] است و نظرات غیر قابل قبول و غیر قابل اجرا دارد.
اگر بخش دوم اظهارات وی را فاکتور بگیریم، باید به درستی بقیەی آن اذعان کرد. پزشکیان یک انقلابی پنجاه و هفتی است و در نوستالژی آرمان ها و اهداف انقلاب به سر می برد.
انقلابی که در مسیر مانند آنچه در ابتدا بود، نماند و پزشکیان در تمام این سال ها مشتاق بلزگشت به "دوران صدر " آن بوده است.
الگوی کارزار انتخاباتی و نحوەی حضور و بیان وی در مناظرەها و نیز یارگیری ها و ائتلاف هایش، در پل زدن روی سنجه های هویتی پیشگفته و به حرکت در آوردن آرای خاموشی که بالقوه پایگاه اجتماعی وی محسوب می شوند، مهم است.
باید منتظر ماند و دید.
#صلاح_الدین_خدیو
@sharname1
🔺معمای یک وضعیت استثنایی ابدی

امروز در حالی اسرائیل هفتاد و ششمین سالگرد اعلام موجودیت خود را جشن گرفت که به علت جنگ ویرانگر و بی فرجام غزه در ضعیف ترین دوران تاریخ خود قراز دارد.
در درون، جامعەی اسرائیل کە قبل از جنگ غزه به دلیل اعلام جنگ دولت تندروی نتانیاهو علیه نهادهای دمکراتیک منقسم شده بود، بر اثر ناتوانی دولت در آزادی گروگان ها و نابودی توان نظامی حماس، دو شقه و تجزیه شده است.
در خارج هم، ارمغان جنگ بی قاعده و قانون علیه نوار غزه که به قسمی نسل کشی آنلاین تبدیل شده، انزوای سیاسی و دیپلماتیک بی سابقه است.
دفاع از اسرائیل حتی برای نزدیک ترین متحدانش دشوار شده و روز به روز به تعداد کشورهای منتقد آن افزوده می شود.
چند روز پیش سفیر این کشور در سازمان ملل در اعتراض به مجمع عمومی این سازمان که خواهان به رسمیت شناختن کشور مستقل فلسطین شد، منشور ملل متحد را پاره کرد.
پاره کردن منشور سازمان ملل یا پرت کردن آن توی صورت دبیرکل آن، سنتی سیاسی است که توسط دولت های چپ گرا و اصطلاحا ضد امپریالیست، پیروی شده است.
چه سرزنش نظام بین الملل تحت سلطەی غرب و نهادهای ناکارامد آن عموما حرف دل دنیای در حال توسعه و جنوب جهانی است، نه یک کشور " اصالتا" غربی و عزیز دردانەی قدرت های اصلی حاکم بر جهان.
تناقض بالا از قضا بیانگر وضعیت استثنایی اسرائیل است. مرزهای بین المللی آن هیچگاه معلوم نبوده و در داخل هم روز به روز به نظام آپارتاید سابق حاکم بر آفریقای جنوبی شبیەتر می شود.
کشوری که موجودیتش را مدیون قطعنامەی سازمان ملل است، بیش از هر کشور دیگری در جهان نامش با قطعنامەهای انتقاد آمیز این سازمان خورده است.
این وضعیت بغرنج، و ناتوانی در مفاهمه با هیچ یک از رهیافت های قدرت ساز در این باره باعث فرسایش شتابان قدرت نرم و اعتبار اخلاقی آن شده است.
فرضا مزیت اصلی و برگ برندەی قدرت آمریکا در تاکید آن بر دمکراسی در درون کشورهاست.
دفاع از دمکراسی در درون دولت - ملت ها و این ایده که گسترش دمکراسی در جهان باعث تحکیم صلح و کاهش جنگ می شود، یک برند معنوی آمریکایی است.
در حالی که چین در قامت قدرتی نوظهور خواستار دمکراسی نه در داخل کشورها، بلکه میان آنهاست.
چین با تاکید بر مفاهیمی چون حاکمیت، امنیت و توسعه، خواهان تجدید نظر در نظام بین الملل و بازسازی آن بر مبنای برابری کشورها و ترویج دمکراسی بین المللی است.
با اندکی ملاحظه معلوم می شود که اسرائیل نه این است، نه آن. بلکه استثنایی در بیرون و معمایی در درون است. یک دولت - ارتش قدرتمند که علیرغم سرشت غربی آن، الگوی تکاملش از مدل های رایج توسعەی سیاسی در غرب متمایز است.
وضعیتی که با استنادهای امنیتی توجیه و به صورت مداوم بازتولید می شود.
#صلاح_الدین_خدیو
@sharname1
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔺شوت های مسی و آیندەی خلیج فارس!

شوت های سنگین مسی، کلیشەهای رایج دربارەی عریستان چون کشور بیابانی، فرهنگ بسته، ممنوعیت موسیقی و ...را پودر می کند!
اینن بخشی از یک ویدئوی تبلیغاتی برای نمایش اصلاحات بن سلمان جهت تبدیل عربستان به یک اقتصاد درجه اول بین المللی است.
در  سالهای گذشته که ایران درگیر بحران و تحریم بوده، کشورهای خلیج فارس نهایت استفادە از فرصت ها را بردەاند.
دوبی، ابوظبی، ریاض و دوحه اینک شهرهایی جهتنی با ترافیک سنگین اقتصادی و سیاسی هستند.
در حالی که بین قطر، عربستان و امارات نوعی تنش ژئواکونومیک برقرار است، میان شمال و جنوب این پهنە آبی - ایران و همسایگان جنوبی خود - یک رقابت سنگین ژئوپولتیک وجود دارد، که فرصت های زیادی را از ایران گرفته و بیم آن می رود که شمال و جنوب خلیج را به سرنوشت دو نیمەی شبە جزیرەی کرە بدل نماید.
منطق حاکم بر رفتار ایران بر خلاف رقبای عربش، اولویت سیاست بر اقتصاد است.
دید اقتصاد محور و رقابت ژئواکونومیک کشورهای یاد شده با هم بعضا باعث تلطیف شکاف ژئوپولتیک با ایران - تنش زدایی جداگانەی ابوظبی و ریاض با تهران- و ایجاد فضای تنفس برای آن می شود.
#صلاح_الدین_خدیو
@sharname1
🔺آن مرد با دلار آمد!

معروف است که جوجه ها را آخر پاییز می شمارند. تمثیلی از یک دهه منازعە مرگبار منطقه ای در خاورمیانه: عمدتا میان سه بازیگر کلیدی: ایران، ترکیه و عربستان.
شش سال قبل که بن سلمان آمد همه او را جوانی جویای نام می دانستند. مداخلەی بی ثمر در یمن، جنگ سرد پرهزینه با ایران و تلاش بی سرانجام برای سرنگونی دولت های قطر و لبنان نشان داد که این توصیف پربیراه نیست.
اما اکنون آمارها می گوید که وی نبرد اقتصادی را با فاصلەی بسیار از رقبا بردە است.
ریاض در سال گذشته سریع ترین نرخ رشد را در جهان داشته و اقتصاد 870 میلیارد دلاری آن سه برابر ایران است.
در سال 1390 قبل از آنکه احمدی نژاد تحریم ها را کاغذ پاره بخواند اندازه ی اقتصاد ایران بالاتر از 600 میلیارد دلار بود و اندکی کوچک تر از عربستان.
اکنون که تولید ناخالص ایران به نصف ده سال قبل رسیده، عربستان در حال ورود به باشگاه هزار میلیارد دلاری هاست.
ترکیه هم در بازیهای مزبور سی درصد اقتصادش را از دست داد.
اگر تهاجم آمریکا به عراق و بهار عربی نبود، یحتمل ایران امروز جزو اقتصادهای نوظهور و ترکیه هم جزو ده اقتصاد برتر جهان می شد.
#صلاح_الدین_خدیو
@sharname1
🔺تنبیه " کودک سرکش " و پیامدهای نامطلوب آن!

1⃣ وخامت ناگهانی روابط ایران و طالبان امری غیر منتظره نیست. روزی که کابل سقوط کرد، ژئوپولتیک هم بر ایدئولوژی چیره شد.
بدین معنا که ایدئولوژی ضد آمریکایی مشترک ایران و طالبان اهمیت خود را از دست داد و رقابتی فعال برای توازن قدرت آغاز گردید.
رقابتی که محرک آن نه ایدئولوژی بلکه منافع ملی است.
ایران با این تصور که حضور آمریکا در افغانستان بخشی از راهبرد محاصرەی آن است، فعالانه به پشتیبانی از طالبان پرداخت. با این هدف که نیروهای غربی را زمین گیر کند و خیال حملەی احتمالی به ایران را از سر آن ها دور نماید.
2⃣ نشانەهای زیادی وجود دارد که ایران، پیروزی طالبان را نسبت به حضور آمریکایی ها " شر کوچک " تری می پنداشت.
اما شواهد چندانی در دست نیست که استرتژیست های ایرانی، ارزیابی دقیقی از‌ زمان شکست آمریکا و خروج شتابزدەی آن داشته باشند.
مواجهەی ایران با لحظەی ژئوپلتیک جدید حاکی از این غافلگیری و سردرگمی در تعیین راهبردها در بیست ماه گذشته بوده است.
3⃣ ارزیابی استراتژیک نسبتا اشتباهی که ایران را در بیست سال گذشته عملا در موضع حمایت از طالبان قرار داد، از جنس رهیافت هایی است که انگلیس و آمریکا را به ترتیب طی قرون نوزده و بیست در باتلاق افغانستان گرفتار کرد.
انگلیسی ها در جریان " بازی بزرگ " به هدف کشیدن کمربندی امن به دور هند در مقایل توسعه طلبی روسیە و آمریکایی ها نیز در جریان آخرین مرحلەی جنگ سرد و به انگیزەی مهار شوروی گرفتار مسالەی افغانستان و پیامدهای آن شدند.
4⃣ مضاف بر موارد پیشگفته، ایران در رودرویی کامل با طالبان با چالش های پیچیدەی ژئوپولتیک و روان شناختی دیگری نیز روبروست.
طالبان روابطی مساعد با چین و روسیه دارد و یک جنگ تمام عیار احتمالی با آن در هنگامەی تنش روزافزون ایران با غرب، از حیث توازن قوا خللی در نقشەی راە نگاە ایران به شرق خواهد بود.
5⃣از سوی دیگر نباید اهمیت ملی گرایی پرشور و سلبی افغان را در وضعیت های جنگی نادیده گرفت.
علی الخصوص در مقایل یک دیگری هویتی بنام ایران: کشوری که افغان ها تقریبا تمام نمادها، سنن  و انگاره های فرهنگی و هویتی خود را از آن گرفتەاند، در عین حال قرن ها در برابر استیلای سیاسی و نظامی آن ایستادگی کردەاند.
6⃣چالش کنونی ایران و طالبان را می توان با منازعەی چین و ویتنام در نیمەی دوم دهەی 70 مقایسه کرد.
چین در کنار شوروی فعالانه از نبرد ویتنام شمالی علیه آمریکا پشتیبانی می کرد. غیر از تخاصم استراتژیک پکن با واشنگتن، اشتراک ایدئولوژی عامل دیگری بود که چینی ها را در این باره مشتاق می نمود.
به محض شکست آمریکا در سال 1975، حجاب ایدئولوژی کنار رفت و رقابت های قدیمی بازگشتند.
پکن بناگاه خود را در مقابل کابوس‌ ویتنام متحد دید که با کمک شوروی در حال ترسیم چشم اندازهای ژئوپولتیک و راهبردی هندوچین است!
این منازعه نهایتا به حملەی بهار 1979 به ویتنام انجامید.
دنگ شیائوپینگ رهبر وقت چین در توضیح آن گفت: وقتی کودکی شیطنت می کند، سزاوار تنبیه است.
7⃣ ظاهرا استعارەی کودک برای مقایسەی توانمندی های چین بزرگ و ویتنام کوچک، بیراه نبود، اما فرجام 29 روز جنگ علیرغم کسب برخی دستاوردهای ارضی موقت، از دید استراتژیست ها و مورخان به زیان پکن و به سود هانوی بود.
چینی ها صرفا عقلانیت به خرج داده و زودتر از فرانسوی ها آمریکایی ها، پای خود را از معرکه بیرون کشیدند.
اکنون همان دشواره گریبان ایران را گرفته است.
"هنر نجنگیدن " سان تزو سرمشق خوبی برای این روزهاست.

#صلاح_الدین_خدیو
@sharname1
🔺ایران بین دو اصلاحات: خرداد 56 تا خرداد 76

1⃣نام خرداد و سال 76 با جنبش اصلاحات سیاسی گره خورده است. رخدادی که در نوع خود بی نظیر بود و وقوع آن برای همه از جمله حاکمیت غیرمنتظره و غافلگیر کننده بود.
عظمت و غیرمترقبه بودن این رخداد، یک خرداد اصلاح طلبانەی دیگر را زیر سایەی خود قرار داده است: خرداد 1356 و آغاز عملی برنامەی فضای باز سیاسی توسط رژیم پهلوی.
2⃣شاه سابق در چند سخنرانی در اردیبهشت ماه از طرح خود برای باز کردن فضای سیاسی و مطبوعاتی پرده برداشت.
مقدمات این برنامه از اواخر سال 55، پس از انتخابات ریاست جمهوری آمریکا آغاز شده بود.
شاه در مقابل فشارهای حقوق بشری جیمی کارتر، خواست به اصطلاح دست پیش بگیرد و مانند رفرم ارضی سال 1341 ابتکار عمل را در دست داشته باشد.
آن زمان هم فشارهای کندی رئیس جمهور دمکرات آمریکا، شاه را برای برخی اصلاحات اقتصادی و اجتماعی آماده کرد.
شاه می پنداشت که مانند سال 41 مهار اوضاع را در دست خواهد داشت و گشایش سیاسی به تضعیف حکومت او منجر نخواهد شد.
غیر از فشار آمریکا، ضرورت اصلاحات با مسالەی جانشینی یعنی غامض ترین دشوارەی حکومت های استبدادی نیز پیوند خورده بود.
وی که از بیماری خود آگاه بود، مترصد زمینه سازی برای تحویل قدرت به پسرش و احیانا جلب همکاری آمریکا در اینباره بود.
قرار بود که انتخابات پارلمانی سال 1358 آزاد برگزار شود و دو سال بعد پروژەی جانشینی ولیعهد به سرانجام برسد.
مطبوعات تهران در سال 56 سطحی بی سابقه از آزادی را تجربه کردند.
کیهان ترجمەی ایرج اسکندری رهبر در تبعید حزب توده از کتاب کاپیتال مارکس را به صورت پاورقی منتشر می کرد.
کیهان هوایی پا را از این هم فراتر گذاشت و متن سخنان اسکندری در جشن انقلاب اکتبر در نوامبر 1977 در مسکو را به صورت کامل چاپ کرد.
گشایش های محسوسی نیز در وضع زندانیان سیاسی پدید آمد و برای نخستین بار اختیار محاکمەی آنها از دادگاه های نظامی سلب گردید.
دستگاه امنیتی البته بیکار ننشسته بود و بعضا به گردهمایی ها و منازل مخالفان حمله می کرد.
اما با کنار رفتن نصیری رئیس بدنام آن و آمدن حقوقدانی میانەرو بجای او تا اندازەی زیادی مهار شده بود.
3⃣برخی از این اقدامات تا حدی شبیه اصلاحات  76 بود.
علیرغم تفاوت های ماهوی، فصل ممیزەی آنها چیز دیگری است.
اصلاحات دوم خرداد محصول جنبشی انتخاباتی و مورد حمایت اکثریت مردم بود. در حالی که اصلاحات شاه از سوی قاطبەی مردم فرمایشی تلقی و همه نسبت به انگیزەهای راستین دربار بدگمان بودند.
مخالفان به طعنه آن را " جیمی کراسی " یعنی "به فرمودەی" جیمی کارتر می نامیدند.
  تقریبا در بیان تمام نیروهای اپوزیسیون، مقولاتی نظیر مشارکت سیاسی، آزادی بیان و مطبوعات، حقوق بشر، آزادی های فردی، ...منزلتی قابل اعتنا نداشت، بلکه حتی مزاحم آرمان انقلاب و فضیلت دگرگونی کامل سیستم  محسوب می شد.
نیروهای سیاسی آن زمان از چپ گرفته تا مسلمان، مشکل اصلی را خود آمریکا می دانستند و در اندیشەی تکرار ویتنامی دیگر علیه آن بودند.
از این رو فارغ از نیات پیدا و پنهان شاه و فشارهای واشنگتن که از پی شکست فاجعه بار ویتنام در صدد اصلاح صورت اردوگاه غرب بود، این انگارەی انقلاب و آرمان گرایی ناشی از آن بود که به رقیب اصلاحات حکومتی تبدیل شد.
4⃣درست بر خلاف آن در خرداد 76 اکثریت مردم  با انبانی سرخوردگی از انقلاب و رادیکالیسم، با اندیشەی انقلابی وداع کرده و مشناقانه در آرزوی اصلاح بودند.
در اینجا رقیب اصلاحات نه انقلاب، بلکه محافظه کاری و استبداد بود. هواداران براندازی و جریان های رادیکال اپوزیسیون به محاق رفته و اصلاحات پارادایم مسلط شده بود.
هستەی سخت قدرت، پس از آن که گیجی اولیه را پشت سر نهاد، ابتکار عمل را بدست گرفت و با نهادزدایی و قسمی سیاست زمین سوخته در حوزەی نهادهای انتخاباتی، اصلاحات را ناکام گذاشت.
5⃣میان این دو تجربه دقیقا بیست سال فاصله بود. زمانی اندک از حیث تحولات اجتماعی و سیاسی.
اکنون خیلی ها بر این باورند که اصلاحات شاه دیرهنگام بود و به روند انقلاب یاری رساند. شاه تا آخرین لحظات بر پایبندی به فضای باز سیاسی و احیای برخی اصول قانون اساسی عملا تعلیق شده پای می فشرد.
اما اتکای بیش از حد به حمایت خارجی و سلسله جنبان اصلی برنامەی اصلاحات سیاسی، عملا مهار آن را از دست رژیم خارج کرد و پروژەی اصلاحات به پروسەی انقلاب بدل گردید.
تاکنون نشنیدەام کسی بگوید اصلاحات دوم خرداد زودهنگام بود.
وجود اقیانوسی بنام انقلاب هم باعث می شود کسی به این انقطاع بیست ساله میان دو برنامەی اصلاحی اهتمام ندهد.
همانگونه که به زحمت می توان تداومی ولو ریشه شناختی میان تکاپوهای ایرانیان برای برقراری حکومت قانون در 120 سال گذشته یافت.
شاید اگر دوم خرداد بجای سال 76، سال 80 یعنی زمان فراگیری نسبی اینترنت اتفاق می افتاد، با توقیف مطبوعات کمتر کمر آن می شکست!
#صلاح_الدین_خدیو
@sharname1
🔺آژیر خطر برای اقلیم کردستان

✔️ زنگ خطر اول: نمایشگاه بین المللی کتاب اربیل مهم ترین رخداد فرهنگی اقلیم است. در آخرین نمایشگاه که پس از وقفەای سە سالە بخاطر کرونا اخیرا برگزار شد، اعلام گردید که پرفروش ترین کتاب آن، به ترتیب دو اثر ملا کریکار بوده است.
نجم الدین فرج مشهور به کریکار یک واعظ مذهبی سلفی مشرب است که رهبری چند سازمان اسلام گرای مسلح و پشتیبانی از بن لادن را در کارنامەاش دارد.
با این اوصاف اقبال عمومی و گسترده به آثارش در کردستان را نباید دستکم گرفت. رخدادی که از تحولی بزرگ در افکار عمومی مردم حکایت دارد.
در مقام مقایسه، این تحول را می توان با گسترش سریع نام و مقال دکتر شریعتی در ایران دهەی 50 و افزایش خیرەکنندەی شعائر و شعارهای اسلامی مقایسه کرد.
هرچند زود است که بتوان گفت، در اقلیم بوی انقلاب اسلامی می آید، اما نباید با نشنیدن این صداها، دچار خوش خیالی شد.
یک قانونمندی کلی در خاورمیانەی عاری از دمکراسی و مبتلا به فقر توسعەی سیاسی وجود دارد: کارنامەی مشحون از ناکامی دولت های غیر دموکراتیک و فاسد سکولار به انسداد مفهوم سکولاریسم می انجامد.
برساختن بدیل های اسلام گرا و پناه بردن مردم به مذهب به عنوان پناهگاه هویتی و عاطفی   محصول این دیالکتیک است.
اینجاست که اصلاحات جدی و رادیکال ضرورت می یابد. اصلاحاتی که عبور از الیگارشی های کنونی و افزایش مشارکت مردم و گروه های سیاسی و عادلانه کردن توزیع ثروت و فرصت های کار و اشتغال را مد نظر قرار دهد.
✔️ زنگ خطر دوم: مجلەی آمریکایی فارین پالیسی گزارشی سراپا انتقادی و نومید کننده دربارەی وضع اقلیم کردستان نوشته است، تحت عنوان هشدار دهندەی: کردستان عراق در خطر فروپاشی!
این مقاله و بازنشر آن توسط سرکنسول آمریکا در اربیل، خشم مقامات را برانگیخته است. بیشتر از این منظر که خواهان اعمال فشار آمریکا بر زمامداران برای انجام اصلاحات شده است.
مقالەی فارین پالیسی هم را می توان رخدادی پر اهمیت تلقی کرد.
اقلیم کردستان بدون حمایت راهبردی آمریکا بوجود نمی آمد و اکنون هم تداوم حیات آن مرهون کمک های گوناگون این کشور است.
شکی نیست که نوشتەی فارین پالیسی نوعی هشدار است. از نوع هشدارهایی که به حامد کرزی و اشرف غنی و عبدالله عبدالله داده می شد و البته آنها نشنیده می گرفتند!
پیام واضح بود: ما از فساد و منفعت طلبی و قبیله گرایی و عدم بلوغ مدنی و سیاسی شما سرخورده شده ایم! این سرخوردگی به خستگی ما از ملت سازی و دولت سازی در مناطق بی ثبات و دارای درگیری های مزمن و پیچیده منجر می شود.
از این رو حمایت ما ابدی نیست و ممکن است در روزی نه چندان دور برویم و پشت سرمان را نگاه نکنیم!
تا اینکه روز موعود دراوت 2021 رسید و در چشم بهم زدنی دمکراسی افغانی به پایان آمد و طالبان برگشت!
هشداری مشابه برای کردستان هم صادر شده است!
✔️ زنگ خطر سوم: عراق مناقشەی نفتی با ترکیه و اقلیم را برد و عملا دوران صدور مستقل نفت اقلیم خاتمه یافت.
اگر از من بپرسید نفس این تحول را به سود اقلیم و مردم آن می دانم. نفت هم می تواند نعمت باشد و هم نقمت.
در هشت سال گذشته که اقلیم کردستان از طریق ترکیه نفت می فروخت، بیشتر نقمت بود نه نعمت!
ناشفاف بودن قراردادها و منابع مالی ناشی از صدور نفت، ولخرجی و خاصه خرجی در تخصیص درآمدها، نه تنها به توسعەی کردستان نینجامید، بلکه آن را در موقعیت مخاطرەآمیزی قرار داد.
نفت تتمەی مشروعیت و کارامدی نهادهای سیاسی و اجتماعی را از میان برد و رقابت سیاسی را از سطح احزاب به میان خانوادەها و عموزادگان و اشخاص آورد.
طبقەی ابرسرمایەداری که از رهگذر پیوند با قدرت و حزب و خانواده شکل گرفت، در مقابل خیل عظیم تهیدستان و بیکاران موجب تکوین یک قطب بندی جدید گردید:
ما و آنها! ما یعنی اکثریت مردم که از دو قطبی کلیشه ای حزب دمکرات و اتحادیه عبور و آنها یعنی عموزاده ها و کادرهای ممتاز حزبی و ...
انتخابات های اخیر که با نرخ مشارکت حدود سی درصدی برگزار شدند، مبین این فرسایش بزرگ سرمایەهای اجتماعی می باشند.
مع الوصف هشدار اصلی از باب چیز دیگری است: به خود آمدن روزافزون بغداد و پیروزی های پی در پی حقوقی و سیاسی بر اقلیم از طریق محاکم داخلی و جهانی!
این تحول به این معناست که دورەی فترت بیست سالەی بغداد تمام شده و دولت عراق با تنوع بخشی به شرکایش و اصلاح روابط خارجی و آرامش نسبی در داخل، برای مقید کردن اربیل " از هفت دولت آزاد " قدیم خیز برداشته است.
آنهم در بدترین شرایط ممکن: رهبران تاریخی کرد اکثرا از صحنه خارج شده و میدان برای نسل دوم و نسل سومی های بی تجربه فراهم شده.
زمامداران جوان درگیر رقابت های سخت و پیچیدەی خانوادگی، حزبی و دولتی باهمند و از خرد و بصیرت و انعطاف پیشینیان، بهرەی چندانی نبردەاند.
به این لیست هشدارها موارد دیگری را هم می توان افزود، اما عاقلان را اشارتی کفایت می کند!
#صلاح_الدین_خدیو
@sharname1
🔺رمضان در لندن: وقتی دارالکفر، دارالاسلام می شود!

اینجا تهران و ریاض و قاهره نیست! لندن است و فرد حاضر در تصویر  صادق خان شهردار مسلمان آن است.
امسال برای نخستین بار به پیشنهاد جوامع مسلمان، شهرداری به مناسبت آغاز رمضان، شهر را با سی هزار چراغ تزئین کرد. درست مانند کاری که برای کریسمس انجام می دهد.
" مسلمان شدن " مرکز لندن در ماه رمضان، تازەترین تجلی سیاست چند فرهنگ گرایی در بریتانیاست.
این امر نمودی از بیطرفی دولت در برابر ادیان و مذاهب و رها شدن مقولەی هویت سیاسی از قید مذهب، قوم و خاک و خون است.
لندن 1300000 نفر مسلمان دارد. تمام این افراد بخاطر نان به این " دارالکفر " کوچ نکردەاند.
شمار بیشتری بخاطر کمبود رواداری در کشورهایشان به آنجا رفته اند، از جمله مسلمانان متعصب و حتی امامان جمعه و جماعت آوارەای که در لیبرال دمکراسی، مجال بهتری برای دین ورزی می یابند.
آزادی عقیده، دستاورد بی بدیل لیبرال دمکراسی های چند فرهنگ گراست. جدایی دین و قومیت از دولت به معنای تبعید نهایی آنها به حوزەی خصوصی نیست. بلکه بیطرفی دولت امکان پروردن آنها در حوزەی عمومی و فضاهای مدنی را فراهم می سازد.
#صلاح_الدین_خدیو
@sharname1
🔺ایران و عربستان: جنگ سرد، صلح سرد یا صلح مسلح؟

✔️تجدید روابط ایران و عربستان در میانەی افزایش تنش ها بین ایران و غرب، تا حد زیادی غیر مترقبه است.
این دو کشور دو قدرت منطقەای همسایه و دو قطب معنوی در جهان اسلام هستند که فارغ از نوع دولت ها، دارای پتانسیل بسیاری برای منازعه و رقابت می باشند.
ضرورت های سیاسی و الزامات ساختاری در گذشته باعث می شد، این رقابت به مرز انفجار نرسد و به نحوی توسط طرفین مدیریت شود.
مجموعه ای از عوامل و از جمله گره خوردن روابط خارجی به سیاست داخلی ایران و بروز تضادی آشتی ناپذیر در جهت گیری های منطقەای  دو کشور، روابط آنها را کاملا مختل کرد.
گرچه هر دو در سه سال گذشته تمایل محسوسی را برای از سرگیری آن نشان دادند، اما تا زمانی که چینی ها ابتکار عمل را بدست نگرفتند، پیشرفتی حاصل نیامد.
✔️دو کشور دلایل روشنی برای مصالحه دارند.
ایران برای مقابله با محاصره سیاسی و اقتصادی ناشی از تحریم های آمریکا، گزینه بازسازی روابط منطقەای خود و ایجاد دریچه ای برای تنفس را مطلوب می داند.
برای عربستان نیز سیاست فشار حداکثری ترامپ که نه به تغییر رژیم در ایران انجامید و نه تغییر رفتارهای آن، اوج تخیل سیاسی در این زمینه بود.
حملات ویرانگر به صنایع نفتی آرامکو و عدم مداخلەی آمریکا، زنگ خطر را در گوش ریاض به صدا در آورد و احتیاط و محافظه کاری را به چشم انداز منطقه ای آن باز گرداند.
با وجود حقایق پیشگفته و علیرغم تاکید دو طرف بر عمل به توافق های همکاری در گذشته، بازسازی کامل روابط تخریب شده با چالش هایی اساسی روبرست. عمدتا به دلایل ذیل:
✔️مصالحه دو طرف با پیشقدمی چین صورت گرفته است، که با تهران و ریاض روابط نزدیکی دارد ولی با آمریکا در سطح بی سابقه ای از تنش و رقابت قرار دارد.
چین در سالهای اخیر، خیزی بلند برای حضور در منطقه برداشته و از ترمیم روابط دو کشور، سود مشخصی می برد.
این در حالیست که آمریکا متحد اصلی سعودی است و ریاض بدون همراهی آن قادر به ایجاد تحولی بزرگ در اولویت های سیاست خارجی خود نیست.
نکته دوم باقی ماندن بسیاری از پرونده های مورد اختلاف است. گرچه در سوریه  تضاد دو کشور به اندازه گذشته نیست، ولی در لبنان و یمن و عراق کماکان رودروی هم هستند و عربستان منافع مشخصی در کوشش های ضد هسته ای شدن ایران دارد.
عامل سوم، اسرائیل و خیز بلند آن برای ایجاد ائتلاف با کشورهای عربی علیه ایران است.
معذوریت های ریاض برای ایجاد رابطه آشکار با تل آویو مانع از همکاری های پنهان و با چراغ خاموش آنها نشده.
تنش میان ایران و دولت فوق راستگرای نتانیاهو در اوج خود قرار دارد و دو کشور بیش از هر زمانی به درگیری با هم نزدیک هستند.
عربستان در بخشی از دغدغه های اسرائیل شریک است. اما با نوعی عملگرایی و پیروی از رویه دولت امارات که از قضا با آن درگیر نوعی رقابت است، می کوشد مانند ابوظبی هزینه های رویارویی با ایران را سرشکن نماید.
✔️با ملاحظه آنچه گفته شد، می توان گفت:
بازگشت روابط دو کشور به دوران طلایی اواخر دهه نود، زمانی که بسیاری از دستور کارهای کنونی وجود نداشت، دشوار است.
ایران نمی تواند از نیروهای نیابتی خود در منطقه که از درجه وفاداری بالایی برخوردارند، دست بردارد.
اینها دارایی های استراتژیکی هستند که عربستان از فقدان آنها در رنج است.
در مقابل، گزینه ی استراتژیک ریاض، حمایت از رسانه های فارسی زبان خارج از کشور است.
عطف به وجود نارضایتی عمومی در ایران، تلویزیونی مانند ایران انترنشنال، قابلیت خود را برای مهندسی افکار عمومی نشان داد.
قطع حمایت مالی عربستان از آن، جز در بستر عمل به توافق امنیتی میان دو کشور در زمان خاتمی مقدور نیست.
توافقی که اجرای آن در شرایط کنونی دور از ذهن است.
✔️با این وصف می توان دورنمای روابط آتی دو کشور را به نحوی دیگر تصور کرد:
ورود به دوره صلح مسلح و یا صلح سرد و یا تنش زدایی در جنگ سرد کنونی.
هر یک از این سه اصطلاح، دلالت هایی جداگانه دارند.
صلح مسلح وضعیتی است که میان طرفین وضعیت غیر جنگی برقرار است، اما طرفین ضمن تلاش برای باز تعریف وضعیت به سود خود ، در درازمدت گزینه جنگ را هم از نظر دور نمی دارند.
مانند دورەی سی ساله روابط آذربایجان و ارمنستان از 1991 تا 2022 که با جنگ دوم قره باغ پایان یافت.
صلح سرد شبیه روابط اسرائیل و مصر است. وضعیت جنگی رسما خاتمه یافته و سطح رقابت میان دو کشور هم در حداقل خود قرار دارد.
با وجود این کمترین علائق سیاسی، فرهنگی و اقتصادی میان دو کشور و جوامع مدنی آنها برقرار است.
وضعیت سوم نوعی تنش زدایی یا دتانت در جنگ سرد فعلی است.
جنگ سرد 45 ساله آمریکا و شوروی شاهد دوره هایی از دتانت و کاهش تشنج با ابتکار عمل طرفین بود.
هنگامی که کوره رقابت خیلی داغ می شد، دو کشور به آرامی آن را سرد می کردند، ولی باز روز از نو و روزی از نو، تا این که یک طرف از عرصه خارج شد.
#صلاح_الدین_خدیو
@sharname1
🔺عکس ها خبر از تغییر فصل ها می دهند!

برخی عکس ها از حیث روایی بودن اهمیتی نمادین می یابند. روایت پایان یک دوران و آغاز عصری جدید.
✔️رونمایی پرویز ثابتی از خود پس از 44 سال زندگی در سایه، از تصاویر نمادین روزگار ماست.
ثابتی مغز منفکر و معاون امنیتی بدنام ساواک و دستکم مسئول بخشی از سرکوب های سیاسی خشن و خونین دهەی 50 است.
او در سالگرد انقلابی که به عمر سلطنت خاتمه داد، در گردهمایی حامیان پهلوی ظاهر شد.
یحتمل با این تصور که در دادگاه تاریخ تبرئه شده است.
جسارت این پیرمرد فرتوت در نشان دادن خود پس از سال ها دوری از دوربین، می تواند دلالت های زیادی داشته باشد:
در اصل، عبور از ایدەی بنیادین انقلاب 57 به مدد شکاف عظیمی که میان دانش محققانەی تاریخی و حافظە عمومی بوجود آمده است.
حافظەی جمعی انباشته از اطلاعات نادرست است، امری که شوربختانه در جنگ روایت ها مطلقا اهمیت ندارد.
این درەی بزرگ چگونه حفر شد؟ با عملکرد ناصواب دهه های گذشته!
در دهه ی 50 میلادی هنگام اصلاحات خروشچفی، ایدەی اساسی انقلاب اکتبر هنوز مشروعیت داشت. فرصتی که در زمان رفرم دیرهنگام گورباچف از کف رفته بود.
✔️سه سال پیش هنگام دیدن تصویر غریب و آشفتەی محمد علی نجفی شهردار اسبق تهران در دادگاه کیفری نوشتم:
این عکس نمادی از پایان دورانی تاریخی است که با خرداد 1376 شروع و با دستگیری نجفی در خرداد 1398 خاتمه یافت.
اصلاحات حتی قبل از ماجرای تراژیک نجفی هم زمین خورده بود. اما کورسویی از امید به تک سوارها و شوالیه ها هنوز باقی بود.
جنگ این تکنوکرات آراسته با اژدهای هزار سر فساد در شهرداری و ماجرای سه هزار بورسیەی غیرقانونی وزارت علوم به طرزی غم انگیز مغلوبه شد. هنگامی که به اتهام قتل همسر دوم پشت میز محکمه قرار گرفت.
این پایانی تراژیک برای فصلی از تاریخ بود.
✔️محسن رضوانی چریک چپ گرای ایرانی در خاطراتش می گوید:
پاییز سال 1362 از طریق فرودگاه بغداد برای همیشه ایران را ترک کردم.
در سالن ترانزیت فرودگاه به صورت اتفاقی اشرف دهقانی را دیدم، با پای شکسته و نشسته بر  صندلی چرخدار، مانند من در حال رفتن به تبعید دائمی بود.
این تصویر برایم معنایی خاص داشت. پایان مبارزەی مسلحانەای که 19 بهمن 49 در سیاهکل آغاز و در پاییز 62 در کردستان به پایان رسید.
رضوانی راست می گوید. دهقانی زن آرمانی دهەی 50 و زمانی اسطوره ای فناناپذیر می نمود.
اما اینک تنها و ایستاده بر آستانەی فصلی سرد در حال وداع با دورەای رمانتیک بود.
جنبش کردستان که آخرین زمین هایش را در پاییز 1362 از دست داد، زمینه و زمانەی جنبش چریکی هم تمام شد.
✔️ایده های سیاسی در سپهر سیاست، تمثیلی از ابرها هستند. برخی ابرها سترون و برخی هم زاینده و باران زایند.
ابرهایی هم هستند که با وجود نمناکی، ناز و کرشمه می کنند و تنها پس از پایان فصل انتظار بر زمین فرود می آیند.
ایده های سیاسی مانند این ابرهای سماوی اهل ناز و نیازند.
دهه ها پس از آن که مارکس و انگلس گفتند، شبح کمونیسم بر فراز اروپا می چرخد، مارکسیسم در رژیم های سیاسی جدید تجسد یافت.
بلافاصله پس از شکست عرب ها از اسرائیل در سال 1967 هم صلای "اسلام راه حل است" بلند شد.
کوشندگان فکری و سیاسی بسیاری برای نزول آن کوشیدند. اما تا بهار عربی در سال 2011 بر زمین ننشست.
از این منظر، تصاویر در قیاس با ایده ها سریع تر و صریح ترند. زمانی که نمادین شدند، بخش اعظم کار ایده ها تمام شده، یا دستکم سرنوشت ایدەی قبلی مختومه شده است!
تاریخ اما به اندازەی توده خطا نمی کند. دستکم از نوعی توان خود تصحیح گری برخوردار است.
دهه ها و سده ها می گذرد، کتاب تاریخ هم همچنان ورق می خورد، اما در نهایت به هر کسی جایگاه شایستەی خود را می دهد.
خودنمایی اخیر ثابتی پایان کار داوری تاریخ نیست.
#صلاح_الدین_خدیو

@sharname1
🔺قمه بزنی، بیرونت می کنم!

✔️ونزوئلا هم ایران را دور زد!
عبارتی که این روزها تکرار می شود، یادآور لطیفه ای قدیمی است.
نقل است که در سالیان دور هنگام عزاداری عاشورا در کرمانشاه، قدمعلی نامی فرقش را با قمه می شکافت!
سردسته هیات عصبانی شد و گفت: قدمعلی! آرامتر و الا بیرونت می کنم
قدم خود را از تک و تا نینداخت و گفت:
قربانت بروم، از کجا بیرونم می کنی! شرکت نفت - جایی که آن زمان نماد دارایی و اشتغال تضمین شده بود -  نیست که سر ماه زن و بچه ام گرسنه بمانند!
هیات است و ره آورد آن برایم فرق خونین!
بیا اصلا مال خودت!
✔️این لطیفه به نوعی حکایت ونزوئلا با ایران است. مادورو رئیس جمهور آن گفته، ونزوئلا به همراه برخی کشورهای آمریکای لاتین و دریای کارائیب دنبال ایجاد بلوکی راهبردی با چین و روسیه است.
وی بدون این که در اتحاد فرضی اش نامی از ایران ببرد، از پوتین و شی بعنوان "برادران بزرگ"
یاد کرده است.
نسیان نام ایران می تواند دلایل گوناگون داشته باشد.
مادورو ایران را که همیشه سخاوتمنداته در کنارش بوده، نه برادر بزرگ، بلکه هم طراز خود می بیند.
مساله اصلی اما چیز دیگری است:
در بی مهری و ناسپاسی کشور برادر، لطفی شایان نهفته است، درست مانند مرحمتی که قدمعلی با اخراج از هیات از آن بهره مند شد.
هر ناظر منصفی می داند که آرزوی مادورو تحقق نیافتنی است.
روسیه تا خرخره در باتلاق اوکراین فرو رفته و سالم هم از آن بیرون نمی آید.
چین هم تاجری بین المللی است که هر جا که زیان باشد، پا در آن نمی گذارد.
سایر کشورهایی هم که نام برده، قبل از آن که دل به ماجراجویی های انقلابی ببندند، در اندیشه کسب سود بیشینه اند.
با این وصف بلوک بدیل مادورو جز " هیج " چیزی نیست!
✔️حکایت امروز ونزوئلا به نوعی یادآور کوبای دهه ی نود است.
با فروپاشی شوروی، کوبا برادر بزرگش را از دست داد و بدون نفت و بنزین ارزان اهدایی آن، یک شبه به عهد اسب و درشکه بازگشت.
فیلمی سینمایی بنام سرگئی و سرگئو - محصول سال 2017 کوبا - که بازگو کننده دوران محنت کوبای دهه نود است، از این نظر الهام بخش است.
بخشی از داستان این فیلم واقعی است:
سرگئی کریکالف فضانورد روس، در فضاست که شوروی منحل می شود.
کشوری که پنج ماه قبل او را به ایستگاه فضایی میر فرستاده، دیگر وجود ندارد.
پایگاه فضایی بایکونور هم که از آن جا پرتاب شده، اکنون جزو کشور قزاقستان مستقل است.
تلخ تر از این ها روسیه بعنوان وارث رسمی شوروی، پولی ندارد که او را برگرداند و به فروش صندلی های سایوز - سفینه فضایی - روی آورده است.
امری که باعث می شود سرگئی نگون بخت پنج ماه دیگر تک و تنها در فاصله 330 کیلومتری زمین بماند!
تا اینجا، بخش واقعی داستان بود. از اینجا به بعد توهمات دردناک کوبای انقلابی - بخوانید مادورویی - شروع می شود:
سرگئو استاد فلسفه مارکسیزم در دانشگاه هاوانا است. همزمان متخصص ارتباطات رادیویی هم است.
دوستش پیتر که یک آمریکایی یهودی است، رادیویی پیشرفته برایش می فرستد.
سرگئو از طریق رادیو با سرگئی آواره ی فضا، ارتباط می گیرد و دوستی عمیقی بین آنها بوجود می آید.
ورشکستگی کوبا، استاد مارکسیست را ناچار می سازد، با کمک همسایه اش که سازنده بلم های قاچاق ویژه ی فرار پناهندگان به آمریکاست، در خانه شراب را تقطیر و دزدانه در بازار آزاد بفروشد.
مادرش هم مشغول ساختن سیگار برگ برای فروش است.
هر دو میخواهند از عهده ی خرید شیر برای نوزاد سرگئو برآیند.
یک مخبر به پلیس مخفی کوبا خبر می دهد و استاد کمونیست به دردسر می افتد.
یکبار هم ناچار می شود، از پیتر بخواهد نزد آشنایش که در FBI است، برایش کارچاق کنی نماید.
پنج ماه بعد پس از تامین مالی آلمان، سرگئی به زمین می آید و این هبوط از طریق رادیو با سرگئو با سر دادن فریاد شادی جشن گرفته می شود.
سرگئی که با پرچم و آرم شوروی چند ماه پس از سقوط آن بازگشت، اکنون عنوان آخرین شهروند اتحاد شوروی را به خود اختصاص داده است.
✔️ مادورو رئیس جمهور ونزوئلا، همان سرگئو استاد مفلس کوبایی است که از فرط تهیدستی، رویاهایش را در فضا می جوید!
فضانورد بیجای روس هم سمبلی از پوتین است که در میانه ی زمین و آسمان گیر کرده و نه می تواند بالا رود و نه پایین بیاید.
پیتر یهودی هم شی جین پینگ است که فعلا آسوده مشغول کسب و کارش است. او به دوست کوبایی اش، ابزاری می دهد که تنها بر توهم وی  بیفزاید!
بدیل دمکراتیک نظم جهانی و برادری ادعایی مادورو، از قماش این فیلم کوبایی است.
کسانی که صرفا می توانند با یکدیگر احساس همدردی کنند، بدون آن که بتوانند گامی بردارند.
وقتی چین حاضر نیست اسمش به عنوان آدم بده در داستان اوکراین مطرح شود، به طریق اولی برادری راستین را در حق ونزوئلا هم تمام نخواهد کرد.
روسیه نیز  از کریمه هم بگذرد، از روابط با اسرائیل نخواهد گذشت!
برادری سنتی مسیحی و اسلامی است، اما در روابط جهانی جایی ندارد.
#صلاح_الدین_خدیو
@sharname1
🔺مرثیه ای برای قطارهای یخ زده!

1⃣در حالیکه " قطار پیشرفت  رئیسی" همچنان به پیش می تازد، قطارهای مسافری مشهد یکی پس از دیگری یخ می زنند و از حرکت باز می مانند.
یخ زدن قطارها با بارش چند سانتی متر برف و سرمای چند درجه زیر صفر، پدیده ای متعارف نیست.
هرچه هست اشکال از برف و سرما نیست، اشکال از خود قطار است. یا بهتر است گفته شود، مشکل خود قطار پیشرفت رئیس دولت است.
برای واکاوی این مفهوم، بهتر است نقبی به تاریخ بزنیم و بفهمیم که اصلا علاقه رئیسی به تعبیر کذایی قطار پیشرفت از کجا آمده!
2⃣ 150 سال قبل، یعنی تقریبا اواسط دوره ی ناصری از  لحاظی مثل حالا بود.
مسافرت های خارجی نسبتا زیاد شده بود و سیاحان و زائران و تاجران و دیپلمات ها، پیشرفت های شهرهایی مانند استانبول، بمبئی، تفلیس و قاهره را با عقب ماندگی های مملکت مقایسه می کردند.
انقلاب حمل و نقل نیمه ی دوم قرن نوزدهم و فن آوری هایی چون خط آهن و کشتی بخار در کانون این مقایسه ها قرار داشت.
در حالی که شهرهای نامبرده در همسایگی ایران همه دارای خطوط ریلی بین جاده ای شده بودند و متروپل های غربی مانند لندن و نیویورک در شرف افتتاح قطار شهری بودند، ایران در دوران درشکه و قاطر مانده بود.
از این رو در اذهان نخبگان، احداث راه آهن نه تنها معادل پیشرفت و درآمدن از عقب ماندگی بود، بل آرزویی ملی هم به شمار می رفت.
این امر حتی یکی از خواسته های مشروطه خواهان هم بود.
شوربختانه اما تحقق این آرزو دستکم هفتاد سال به طول انجامید.
یعنی تا آمدن رضاشاه و تاسیس دولتی متمرکز و مقتدر که به شیوه ای معجزه آسا، پروژه را در عرض یک دهه به سرانجام رساند.
باری شمال و جنوب کشور نخستین بار بهم متصل شد و پایتخت در کانون یک شبکه مواصلاتی بزرگ قرار گرفت.
ضعف مفرط دولت ایران و مداخلات استعماری و نفوذ و رقابت فزاینده روسیه و انگلیس که ماحصل آن برای ایران ضعیف، یک بازی حاصل جمع صفر بود، عامل اصلی این تاخیر صد ساله بود.
3⃣ بالاخره قطار به ایران رسید و غیر از مزیت های اقتصادی، از رهگذر تسریع جابجایی انسان در درون مرزهای ملی، نقشی سترگ در پروژه ی ملت سازی ایفا نمود.
این موفقیت به معنای پایان رابطه ی استعاری میان قطار و پیشرفت نبود.
چه پیشرفت در فناوری های حمل و نقل با شتاب ادامه داشت و به زودی نسخه های دوم و سوم و ... آن از راه رسیدند.
سیستم های نوین حمل و نقل جاده ای، ریلی و هوایی آمدند، اما ایران باز  عقب ماند.
به طور مثال در حالی که متوسط سرعت خطوط ریلی در جهان، دستکم 250 کیلومتر در ساعت است، ایران با داشتن کمتر از نصف این میزان، عملا در نیمه ی قرن پیش مانده است.
وضع طرق و شوارع و اتومبیل ها هم که رسما قتال ترین معابر جهان محسوب می شوند، بهتر از خط آهن نیست.
به طریق اولی ناوگان هوایی هم که احتمالا فرسوده ترین  نوع خود در سطح جهان است، اساسا قابل اشاره نیست.
با این اوصاف دوباره مساله شدن عقب ماندگی در حوزه حمل و نقل و مقایسه با فرودگاه های عظیم و مجلل و قطارهای فوق لوکس و تندرو کشورهای دیگر امری دور از انتظار نیست.
4⃣ رئیسی مانند سایر ایرانیان در ناخودآگاه تاریخی اش، استعاره این همانی قطار و پیشرفت را به ارث برده است.
اما مشکل این جاست که وی اصل این مفهوم را سر و ته گرفته است: قطار پیشرفت، قطار و پیشرفت یا اصلا پیشرفت قطار؟
لی کوان یو مستبد مصلح، و خالق کشور سنگاپور از یک جزیره ی منزوی به یک کشور جهان اولی  کار خود را با رهیافتی صحیح از این مفاهیم آغاز نمود.
کیسینجر می گوید آقای لی مدتها به صورت هفتگی و منظم، گزارش نظافت سرویس های بهداشتی فرودگاه های این کشور را شخصا دریافت می کرد.
چرا که معتقد بود آن مکان های کذا، نخستین جایی است که تصور خارجیان و سرمایه گذاران از یک کشور را شکل می دهند.
اکنون اگر یک نفر خارجی وارد فرودگاه امام یا مهرآباد شود، یا در سرویس های بهداشتی بین راهی توقف کند، با چه ذهنیتی به کشور خود باز می گردد!
لی کوان یو فقط دستور نمی داد، بلکه اجرا و نظارت هم می کرد.
اولویت اول وی اقتصاد بود و سیاست را هم در خدمت آن بکار می گرفت.
جالب این که هوشمندانه می گفت سنگاپور خالی از ایدئولوژی است.
وی کشور کوچکش را که چون لقمه ای می توانست توسط دو غول آمریکا و چین بلعیده شود، به جایگاهی رساند که میان غول ها تنش زدایی و خود از مزایای آن بهره مند شود.
قطار پیشرفت قطاری نیست که در برف گیر کند.  رئیس جمهور دلسوز هم کسی است که بجای مدیریت جهان برای نظافت و سرعت و کیفیت قطار طرح و برنامه داشته باشد.
چین که در قرن نوزدهم از حیث خطوط ریلی، همپای ما بود، امروز با داشتن هزاران کیلومتر خط آهن سریع السیر در جایگاه اول جهان ایستاده است.
در این کشور فواصل هزار کیلومتری در کمتر از سه ساعت طی می شود.
این تحول زمانی بوجود آمد که انقلابی های کمونیست فهمیدند، بهبود سرعت قطار از صدور انقلاب مهم تر است.
#صلاح_الدین_خدیو
@sharname1
پسا صهیونیسم: اسرائیل بنام خدا!

با تشکیل کابینه توسط نتانیاهو، رسما مذهبی ترین دولت اسرائیل در تاریخ 72 ساله آن تشکیل شد.
ائتلافی از احزاب راست افراطی و مذهبی با دستور کارهایی از قبیل الحاق کرانه باختری، کاستن از اختیارات دستگاه قضایی که تاکنون ضامن دمکراسی آن بود و مقابله همه جانبه با ایران و ...
دمکراسی و سکولاریسم دو ستونی که اسرائیل به آنها می نازید و آنها را سپر اشغالگری خود کرده بود، اکنون بیش از هر زمانی در معرض خطرند.
72 سال پیش هنگام اعلان استقلال، صهیونیسم به مثابه یک جنبش هویت خواه سکولار آنقدر قوی بود که نگذارد عبارت "بنام پروردگار یکتا "  وارد اعلامیه استقلال شود و خاخام ها را مجبور کند عبارت "بنام صخره اسرائیل" را بپذیرند.
با این وضع، اسرائیل بی بی هم اکنون شبیه هند مودی شده است: فقیر شدن محتوای دمکراتیک و مذهبی تر شدن مقوله ی هویت سیاسی.
زمانی که اسرائیل، لقب تنها دمکراسی منطقه را یدک می کشید، هند هم  معجزه دمکراسی نام داشت!
دیوان عالی اسرائیل آخرین سنگر دمکراسی سکولار آن است و در صورت تصرف توسط راست مذهبی، تل آویو این بار قدم در مسیر " ترکیه و روسیه شدن " می نهد.
#صلاح_الدین_خدیو
@sharname1
Forwarded from جریانـ
🔺از کفش ملی تا تیم و پول ملی!

تخریب نخستین ساختمان کفش ملی در میدان قیام تهران، به لحاظ نمادین مهم است.
کفش ملی قبل از انقلاب با ۵۰ کارخانه و بیش از ۴۰۰ فروشگاه زنجیره‌ای و حدود ۱۲۰۰۰ کارگر، نمونه‌ای موفق از کارآفرینی، تلفیق صنعت، تجارت و مهارت بخش خصوصی بود.

مالک و سازنده این کسب و کار، محمدتقی ایروانی پس از انقلاب مغضوب، و مجموعه‌اش مصادره شد. کار بجایی رسید که از این برند پرآوازه که روزگاری در فروشگاه‌های شرق اروپا، معادل نام‌هایی چون اکو، نایک و آدیداس بود، نه نامی ماند و نه نشانی!

سرگذشت کفش ملی نمودی از سرنوشت تلخ بورژوازی صنعتی در ایران است. صنایعی که به بهانه تعلق به «سرمایه‌داران زالوصفت» به نفع دولت مصادره شدند. کمی بعد در چارچوب سرمایه‌داری رفاقتی «خصولتی» شده و هبه‌ی کسانی گردیدند که نه راه و رسم تجارت می‌دانستند و نه از انصاف و مروت برخوردار بودند! «یقه‌سفیدهایی» که وارث سرمایه و ارزش افزوده‌ی صنایع ملی شدند، نه تکنوکرات بودند و نه حتی بروکرات‌هایی قابل.
سرگذشت پول ملی آماسیده و تیم ملی در قطر، شاهد این مدعاست.
✍🏻#صلاح_الدین_خدیو
🔗منبع: شارنامه
#زوال_امر_ملی
در «جریانـ» باشید.
@Jaryaann
🔺22 اقتصاد برتر جهان در سال 2022

✔️رده بندی اقتصادهای جهان بر اساس تولید ناخالص ملی حاکیست که اقتصاد 23 تریلیون دلاری آمریکا بزرگترین اقتصاد جهان است.
پس از آن، چین، ژاپن، آلمان و انگلستان قرار دارند.
با قرار گرفتن هند، فرانسه، ایتالیا، کانادا و کره جنوبی، باشگاه ده اقتصاد بزرگ جهان کامل می شود.
ده کشور دوم، شامل روسیه، برزیل، استرالیا، اسپانیا، مکزیک، اندونزی، هلند، عربستان و ترکیه و سوئیس است.
تایوان و لهستان هم به ترتیب در رده های بعدی قرار دارند.
✔️اندونزی تنها کشور مسلمان با اقتصادی بالای یک تریلیون دلار است.
عربستان هم به سرعت در حال نزدیک شدن به باشگاه اقتصادهای تریلیون دلاری است.
✔️احتمالا اگر ترکیه در ده سال گذشته، دست به ماجراجویی های سیاسی نمی زد، امروز تولید ناخالص آن، از عدد هزار میلیارد دلار گذشته بود.
✔️اقتصاد کوچک 222 میلیارد دلاری ایران، نمودی از آثار تحریم است.
✔️ایران، روسیه و ترکیه سه کشور بزرگی هستند که اقتصادشان، مقهور سیاست شده.
✔️اگر ایران رشد اقتصادی قبل از انقلاب را ادامه می داد و یا نرخ رشد دوره اصلاحات را حفظ می کرد، امروز دستکم عضو گروه بریکس بود.
#صلاح_الدین_خدیو
@sharname1
🔺آلمان خواهی رضاشاه و چین گرایی کنونی

بحث خیانت رفیق چینی به ایران، هنوز در فضای سیاسی و رسانه ای مطرح است.
تهران برای تامین امنیت ملی و مهار فشارهایی که از سوی آمریکا و کشورهای غربی به آن وارد می شود، بیش از گذشته به چین و روسیه تکیه کرده است.
بازخوانی تجارب تاریخی در این زمینه و بویژه تجربه خاص ایران در قرون گذشته که همیشه بخشی از "بازی بزرگان" بوده، خالی از لطف نیست.
همانگونه که می دانیم در شهریور 1320 بر اثر مداخله خارجی، عملا ایران اشغال و استقلال آن تا مدتی از کف رفت.
معروف است که رضاشاه بر اثر سیاست آلمان خواهی، قربانی تهاجم متفقین شد.این داوری البته دقیق نیست.
آلمان نیمه نخست قرن بیستم، بازیگری جدید در محیط بین الملل و یک قدرت تازه نفس اروپایی بود که می کوشید نظم بین المللی را بر اساس منافع خود، بازتعریف کند.
وضعیتی مشابه چین امروز که در پی جبران گذشته و عقب ماندگی هایش در قرون نوزده و بیست است.
برخلاف باورهای رایج، رضاشاه که با وسواس مراقب حفظ استقلال کشور بود، همه تخم مرغ هایش را در سبد آلمان نگذاشته بود.
پهلوی اول نظام حکومتی اقتدارگرای آلمان و پیشرفت های خیره کننده آن را می ستود، اما می دانست که روسیه و انگلیس و در مراتب بعدی آمریکا و فرانسه هم قدرت های درجه اولی هستند که نادیده گرفتنشان ممکن نیست.
نوسازی ارتش رکن اصلی سیاست تامین امنیت وی بود.
او برای تجهیز نیروی زمینی متکی بر آلمان بود، در حالی که با بریتانیا قراردادی برای مونتاژ هواپیماهای جنگنده در ایران بسته بود و ایتالیا هم طرف خارجی وی برای تقویت نیروی دریایی نوپایش به شمار می رفت.
به عبارت دیگر در حالی که می کوشید از توان فنی آلمان برای صنعتی کردن اقتصاد استفاده کند، مجدانه در پی قانع کردن بریتانیا به منظور انعقاد پیمانی دفاعی بود، تا ایران را از حمله احتمالی همسایه بزرگ شمالی مصون دارد.
این سیاست با آغاز جنگ جهانی دوم با چالش های بغرنجی مواجه شد.
به موازات پیشروی آلمان نازی در  اروپا، این کشور با روسیه شوروی توافقی برای نوعی تقسیم اولیه شرق اروپا امضا کرد.
در حالی که هیتلر روابط نسبتا نزدیکی با تهران داشت، اما برای پر کردن طمع شوروی و مهار زیاده خواهی آن در اروپا می کوشید استالین را مجاب کند، مسیر توسعه طلبی اش را بجای غرب در جهت جنوب قرار دهد.
هیتلر می خواست با یک تیر دو نشان بزند: هم با سرگرم کردن شوروی در جنوب، حواس آن را از شرق اروپا پرت کند و هم آن را به جان امپراتوری انگلیس و منابع نفتی اش در خوزستان بیندازد.
شوروی هم که پس از مدتی فترت دوباره به جامه امپریالیسم بازگشته بود، بی میل نبود که بختش را در جنوب بیازماید.
در پاییز 1318 کم مانده بود ایران وجه المصالحه توافق آلمان و شوروی شود.
رادیو برلین که تاکنون رویه ای دوستانه درباره ایران داشت، به یکباره شخص رضاشاه را هدف حملات تبلیغاتی قرار داد.
همزمان روس ها تهدید لفظی و عملی ایران را آغاز و بخش بزرگی از ارتش خود را در قفقاز و مرزهای جنوبی مستقر کردند.
تهدیدات شوروی نسبت به ایران و ترکیه تا جایی بالا گرفت که انگلیس و فرانسه در سطوح بالا  برای مقابله با آن چاره اندیشی کردند.
سرانجام در حالی که ترکیه توانست با حفظ بی طرفی در قبال آلمان، یک پیمان دفاعی با انگلیس و فرانسه ببندد، کوشش های رضاشاه در این باره به جایی نرسید.
محاسبات فوق با تغییر برنامه هیتلر و حمله ناگهانی به شوروی به هم ریخت.
این بار ایران که تا پیش از آن با تهدید حمله قریب الوقوع شوروی با حمایت ضمنی آلمان روبرو بود، با خطر حمله شوروی و متحد جدید آن یعنی انگلیس روبرو شد.
بهانه هم حضور کارشناسان آلمانی بعنوان ستون پنجم بود.
متفقین با درخواست اخراج کارشناسان آلمانی که در بخش های حساس اقتصادی مشغول بودند، پهلوی را در تنگنا قرار دادند.
آنها با نقض حاکمیت ایران، استدلال تهران را نمی پذیرفتند که می گفت اخراج آلمانی ها مستلزم نقض بی طرفی ایران در جنگ جاری است.
در واقع ایران بدنبال آن بود که با سیاست بیطرفی، استقلال کشور را حفظ کند، اما مانند جنگ جهانی اول در این زمینه ناموفق بود.
سرانجام کشور از شمال و جنوب مورد تجاوز قرار گرفت و شاه وادار به ترک قدرت شد.
همانگونه که اشاره شد، اگر آلمان به شوروی حمله نمی کرد، باز محتمل بود که استالین به ایران حمله کند و دستکم وارد نیمه شمالی کشور شود.
اما همزمان ترکیه  توانست از این مهلکه بگریزد. ارتش این کشور بهتر از ایران آماده مقابله با روس ها بود و انتخاب های بین المللی آن هم بیشتر از ایران بود.
رضاشاه هم با دو عامل ارتش و پشتیبانی مردم می توانست، با چالش فوق روبرو شود.
اما زمان کافی برای تقویت ارتش نوپا در اختیار نداشت و با رویه استبدادی، از حمایت مردم هم برخوردار نبود.
چهارچوب های فوق به نوعی پابرجاست. بجای آلمان، چین را قرار دهید، بقیه داستان تقریبا یکسان است!
#صلاح_الدین_خدیو
@sharname1
یاد نیش قلم جلال آل احمد بخیر که روزنامه ها را "روزی نامه" می خواند و " ن و القلم " شان را " نون" و قلم!
کدام مدارا، کدام مدیریت آقای روزنامه؟
کدام "مدارا و مدیریت مومنانه" که روزی درد دین و دمکراسی را داشت!
اصلا کدام وطن، کدام امروز؟
شما وطن امروز نیستید، وطن دیروزید، "وطن امروز" سرشار از شور همدلی و نگرانی برای کردستان است.
وطن امروز تیتر روزنامه اعتماد است: همه نگران مهاباد!
"هم میهن" ما روزنامه هم میهن است و گزارش های خوب آن.
برادران افغان به هم وطن، وطن دار می گویند،  این وطن داری نیست، آقای نون و قلم!
" وطن خواری " است!
#صلاح_الدین_خدیو
@sharname1
Ещё