🔺قمه بزنی، بیرونت می کنم!
✔️ونزوئلا هم ایران را دور زد!
عبارتی که این روزها تکرار می شود، یادآور لطیفه ای قدیمی است.
نقل است که در سالیان دور هنگام عزاداری عاشورا در کرمانشاه، قدمعلی نامی فرقش را با قمه می شکافت!
سردسته هیات عصبانی شد و گفت: قدمعلی! آرامتر و الا بیرونت می کنم
قدم خود را از تک و تا نینداخت و گفت:
قربانت بروم، از کجا بیرونم می کنی! شرکت نفت - جایی که آن زمان نماد دارایی و اشتغال تضمین شده بود - نیست که سر ماه زن و بچه ام گرسنه بمانند!
هیات است و ره آورد آن برایم فرق خونین!
بیا اصلا مال خودت!
✔️این لطیفه به نوعی حکایت ونزوئلا با ایران است. مادورو رئیس جمهور آن گفته، ونزوئلا به همراه برخی کشورهای آمریکای لاتین و دریای کارائیب دنبال ایجاد بلوکی راهبردی با چین و روسیه است.
وی بدون این که در اتحاد فرضی اش نامی از ایران ببرد، از پوتین و شی بعنوان "برادران بزرگ"
یاد کرده است.
نسیان نام ایران می تواند دلایل گوناگون داشته باشد.
مادورو ایران را که همیشه سخاوتمنداته در کنارش بوده، نه برادر بزرگ، بلکه هم طراز خود می بیند.
مساله اصلی اما چیز دیگری است:
در بی مهری و ناسپاسی کشور برادر، لطفی شایان نهفته است، درست مانند مرحمتی که قدمعلی با اخراج از هیات از آن بهره مند شد.
هر ناظر منصفی می داند که آرزوی مادورو تحقق نیافتنی است.
روسیه تا خرخره در باتلاق اوکراین فرو رفته و سالم هم از آن بیرون نمی آید.
چین هم تاجری بین المللی است که هر جا که زیان باشد، پا در آن نمی گذارد.
سایر کشورهایی هم که نام برده، قبل از آن که دل به ماجراجویی های انقلابی ببندند، در اندیشه کسب سود بیشینه اند.
با این وصف بلوک بدیل مادورو جز " هیج " چیزی نیست!
✔️حکایت امروز ونزوئلا به نوعی یادآور کوبای دهه ی نود است.
با فروپاشی شوروی، کوبا برادر بزرگش را از دست داد و بدون نفت و بنزین ارزان اهدایی آن، یک شبه به عهد اسب و درشکه بازگشت.
فیلمی سینمایی بنام سرگئی و سرگئو - محصول سال 2017 کوبا - که بازگو کننده دوران محنت کوبای دهه نود است، از این نظر الهام بخش است.
بخشی از داستان این فیلم واقعی است:
سرگئی کریکالف فضانورد روس، در فضاست که شوروی منحل می شود.
کشوری که پنج ماه قبل او را به ایستگاه فضایی میر فرستاده، دیگر وجود ندارد.
پایگاه فضایی بایکونور هم که از آن جا پرتاب شده، اکنون جزو کشور قزاقستان مستقل است.
تلخ تر از این ها روسیه بعنوان وارث رسمی شوروی، پولی ندارد که او را برگرداند و به فروش صندلی های سایوز - سفینه فضایی - روی آورده است.
امری که باعث می شود سرگئی نگون بخت پنج ماه دیگر تک و تنها در فاصله 330 کیلومتری زمین بماند!
تا اینجا، بخش واقعی داستان بود. از اینجا به بعد توهمات دردناک کوبای انقلابی - بخوانید مادورویی - شروع می شود:
سرگئو استاد فلسفه مارکسیزم در دانشگاه هاوانا است. همزمان متخصص ارتباطات رادیویی هم است.
دوستش پیتر که یک آمریکایی یهودی است، رادیویی پیشرفته برایش می فرستد.
سرگئو از طریق رادیو با سرگئی آواره ی فضا، ارتباط می گیرد و دوستی عمیقی بین آنها بوجود می آید.
ورشکستگی کوبا، استاد مارکسیست را ناچار می سازد، با کمک همسایه اش که سازنده بلم های قاچاق ویژه ی فرار پناهندگان به آمریکاست، در خانه شراب را تقطیر و دزدانه در بازار آزاد بفروشد.
مادرش هم مشغول ساختن سیگار برگ برای فروش است.
هر دو میخواهند از عهده ی خرید شیر برای نوزاد سرگئو برآیند.
یک مخبر به پلیس مخفی کوبا خبر می دهد و استاد کمونیست به دردسر می افتد.
یکبار هم ناچار می شود، از پیتر بخواهد نزد آشنایش که در FBI است، برایش کارچاق کنی نماید.
پنج ماه بعد پس از تامین مالی آلمان، سرگئی به زمین می آید و این هبوط از طریق رادیو با سرگئو با سر دادن فریاد شادی جشن گرفته می شود.
سرگئی که با پرچم و آرم شوروی چند ماه پس از سقوط آن بازگشت، اکنون عنوان آخرین شهروند اتحاد شوروی را به خود اختصاص داده است.
✔️ مادورو رئیس جمهور ونزوئلا، همان سرگئو استاد مفلس کوبایی است که از فرط تهیدستی، رویاهایش را در فضا می جوید!
فضانورد بیجای روس هم سمبلی از پوتین است که در میانه ی زمین و آسمان گیر کرده و نه می تواند بالا رود و نه پایین بیاید.
پیتر یهودی هم شی جین پینگ است که فعلا آسوده مشغول کسب و کارش است. او به دوست کوبایی اش، ابزاری می دهد که تنها بر توهم وی بیفزاید!
بدیل دمکراتیک نظم جهانی و برادری ادعایی مادورو، از قماش این فیلم کوبایی است.
کسانی که صرفا می توانند با یکدیگر احساس همدردی کنند، بدون آن که بتوانند گامی بردارند.
وقتی چین حاضر نیست اسمش به عنوان آدم بده در داستان اوکراین مطرح شود، به طریق اولی برادری راستین را در حق ونزوئلا هم تمام نخواهد کرد.
روسیه نیز از کریمه هم بگذرد، از روابط با اسرائیل نخواهد گذشت!
برادری سنتی مسیحی و اسلامی است، اما در روابط جهانی جایی ندارد.
#صلاح_الدین_خدیو @sharname1