بریده‌ها و براده‌ها

#شاه
Channel
Blogs
News and Media
Education
Psychology
PersianIranIran
Logo of the Telegram channel بریده‌ها و براده‌ها
@bbtodayPromote
7.84K
subscribers
19.9K
photos
6.22K
videos
44.5K
links
you are not what you write but what you have read. رویکرد اینجا توجه به مطالب و منابع مختلف است بازنشر مطالب به معنی تایید و موافقت یا رد و مخالفت نیست! https://t.me/joinchat/AAAAAEBnmoBl2bDScG2hOQ تماس:
طالبان و شیعه

این سخن تکان‌دهنده مولانا محکی است برای شناخت بیشتر آدمیان:
از نظرگاهست، ای مغز وجود
اختلاف مومن و گبر و یهود

با این دیباچه می خواهم نگاهی کوتاه بر بنیاد اندیشه سران و آموزگاران طالب، نسبت به جماعت شیعه ۱۲ امامی داشته باشم.
گرچه بیشتر مردم افغانستان پیرو مذهب مداراگر حنفی اند، ولی بیشتر طالب ها همزمان متاثر از فرقه دیوبندی می باشند. تبار اندیشه ای دیوبندی‌ها، به شاه ولی الله دهلوی می رسد؛ چنان‌که سران طالب خود را پیرو و مریدش می دانند.
اندیشه شاه ولی الله دهلوی در باره شیعیان با محمد بن عبد الوهاب، بنیان‌گذار وهابیت سر سوزنی تفاوت ندارد؛ مگر این که کتابش به فارسی نگاشته شده است. بازگشت به:
۱- ظاهر نصوص دینی؛
۲- فاصله گرفتن از میراث فلسفی و کلامیِ نفوذ یافته در تمدن اسلامی؛
۳- دشمنی بنیادی با شیعه گری، به عنوان عامل ایجاد انحراف و تفرقه دینی، از جمله پایه های فکری دیوبندی ها است.

شاه ولی الله دهلوی که در دوره فروپاشی خلافت اسلامی و افول قدرت سیاسی حنفی ها در ماوراالنهر و شبه قاره می زیست، برای زنده کردن هویت دینی مسلمانان، مانند محمدبن عبدالوهاب ، به جای تمرکز بر وجوه تشابه، بر وجوه افتراق تکیه کرده و به گمان خویش خواهان پیراستگی دین از خرافه و مبارزه با بدعت آفرینان شد. او برای این کار ، شیوه دین‌پیراییِ و بازگشت به دیانت واحد و ناب محمدی (ص) بود.
با همین برهان‌، او هم زیر تاثیر این تیمیه و خلفش محمدبن عبدالوهاب، خواهان بازگشت به عصر رسول الله(ص) و خلفای راشدین شد.‌ البته برخلاف عبدالوهاب، موافق ستیزآشکار با مذاهب فقهی و جریان های درویش مسلکی و عرفانی نبود. ولی طبیعی است که رویکرد مبتنی بر اصالت و برتردانستن افتراق به جای اشتراک، برای پیرایش اسلام، با درکی که پیروانش از تشیع داشتند، موجبات تشدید درگیری اندیشه های شیعه و سنی، مسلمان و نامسلمان در همه ابعاد فرهنگی، سیاسی و اجتماعی را فراهم آورد. از جمله پیامدهای فکری این رویکرد، تالیف تحفه اثناعشریه به دست شاه عبد العزیز، فرزند شاه ولی الله، بود کتابی که پس از منهاج السنه‌ ابن تیمیه، مهم‌ترین ردیه بر مذهب شیعی و به زبان فارسی است.
البته امروزه باورمندان به اندیشه مولانا دهلوی را فرقه دیوبندی می خوانند. این نام برگرفته از نام نخستین حوزه علمیه شبانه روزی بود که دهلوی مسلک ها در شهر دیوبند در ایالت اوتار پرادش هند تاسیس کردند( ۱۲۸۳ قمری/ ۱۸۶۷).

جریان دیوبندی به خصوص پس از ترکیب با پشتون‌گرایی و بالاخص ماندگاری در کوههای صعب العبور هندوکوش، که اندرکنش را با فرهنگ‌های همسایه سخت می ساخت، هیچ گاه نتوانست گامی در جهت آشنایی با مدرنیسم و تمدن معاصر بردارد، چه رسد به آشتی با آن. سهل است که حتی از کنار نهادن ستیز فکری با شیعیان نیز عاجز ماند. ترکیب پشونگرایی، دیوبندی ستیزه جو و بن بست های هندوکوشی، هرگز تا کنون نتوانسته از میراث شیعه ، معتزله ، اسماعیلیه و اخوان الصفا، و یا حکمایی چونان فارابی، ابن سینا و ابن رشد، یا عارفانی مانند ابن عربی، مولانا و سهروردی، یا متکلمانی مانند باقلانی و فخر رازی سود برده و در تلطیف باورهای دیوبندیه موثر باشد . سهل است که ستیز ژئوپولیتیک عربستان- ایران نیز به جریان عداوت فکری دامن زده است.

در واقع اعمالی مانند کشتار گسترده شیعیان هزاره در بامیان (اوت ۱۹۹۸) و ایضا کشتار شیعیان هزاره جات مزار شریف(۱۹۹۹ تا ۲۰۰۱) ، تخریب کامل مجسمه های ایستاده ۵۶ متری بودا ، که به عنوان میراث مشترک فرهنگی جهانی شناخته شده بود، کشتار دانشجویان ارتشی در پیشاور (آذر ۱۳۹۳)، مخالفت با خروج زنان از خانه و کسب و کار آنان و شکستن وبستن تلویزیون ها، رسیورها، سینماها ، ورزشگاه ها و...همگی جلوه بیرونی اندیشه تلفیقی دیوبندی، پشتون گرایی، محصوریت هندوکوشی بوده و تا تعدیل، سال ها فاصله دارد.
#یدالله_کریمی_پور
#دیوبندی
#پشتونگرایی
#طالب_ها
#محمد_بن_عبدالوهاب
#شاه_ولی_الله_دهلوی
#تحفه_اثنا_عشریه
#هزاره
@KARIMIPOUR_K
📺 #سالومه تو به فریادمون برس!

✍️ احسان محمدی

📺 صدای دختر جوانی که دوربین را نزدیک یک خودپرداز بانک گرفته و چند برگِ رسید بانکی که روی زمین و نزدیک سطل زباله رها شده اند را نشان می دهد، هم زمان به گوش می رسد:

- سلام سالومه! اینجا (....) است. همونطور که می بینی این گوشه ای از بی فرهنگی ماست...

📺 به ویدئو نگاه می کنم. به اینکه ارسال کننده فیلم سوژه را پیدا کرده، احتمالاً یکی دو بار فیلم گرفته، بعد به اینترنت وصل شده، برای شبکه من و تو فرستاده، در صف انتظار مانده تا ویدئوی ارسالی اش پخش شود و شاید به ده نفر زنگ زده که عمه! خاله! دایی! ببینید اون ویدئو رو من فرستادم!

📺 بعد احساس کرده که چه مشت محکمی بر دهان مسئولان شهری زده که در نظافت شهر کوتاهی کرده اند، سیستم آموزشی را زیر سوال برده که شهروندان را به خوبی تربیت نکرده و همینطور بی فرهنگی عده ای را افشا کرده است!

در حالی که اگر واقعاً دلش می سوخت، می توانست خم شود و آن کاغذها را بردارد و بیندازد توی سطل زباله و خلاص!

📺 اما چرا این کار را می کنیم؟ چه لذتی در این فلاکت بار نشان دادن اوضاع وجود دارد که باید آن را مستندسازی کنیم و برای #سالومه بفرستیم؟ سالومه فریاد رس بشریت است؟ قرار است معجزه کند؟ تیم بفرستد و خیابان های ما را از زباله پاک کند؟ گروه امداد بفرستد و زمستان درخت های برف گرفته جلوی خانه ما را بتکاند؟

📺 در این خود بدبخت پنداری، سیاه نشان داده همه چیز، سلب مسئولیت فردی و مسابقه ملی برای بازتاب بدی ها و شستن رخت چرک ها در کوچه چه مدالی لذتی نهفته است که از آن دست برنمی داریم؟

📺 واقعاً این شهروندان مخوف بی مسئولیت که این کارهای بد را انجام می دهند کجا دارند زندگی می کنند که ما آنها را نمی شناسیم؟ یک عده قلیل هستند که همه جا نفوذ دارند؟ در بازار اقتصادی احتکار می کنند، در بانک ها اختلاس، در خیابان ها قانون شکنی، در مدرسه تقلب و ... اینها چه کسانی هستند؟ جاسوس های اسرائیل و آمریکا یا خود ما؟

📺 سفر کوتاهی به #آستارا داشتم. چند دقیقه ای کنار دریا رفتم و بیزار شدم. روی ماسه هایی که در چند وجبی دریای خزر بودند مجموعه ای از کثافت و آشغال ریخته بودند. پوشک کهنه بچه، بطری آب مصرف شده، تاپاله اسب هایی که برای سواری دادن آنجا کرایه داده می شوند، مایو کهنه، لیوان شیشه ای شکسته، چای کیسه ای مصرف شده و ...

📺 فکر کردم اگر همین الان دوربین تلویزیون بیاید و با همین جمعیتی که کنار ساحل ایستاده اند حرف بزند آنها یک دل سیر در مورد بی کفایتی مسئولان و ناکارآمدی آنها در مدیریت کشور حرف می زنند. در مورد اینکه چقدر خارجی گل و ماه هستند و چقدر همین دوبی و #ترکیه که بیخ گوش ما قرار دارند آباد و تمیز و زیبا شده اند.

📺 اما هیچکس حتی آنها که این زباله ها را ریخته اند حاضر نیستند نقش خودشان را بپذیرند. واقعاً شب که ما خواب هستیم #احمدی_نژاد و #روحانی و #خاتمی و #علم_الهدی کامیون کامیون زباله می برند و می ریزند توی ساحل دریای خزر؟

📺 گاهی احساس می کنم #بخشی از این رفتار نتیجه کاری است که چهاردهه خود حاکمیت انجام داد. هر وقت هر مشکلی پیش آمد گفت تقصیر #شاه است، تقصیر #آمریکاست، تقصیر #ترامپ است، تقصیر ... تقصیر همه است جز من! شاید بخشی از این مسئولیت ناپذیری را از خود مسئولان یاد گرفته ایم.

📺 هیچکس نمی تواند ناتوانی و ناکارآمدی بسیار از مدیران را انکار کند. من هم درک می کنم که در حوزه های اقتصادی و سیاسی و اجتماعی و آموزشی و .... ناتوان بوده اند. گاهی فاجعه بار حتی. اما این دلیل نمی شود که ما مدام در دام تباه نشان دادن همه چیز بیفتیم و در ترویج این نگاه فلاکت بار از هم سبقت بگیریم.

📺 مثلاً الان فهمیدیم که چقدر بدشانس بوده ایم که در #خاورمیانه به دنیا آمده ایم، چه سرنوشت تلخی داشته ایم که به جای #سوئیس در ایران بزرگ شده ایم، تا چه اندازه نگون بختیم که چنین مسئولانی داریم، چه وضع بدی داریم که با شهروندانی مسئولیت نشناس زندگی می کنیم که کاغذها را داخل سطل زباله نمی ریزند، بد رانندگی می کنند و ...

نتیجه؟ باید چکار کنیم؟ بعد از کشف این موضوعات چه؟ نقطه توقف و پایان خطی وجود دارد و بر می گردیم به نقطه نخست و همه چیز را درست و اصولی انجام می دهیم و کشور آباد می شود؟

📺 ادامه دادن این رفتار یعنی افتادن به چاهی که انتها ندارد. فقط فرورفتن و ناله کردن و تباه شدن عمر. بی هیچ دستاوردی و با تلخکامی مطلق. شجاعت داشته باشیم و روبروی آینه بایستیم و کمی نقش خودمان را در این تباهی کشف کنیم. همه مان. هم ما مردم عادیِ پاک و پاکیزه و هم مسئولان نالایق!

⛔️ اگر برای این کشور کاری نمی کنیم، حداقل دست از این ذکر مصیبت ملی برداریم! همین!
#امیدجوان
🖋 @ehsanmohammadi95
«جرقۀ ایرانی، باروت آلمانی»


دوم ژوئن ۱۹۶۷ (دوازده خرداد ۱۳۴۶) روز سرنوشت‌سازی در تاریخ آلمان معاصر است و از قضا ارتباط مستقیمی هم به تاریخ معاصر ایران دارد. ماجرا از این قرار بود که شاه و فرح در جریان سفر خود به اروپا، در این روز در برلین غربی بودند و راهپیمایی اعتراضی بزرگی علیه شاه برگزار شد. در جریان این راهپیمایی دانشجویی آلمانی به ضرب گلولۀ پلیس کشته شد و در پی اتفاقاتِ این روز، جنبش دانشجویی در آلمان جهتگیری رادیکالی پیدا کرد، این جنبش تا چند سال در آلمان می‌خروشید و حتا به زودی سازمانی تروریستی (راف) از آن سر برآورد. در جریان رخدادهای دوم ژوئن ۱۹۶۷، جوانی ایرانی نقش مهمی داشت: «بهمن نیرومند». در این نوشتار به طور مختصر به نقش بهمن نیرومند نگاهی می‌اندازیم.

در آن سال‌ها «انجمن دانشجویان سوسیالیست آلمان» پیوسته اعتراضاتی انجام می‌داد و به خصوص جنگ ویتنام تنور اعتراضات آن را داغ کرده بود. از مدت‌ها پیش از سفر شاه به برلین، روزنامه‌ها با آب‌وتاب از شاه و فرح و سفر قریب‌الوقوعشان به برلین سخن می‌گفتند. بهمن نیرومند که چند سال قبل همراه با گروهی در هایدلبرگ آلمان، تشکلی چپ‌گرا به نام «کنفدراسیون دانشجویان ایرانی» را تأسیس کرده بود، می‌کوشید «انجمن دانشجویان سوسیالیست آلمان» را مجاب کند علیه شاه نیز راهپیمایی کنند. کنفدراسیون دانشجویان ایرانی اعلامیه‌ای چاپ کرد و در آن شاه را «مجرم تحت‌تعقیب» نامید.

اول ژوئن، بهمن نیرومند که از سوی دانشجویان به دانشگاه برلین دعوت شده بود، سخنرانی معروفی انجام داد و برای سه چهار هزار دانشجوی پرشور از سرکوبگری‌های شاه و دیکتاتوری در ایران گفت. صحبت‌های او با تشویق پرحرارت دانشجویان همراه شد (فیلم آن را در پیوست ببینید). پس از سخنرانی بهمن نیرومند، «رودی دوچکه»، رهبر دانشجویان به این جمع‌بندی رسید که مبارزه علیه سرکوب در ایران نیز بخشی از مبارزه علیه جنگ ویتنام است. به این ترتیب، قرار شد دانشجویان فردای آن روز، یعنی همان دوم ژوئنی که تاریخ‌ساز شد، علیه شاه که در برلین بود، راهپیمایی کنند.

ماجرای راهپیمایی دوم ژوئن بسیار مفصل است و در این‌جا از آن می‌گذرم. در پستی در ادامه متنی مفصل دربارۀ آن می‌توانید بخوانید. اما عجیب‌ترین نکته در این میان این است که جوانی دانشجو به ضرب گلولۀ پلیس کشته می‌شود. برای دانشجویان این قتل، مصداق قتل عمد بود و آن را نشانۀ «فاشیست» بودن حکومت آلمان غربی می‌دانستند. در نهایت پلیسِ ضارب تبرئه شد. اما چند دهه بعد، پس از اتحاد دوبارۀ آلمان، معلوم شد آن پلیس ضارب مأمور مخفی آلمان شرقی بوده است (در نوشتار مفصلی که در ادامه می‌آید این نکات را توضیح می‌دهم).

اما «بهمن نیرومند» که بود؟ بهمن در ۱۳۱۵ در تهران به دنیا آمده بود. پدرش آجودان رضاشاه بود و او را در پانزده سالگی به آلمان فرستاد تا درس بخواند. او در ۱۳۶۰ (۱۳۳۹) در رشتۀ ایران‌شناسی دکتری گرفت و به ایران بازگشت، اما در این حد فاصل نگرش‌های مارکسیست‌ـ‌لنینیستی هم پیدا کرده بود. در ایران، ابتدا به تدریس در دانشگاه تهران در رشتۀ ادبیات تطبیقی مشغول شد، اما شاید به دلیل مشارکتش در فعالیت‌های اعتراضی دانشجویان، به خدمت سربازی فراخوانده شد. خود او می‌گوید دوران خدمت نظام وظیفه «سخت‌ترین و بدترین دوران زندگی‌ام بود». او ۱۹۶۵ به آلمان بازگشت و کتابی دربارۀ ایران نوشت: «ایران، الگوی کشوری در حال توسعه یا دیکتاتوری جهان آزاد» (۱۹۶۷). این کتاب او در میان دانشجویان چپ آلمان بازتاب زیادی داشت. در این کتاب الگوی توسعۀ کاپیتالیستی را نقد کرد و از این نیز ابا نداشت که برای آلمانی‌ها توضیح دهد صدها هزار نفر در ایران تنها غذایی که برای خوردن دارند «آب و کاه و هستۀ خرماست» (در بلوچستان).

بهمن نیرومند پس از انقلاب برای مدت کوتاهی به ایران آمد، اما خیلی زود به آلمان بازگشت و به گروه موسوم به «شورای ملی مقاومت» پیوست که نیروی عمدۀ آن مجاهدین خلق بودند. البته او بعدها پذیرفت «بزرگ‌ترین اشتباهش پیوستن به این گروه بود» (مصاحبه با عنایت فانی). نیرومند پس از دوم خرداد از اصلاحات دفاع می‌کرد و از ترتیب‌دهندگان «کنفرانس برلین» بود. او در سال‌های اخیر کمی خودانتقادی پیشه کرده است و معترف است «ما جامعۀ ایران را نمی‌شناختیم» و می‌گوید «من از اهمیت اسلام در جامعۀ ایران اصلاً آگاه نبودم» (در مصاحبه هم با عنایت فانی و هم علی لیمونادی).

نیرومند کتاب‌های زیادی به آلمانی دارد و در آلمان چهرۀ معروفی است. او «بوف کور» و آثار دیگری از صادق هدایت را به آلمانی ترجمه کرده است.

در پیوست گوشه‌ای از سخنرانی او در دانشگاه برلین را که به راهپیمایی علیه شاه منجر شد ببینید. در پست‌های بعدی مطالب مرتبط می‌آید.

مهدی تدینی

#شاه، #چپ، #انقلاب
@tarikhandishi
1) سوءظن #سلطنت‌طلبان به رسانه‌های خارجی (فارسی و غیرآن) که گاه منجر به یورش به خبرنگاران این رسانه‌ها در شبکه‌های اجتماعی هم شده، ریشه در رفتار خود محمدرضا پهلوی داره.
در این #رشتو (رشته‌توییت) مروری گذرا به رفتار #شاه در این باره کرده‌ام
2)سه‌روز بعدازاینکه بدستور شاه، اسدالله علم مدیران روزنامه‌های کیهان و اطلاعات رواحضار می‌کنه وبهشون دستورمیده درباره اینکه «ابداً ما دموکراسی غرب را نمی‌خواهیم» مقاله بنویسند، شاه موافقت می‌کنه 2قسمت اول مقالات Hirst که در #گاردین درباره ایران چاپ شده بود، درداخل هم منتشر بشه

3) ماجرا از بعدازظهر همان‌روز (21 مرداد 51) شروع میشه؛ قسمت سوم مقاله در گاردین که منتشر میشه، شاه به شدت خشمگین میشه و به علم میگه باید خود دولت بریتانیا ادعاهای این مقاله رو تکذیب کنه
4) Hirst که چندی پیش با خود شاه گفت‌وگو کرده بوده، از سوءاستفاده در جریان خریدهای نظامی نوشته بود. عَلَم همان بعدازظهر در غیاب سفیر، مقامات مسئول در سفارت انگلیس رو احضار و «آنچه از دهانش ممکن بود درآید را به آنها می‌گوید»
5) عَلم در یادداشت 22مرداد51، از نگرانی‌اش بابت سوءظن شاه به خودش نوشته که نکند شاه او را مایه الهام Hirst درباره لزوم دادن آزادی‌های سیاسی به مردم تصور کنه. 3 روز بعد سفیر انگلیس از سفر برمی‌گردد و به علم می‌گوید:
6) «یا باید رژیم توتالیتر داشته باشید و روزنامه‌نویسی را نپذیرید و یا اگر می‌پذیرید باید این مشکلات را در نظر بگیرید و این قدر حساسیت نشان ندهید...همین امروز روزنامه‌های شما راجع به ایرلند و لیبی فحشی نیست که به ما نداده‌اند.باآنکه می‌دانیم روزنامه‌های شما
7) ... کاملا تحت کنترل هستند، به روی خودمان نمی‌‌آوریم چون روزنامه هستند.»
وزیر دربار در یادداشت 4شهریور51 دوباره نوشته: «باز هم صحبت مقالات گاردین(...)شاهنشاه سوءظن عجیبی به همه چیز دارند.»
8) 4سال بعد(11خرداد55)شاه اینبار دولت انگلیس را بخاطرمقالات تایمز وگاردین، به طور ضمنی تهدید به نخریدن اسلحه می‌کند.سفیر که به ستوه آمده،می‌گوید:«به دولت سفارش می‌کند بخش فارسی رادیو لندن راتعطیل کندزیرادر ایران آن‌قدر انگلیسی‌دان هست که اگر بخواهدهمان خبرانگلیسی BBCراگوش کند.»
9) پرویز راجی (آخرین سفیر شاه در لندن) هم به کرات در یادداشت‌های روزانه خود از فشار شاه به مقامات دولتی بریتانیا علیه بی.بی.سی نوشته.
عملکرد بی.بی.سی در سال 1354 منجر به این شده بود که دفتر آن در تهران به کلی تعطیل و فعالیت آن متوقف شود.
10) شاه حتی از اسرائیلی‌ها می‌خواسته از رسانه‌هایی که گمان میکرده تحت سیطره یهودیان هستند، بخواهند که هوای او را داشته باشند. اسرائیلی‌ها نمی‌توانند به شاه بقبولانند که نمی‌توانند بیش از آنچه در توان دارند، کاری انجام دهند
11) سال 54 یک تیم کارشناسی تبلیغاتی از اسرائیل وارد تهران می‌شود و پس از بررسی‌ها، به شاه پیشنهاد می‌کند یک شرکت معتبر روابط عمومی را در آمریکا به خدمت بگیرد: Yankelovich, Skelly & white Inc
12) به دستور شاه، کار با این شرکت به زودی متوقف می‌شود؛ چرا؟ چون شاه از سوالات نظرسنجی این شرکت خوشش نیامده بود! (آذر 55)
دو سال بعد، سقوط نظام شاهنشاهی در راه بی‌بازگشتی قرار گرفته.

https://twitter.com/mmoeeni/status/1076356387175714816
✔️روز جمعه‌ای در حال خواندن خاطرات اللهیار صالح» ام، بخش‌های قابل تاملی دارد که به چندبار خواندن، می‌ارزد🔻

🔘 آقای نجم‌الملک گفتند سال۱۳۲۴ که وزیرخارجه بوده‌اند روزی سفیر آمریکا به نزد ایشان می‌آید و‌می‌گوید:« به حضور اعلیحضرت رسیدم و پس از مذاکره موافقت کردند که فلان کار توسط وزارت خارجه انجام شود»...
دو روز بعد که به دیدار شاه رفتم سخت به ایشان اعتراض کردم و توضیح دادم:« وقتی من سفیر ایران در آلمان بودم و می‌خواستم با هیتلر دیدار کنم پس از ورود به اتاق هیتلر و ادای احترام چون وزیرخارجه، مشغول تلفن بود و چند دقیقه طول کشید هیتلر با من کلمه‌ای حرف نزد بلکه مذاکره وقتی آغاز شد که وزیرخارجه‌ آمد. حال وقتی بزرگترین دیکتاتور عالم چنین روشی در برخورد با سفرا دارد شاه ایران که مقام غیرمسئولی است چگونه خلاف قانون اساسی عمل می‌کند؟!».
آقای نجم الملک گفت شاه عذرخواهی کرد و قول داد دیگر در این امور مداخله نکند. هرچند بعدها چنان کارهایی کرد که وضع مملکت به اینجا کشید!

🔸خاطراتی از« اللهیار صالح‌ » به کوشش دکتر سیدمرتضی مشیری
نشر مهراندیش
ص.۶۴-۶۴
#تاریخ #شاه #هیتلر #وزارت_خارجه #اللهیار_صالح
telegram.me/sahandiranmehr