...
ادامهلحظهای که میتوانست که با همکاری با نهاد امنیتی از رنج خود جلوگیری کند اگر چه بهایش رنج دانشآموزان بیگناه و بیپناه باشد و انتخاب دیگر اینکه رنجی فردی را به جان بخرد تا از رنجی عمومیتر ممانعت به عمل آورد. این انتخاب دوم همانچیزی است که میتوان اساس و شالوده مداخلهی قهرمانانهی راستین در سیاست به حساب آورد. تاکید بر راستین بودن درین فقره از آن روست که همه ارکان این کنش واقعی و حقیقی است. یعنی رنجی که او به جان خریده واقعی است و رنجی که از آن کاسته نیز کاملاً انضمامی، متعلق به افرادی حقیقی و قابل نشان دادن است. از سوئی چنین کنشی از آن دست مداخلات مجازی در وضعیت نیست که چیزی در جهان واقع را تغییر نمیدهد و به شائبه و انگیزه کسب سرمایه اجتماعی نیز آمیخته است، بلکه مقاومتی است اصیل در میدان واقعی، در برابر شری واقعی که ارزشی واقعی را خلق کرده است. به گمانم عمل خانم عقابنشین دعوتی از همه ما به پرسشهایی بنیادین در سیاست نیز هست و آن اینکه کنشهای ما در عالم سیاست چقدر واقعی است و تا کجا پروای رنج دیگران را دارد و چقدر ارزش واقعی خلق میکند و تا کجا مسئولیت رنج آن بر عهده خود ماست! برای من خانم عقابنشین فردی از جنس ژوزف گران در رمان طاعون آلبر کامو است؛ فردی که در برابر طاعون میایستد، سهمی بظاهر کوچک ولی حقیقی و اصیل را در این مبارزه به عهده میگیرد، بیآنکه وسوسه خودنمایی یا سودای قهرمان شدن داشته باشد. فردی که به یک ضرورت اخلاقی گردن مینهد و پاسخش به این «دو به علاوه دو»ی اخلاقی همچنان چهار است اگر چه میداند «ریاضیاتِ مستقر» پاسخی دیگر را طالب است و گزینهی درست را مجازات میکند. او ضمناً درست مثل ژوزف گران یک مبارز آماتور است. جنگیدن پیشهی او نیست و از همین جهت با فعلِ خود «قهرمان بودن» را در جایگاه درجه دوم خود یعنی پس از میل به زندگی قرار میدهد. در واقع قهرمان بودن مسئلهی او نیست، بلکه صفتی است که پس از عمل و در امتداد زیستن به کنش او الصاق میشود...
بخش اول2/2
در مورد خبر بازداشت خانم عقابنشین 💡 #رسانه شمایید. اگر دوست داشتید به اشتراک بگذارید.
✅ شبکه جامعهشناسی
@SocioNet