بریده‌ها و براده‌ها

#خارج
Channel
Blogs
News and Media
Education
Psychology
PersianIranIran
Logo of the Telegram channel بریده‌ها و براده‌ها
@bbtodayPromote
7.84K
subscribers
19.9K
photos
6.22K
videos
44.5K
links
you are not what you write but what you have read. رویکرد اینجا توجه به مطالب و منابع مختلف است بازنشر مطالب به معنی تایید و موافقت یا رد و مخالفت نیست! https://t.me/joinchat/AAAAAEBnmoBl2bDScG2hOQ تماس:
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
Forwarded from پادکست سکه
🎙اپیزود شصت‌ونهم پادکست سکه

"گفت‌وگویی خارج از چارچوب همیشگی سکه"

ما تا امروز در پادکست سکه از اقتصاد سخن گفتیم و به صحبت‌های کارشناسان اقتصادی، سیاست‌گذاران و دست‌اندرکاران حوزه اقتصاد گوش سپردیم، با این‌حال برای ما که از ابتدا پادکست سکه را یک «پادکست اقتصادی برای غیراقتصاددان‌ها» معرفی کردیم، رفته رفته این سوال ایجاد شد که اکنون سکه چطور پیش میرود و چه نگاهی به آن وجود دارد؟
برای پاسخ دادن به این سوالات به دنبال کسی رفتیم که اقتصاد را نه به عنوان رشته دانشگاهی و با پیچ‌وخم‌های فنی بلکه به عنوان علاقه و موضوعی جذاب برای یادگیری دنبال کرده و از طرفی در زمینه آموزش، پادکست و تولید محتوا نیز سررشته‌ داشته باشد. با این حساب چه کسی بهتر از علی بندری؟
در این گفت‌وگو او به جای خلاصه کتاب، بیشتر از دیدگاهش درباره اقتصاد، سکه و تولید محتوا سخن می‌گوید.


مهمان: علی بندری

میزبان: مهدی ناجی
تدوین و تنظیم: ایمان اسلام‌پناه
گوینده: علیرضا تقوی
کارگردان: بهداد گیلزاد‌کهن

اسپانسر:

ایرانیکارت | وب‌سایت

آموزش نصب و استفاده از برنامه کست‌باکس

اپیزود شصت‌ونهم پادکست سکه را می‌توانید از طریق وب‌سایت یا برنامه کست‌باکس بشنوید.

#اپیزود_شصت‌ونهم
#خارج_از_چارچوب
@Sekke_Podcast
چند نکته ساده در مورد مهاجرت و زندگی در غرب✳️

🍀بدیهی است در جایی که درآمد سرانه بالاتر است رفاه شهروندان بالاتر است. درآمد سرانه در کانادا، اروپا، آمریکا و استرالیا بسیار بالاتر از ایران است و طبعا رفاه افراد مقیم بالاتر است.

🍀نکته دیگر آنست که این رفاه بالاتر به معنی تنعم بیشتر در درون خانه نیست بلکه به معنی کالاهای عمومی بهتر نیز هست. یعنی لزوما خانه و لوازم شخصی افراد در خارج چند برابر بهتر از داخل کشور نیست بلکه به معنی نبود ترافیک و حمل و نقل عمومی بهتر، هوای پاک، .... است.

🍀البته ترجیحات فردی نیز اهمیت دارد. برای برخی تیپ های روانی، نبود ترافیک، زیبایی خیابان، امنیت، ... یا آزادی اجتماعی اهمیت بیشتری دارد و برای کسان دیگر ارتباطات اجتماعی و روابط انسانی. کسانی که از تیپ دوم هستند لزوما از زندگی در کشورهای پیشرفته به عنوان مهاجر احساس خوشی بیشتری نمی کنند تا وقتی در کشور خودشان هستند و این دقیقا چیزی است که تا وقتی فرد خودش در محیط قرار نگیرد لمس نمی کند. در بسیاری از کشورها مهاجر بودن انگی است که مانع می شود فرد روابط طبیعی با دیگران داشته باشد. بماندکه متفاوت بودن زبان مادری هم به این فاصله گرفتن کمک می کند. بماند که تفاوتهای فرهنگی هم افزون می شود و نمی گذارد فرد بتواند لزوما همان احساس ارتباط و پیوند را که با دیگران در کشور خودش پیدا می کند به عنوان یک مهاجر با مردم کشورهای پیشرفته داشته باشد. البته همیشه اقلیتها همدیگر را پیدا می کنند و اینگونه شدت انزوا کم می شود ولی معمولا شرایط مثل وطن نمی شود.

🍀مردم ایران معمولا تصور می کنند که شهروندان کشورهای پیشرفته در ناز و تنعم هستند. خیلی کار نمی کنند و بیشتر تفریح می کنند. در واقع رفاه اعراب حاشیه جنوبی خلیج فارس ذهن آنها را گمراه کرده است اما واقعیت آنست که معمولا هرچه کشورها توسعه یافته تر می شوند، سخت کوشی و سخت گیری در محل کار بیشتر می شود. به جز مشاغل خیلی ساده، شهروندان کشورهای توسعه یافته در مشاغل مشابه نسبت به ایرانیان مقیم داخل بیشتر و شدیدتر کار می کنند. فشار رقابت سنگین تر است و امنیت شغلی به مراتب کمتر. در ایران نه تنها بیکاری بالاست بلکه کم کاری در شغلهای موجود زیاد است (که به آن بیکاری پنهان می گویند). البته این امر هرچه از شغلهای ساده و خدماتی دورتر می شود جدیتر می شود.

🍀بخشی از رضایت یا عدم رضایت ما از مقایسه حاصل می شود. مثلا برای عموم ایرانیان زندگی در یک خانه 45 متری غیرقابل تحمل یا تصور است ولی وقتی به کشورهای اروپایی می روند و می بینند بسیاری از مردم در خانه های کوچک زندگی می کنند این امر برایشان قابل قبول و تحمل می شود. وقتی در محیطی باشید که همه سخت کار می کنند و اگر تنبلی کنند اخراج می شوند، افراد از سختی کار شکایت نمی کنند و احساس نارضایتی ندارند. اما در داخل کشور خودمان چون معمولا نابرابری بالاست و نگاه ها به افراد برخوردارتر است، احساس نارضایتی بالاتر می رود.

🍀فرض کنید فاصله ایران با یک کشور پیشرفته مثلا 30 واحد باشد. اگر کسی این فاصله را 70 معرفی کند، در واقع سیاه نمایی داخل و سفیدنمایی خارج را انجام داده است یعنی جهنم نمایی ایران و بهشت نمایی آن کشور. بخشی از این اغراق نادرست به شکل سازماندهی شده توسط دستگاه های تبلیغی و لشکر سایبری وابسته به بیگانگان انجام می شود و متاسفانه موفق بوده است. بخش دیگری از اینکار توسط ایرانیان مقیم خارج صورت می گیرد که برای موجه نشان دادن انتخاب خود، واقعیتهای کشور محل اقامت خود را به اقوام خود در ایران نمی گویند و فقط از مزیتها خبر می دهند. حال آنکه هرجایی مزایا و معایب خاص خود را دارد. ابدا اینگونه نیست که همه چیز در کشورهای پیشرفته منظم تر از ایران باشد. امروزه برخی از امور اداری در کشور ما بهتر و راحت تر از کشورهای اروپایی انجام می شود. هنوز برخی از کارهای اداری در کشورهای پیشرفته ای مثل آلمان و بلژیک دستی و کاغذی انجام می شود و اپلیکیشنهای موبایلی آن هنوز ایجاد نشده و رواج نیافته اند. غرض آنکه حکایت سوگیرانه از زندگی در غرب و کشورهای توسعه یافته موجب انتخابهای نادرست توسط مردم می شود و این قطعا خدمت به هم وطنان نیست اگر خیانت نباشد!

https://t.me/ali_sarzaeem/3912
#خارج #مهاجرت
Forwarded from راهیانه
♦️سوراخ ِ کفش ِ انگلیسی♦️

▪️صحنه اول. کفش ِ سوراخ:
دور میز نشسته‌ایم. وقت نهار است. هر کس نهار خودش را آورده. مثل هر روز. چهار نفریم: «S» از برزیل، «B» از انگلیس، «M» از آلمان و من. نمی‌دانم چه می‌شود که حرف لباس خریدن می‌شود. دوست برزیلی‌مان، استاد یکی از دانشگاه‌های مهم برزیل است. همسن هستیم و دو فرزند دارد. الان سه سال است که با دو بورسیه دانشگاه خودش در برزیل و یک بورسیه از دانشگاه بِرن ِ سوییس، اینجا زندگی می‌کند. می‌گوید: - "من دو سال است که لباس نو نخریده‌ام. با همین‌ها می‌سازم."
و با شوخی ادامه می‌دهد: "میدانم حوصله‌تان از لباس‌هایم سر رفته! ولی یکی در میان می‌پوشم‌شان و تنوع می‌دهم!"
می‌خندیم.
دوست انگلیسی‌مان که دکتری ِ باستان‌شناسی از کمبریج دارد می‌گوید:
- من تمام تابستان با کفش قبلی سر کردم. یک سوراخ داشت قدّ [و بند انگشتش را نشان می‌دهد]. اما از این هفته که برف آمد، مجبور شدم بروم و بخرم یکی. پول نو خریدن‌ش را نداشتم. رفتم این را [کفشش را نشان می‌دهد که کاملاً معلوم است چند سال کار کرده] از مغازه دست دوم فروشی خریدم.
با خنده می‌گویم: "اما زمستان هم ادامه می‌دادی، برای پرورش ماهی در کفش‌ت خوب بود!"
دوست ِ بلوند ِ آلمانی‌مان که دانشجوی دکتری است می‌گوید: اتفاقاً امروز عصر با دوست‌پسرم دارم می‌روم دست دوم فروشی لباس. لباس‌ها خیلی گران‌اند. من هم لباس زمستانی کم دارم. کسی می‌آید؟

▪️صحنه‌ی دوم. به دنبال ِ کار
خیلی نگران است. یک ماه پیش به «د»، دوست ِ سوییسی‌مان گفتند که قرارداد کاری‌اش به عنوان دستیار در دانشگاه تمدید نمی‌شود. خبر را که شنیده بود، آمد در اتاق من. دیدم یک دفعه زد زیر گریه! کم گریه می‌کنند! شوک شدم! بلند شدم و بغلش کردم:
- حالا طوری نیست! کار جدید پیدا می‌کنی.
+ نه. نمی‌شود. اصلاً راحت نیست.
دستمال کاغذی را از کیفم پیدا میکنم و به دستش می‌دهم. 24 ساله است و سوئیسی است. دانشجوی ارشد دانشگاه زوریخ است. از آن سوئیسی‌های جد اندر جد سوئیسی! چهار زبان هم می‌داند. از جمله عربی و فارسی.
- تو کارت خیلی خوب است. حتمن کار پیدا می‌کنی.
+ ممنونم.. اما کار پیدا نشود، اجاره‌ی خانه‌ام را نمی‌دانم چطور باید بدهم.
... و الان درست یک ماه است که سه مصاحبه شغلی داده. دو نهاد دولتی و یک شرکت خصوصی. همه را هم رد شده. روز به روز نگران‌تر است که اجاره خانه را چه باید بکند.

▪️صحنه سوم. جاروبرقی
همسایه‌ایم. خیلی دوستش دارم. فرهنگ و روحیات‌مان خیلی نزدیک به هم است. «آ» اهل راجستان هند است. اینجا، محقق پسادکتری است. در هند، هیأت علمی است. دو هفته از ورودمان گذشته بود که دیدم در می‌زنند. «آ» بود.
گفت: مهدی! تو اتاقت را چطور تمیز می‌کنی؟
- با جاروبرقی مشترک. همان که چندتایی ته راهرو هست.
+جارو برقی؟! همان‌ سیاه‌ها؟
- آره.
+ می‌شود به من بگویی چیست و چطور کار می‌کند؟
اینطور شد که من فهمیدم «آ»، هنوز هم مثل مادربزرگ‌ جنوبی‌ من در سی سال قبل، با جاروی دستی خانه‌شان در هند را تمیز می‌کنند. مادرش و همسرش هم. و اینطور شد که فهمیدم «آ» و تمام خانواده‌اش، در زندگی‌اش تا حالا هیچ سفر خارجی نیامده، هیچکس در تمام خانواده‌ی بزر‌گ‌شان پاسپورت ندارد، ماشین شخصی ندارند، تا حالا عسل نخورده و لباس‌هایشان را هم در خانه هنوز با دست می‌شورند.

وضع ما، نسبت به داشته‌هایمان، اصلاً خوب نیست. حق‌مان، زندگی بسیار بهتر از این است. فساد و بی‌کفایتی و خرج کردن از کیسه‌ی امید و داشته‌های ما مردم توسط حضرات، واقعیتی است که با سلول، سلول‌مان می‌فهمیم‌ش. بسیاری در جامعه‌مان، علیرغم تمام لیاقت‌شان و تلاش شبانه‌روزی شرافت‌مندانه‌شان، به نان شب نیازمند شده‌اند... می‌دانم. همه را. اما یک چیز دیگری هم هست: #خارج هم آنطور که فکر می‌کنیم نیست. آدم‌ها در جایی که #خارج صدایش می‌کنیم هم گرفتارند. آن تصویر ِ رؤیایی ِ بهشت‌طور از خارج، جز برای اقلیتی که همه جا، حتی ایران هم آنطور زندگی می‌کنند، وجود ندارد.
همین.

▫️پانوشت: اسم‌ها را اختصاری نوشتم که حریم ِ شخصی ِ آدمهایی که گفتم، رعایت شود.
#خارج|#جامعه‌شناسی_سفری|#آنسوی_حیرت
@raahiane
ایده‌نوشت‌های مهدی سلیمانیه
More