▪افزایش روزافزون خشم، نفرت و کینه در میان ایرانیان طی چند سال اخیر روشن و محسوس است. پدیدهای که در صورت عدم چارهاندیشی میتواند بسیار نگرانکننده و ویرانگر باشد. نشانههای این تهدید را چند سالیست که در بزنگاهها میتوان دید.
در کمتر کشوری، جامعه ورای تمام اختلافها، در محکومیت یکپارچه خشونت عریان و کشتار شهروندان دچار تردید و دودستگی میشود چه برسد که حتی بخشی از شهروندان از کشته شدن شهروندانی که افکار و باورهایی متفاوت با آنان دارند ابراز خوشحالی کنند. همانگونه که در کمتر کشوری بخشی از جامعه از تحریم اقتصادی خود توسط کشوری دیگر حمایت میکند و از شکست تیمهای ملی یا ورزشکاران خود در عرصههای بینالمللی خوشحال میشود.
اما نادیده گرفتن علل و ریشههای این پدیده استثنایی و صرفاً پرداختن به معلول یا محکوم کردن آن، گره از کار فروبسته ما نخواهد گشود.
باید دید طی این سالها چه فرایندها و رخدادهایی وضعیت ما را در میان اغلب کشورهای جهان استثنایی کرده است.
در تمام کشورهای جهان، شکافهای سیاسی و اختلافهای گوناگون اجتماعی و فرهنگی وجود دارد اما در بسیاری از این کشورها، این اختلافها تفاوتی در میزان بهرهمندی شهروندان از حقوق اساسیشان ایجاد نمیکند و تقریباً در اغلب کشورهای جهان، میزانی از آزادیهای اجتماعی و فرهنگی (مانند حق انتخاب پوشش، دسترسی آزادانه شهروندان به اینترنت، خوانندگی زنان و ...) به رسمیت شناخته میشود.
اما وقتی در یک کشور، تفاوتها و اختلافهای شهروندان و سبکهای گوناگون زندگی به رسمیت شناخته نمیشود و حقوق شهروندان ورای باورهایشان محترم شمرده نمیشود
وقتی فقط زندگی بخشی از مردم اهمیت دارد و
جان، آبرو و خواسته شهروندان معترض و مخالف اهمیتی ندارد و کشته شدن آنان در جریان اعتراضات گوناگون توجیه میشود و چه بسا حتی برای آن هلهله کشیده میشود
هنگامی که زمان، توان و بودجه مملکت بهجای آبادانی، سازندگی و پیشرفت کشور و به رسمیت شناختن تکثر شهروندان و تأمین حقوق و خواست آنان، صرف مقابله با مطالباتشان و ایجاد محدودیتهای ناموجه در راه آزادی آنان و ایجاد دردسر برایشان میشود، آن هم در بسیاری موارد به نام بخش دیگری از جامعه
وقتی بخش مهمی از نیرو و توان انتظامی و امنیتی کشور بهجای مقابله با گسترش دزدی و زورگیری در شهرها و پیشگیری از عملیات تروریستی در سطح کشور صرف مقابله با منتقدان و مخالفان سیاسی یا شناسایی و جریمه زنان باورمند به حق انتخاب پوشش میشود و حتی در این راه بخشهای گوناگون جامعه در مقابل هم قرار داده میشوند
وقتی گروهی با اِعمال زور و قدرت به دنبال تحمیل سبک زندگی مطلوب خود به بخش گستردهای از شهروندان کشور است
هنگامی که راههای گوناگون مداخله موثر مردم در امور سیاسی و در سرنوشتشان و تحقق خواستشان بسته میشود و به کنشگری شهروندان و تلاشهای تشکلهای مدنی برای بهبود امور نگاه امنیتی و تهدیدآمیز وجود دارد
وقتی رسانههای عمومی، بهویژه صدا و سیمای کشور، صرفاً سخنگو و بازتابدهنده خواست یک گروه از مردم میشود
وقتی همزمان با سوگواری عمومی برای فروریختن متروپل در آبان، مراسم جشن و پایکوبی در ورزشگاه آزادی برگزار میشود
آیا تمامی اینها نتیجهای جز ایجاد دوقطبی در جامعه و افزایش خشم، نفرت و کینه در بخشی از مردم و تکهتکه کردن و شقهشقه شدن جامعه دارد؟
باید عملیات تروریستیای که منجر به کشتار مردم میشود را محکوم کرد؛ بهویژه هنگامی که کودکان هم قربانی آن عملیات شدهاند. اما در عین حال باید در برابر هر برنامه و ارادهای که حرمت
جان و حریم حقوق تمامی شهروندان این سرزمین را (ورای عقیدهشان) به رسمیت نمیشناسد و به خواستهها و مطالبات بخش گستردهای از مردم دهنکجی میکند و مردم را در برابر مردم قرار میدهد و منجر به ترور همبستگی ملی و امنیت روانی تمامی ایرانیان میشود نیز ایستاد که در غیر این صورت آیندهای ترسناک پیش روی این سرزمین است.
#وضعیت_امروز_جامعه_ما #جان_شیرین@Jaryaann