داستان
#زندگی_در_شکاف برای بیش از ۲.۵ هزاره است که ایران در دل غرب آسیا جای گرفته؛ در گسترهای از نیل و بسفر تا سند و ختن که در گذشته
#اویکومن مینامیدش. برخلاف تاریخ دیرینش، حضور جغرافیایی قدرتهای بزرگ در همسایگی آن از قاعدهای نوین تبعیت میکند: «نه خیلی دور، نه خیلی نزدیک»!
آمریکا تمرکز روزافزونی بر حوزه
#ایندو_پاسیفیک داشته، روسیه در محور دنیپر-کریمه گیر کرده و چین چشم به تایوان دوخته. با این حال، هر سه کوشیدهاند تا سیاست خاورمیانهای خود را با رویکرد نوین ژئواکونومیکی مبتنی بر توسعه اقتصادی همراه سازند؛ امری خلافِ آمدِ عادت در منطقهای تاریخی!
از سقوط شاهنشاهی هخامنشی، ایران معمولا شاهد حضور یک یا چند قدرت بزرگ جهانی در همسایگی خود بوده؛ از روم و عثمانی در غرب و روسیه تزاری و شوروی در شمال گرفته تا بریتانیا در جنوب، مغولان در شرق و گورکانیان در جنوب شرق. جایگاه ژئواستراتژیک کشور هم نعمت بوده و هم نفرین؛ شمشیری دودَم!
فروپاشی شوروی اما مرزهای شمالی کشور را از همسایگی یک ابرقدرت رهانید. با این حال، پایگاههای نظامی آمریکا هنوز بودند و اتحادهای صلب میان واشینگتن و متحدین عرب و تلآویو، برقرار. وسوسه
#بیش_گستری نظامی آمریکایی در افغانستان و عراق و بحران اقتصادی اما نقطه پایانی بر لحظه
#تک_قطبی زد
#جهان_شبکهای سربرآورده که معانی سنتی مفاهیم
#قطب یا
#اتحاد را برهم زده به گونهای که میتوان همزمان با قدرتهای بزرگ همکاری کنند. تصمیمگیرندگان ایرانی اما به دلیل ذهنیت جنگ سردی هنوز روابط قدرتها را در ظهور یا انسجام
#بلوک میبینند تا
#شبکه و شعار ظهور شرق و افول غرب سرمیدهند
نخبگانِ کشوری که بارها از خاکستر مرگ برخاسته ولی اکثرا از توزیع قدرت در سیستم بینالمللی آسیب دیده، باید از ورود به ائتلافهای موقتی و تاکتیکی با همه قدرتهای بزرگ استقبال کنند، ولی چشمداشتی به یاری آنان در سختی نداشته باشند. در عوض باید یک رویکرد را دنبال کنند:
#هم_شرقی_هم_غربیچنین رویکردی بدین معناست که در برخی حوزهها میتوان با قدرتهای بزرگ (آمریکا، چین، روسیه، اروپا و تا حدودی هند) همکاری و
#شراکت کرد، در برخی از حوزهها در برابر آنان ایستاد و از
#منافع_ملی ایران دفاع کرد و در حوزههایی چند نیز روی برگرداند چرا که به ایران و ایرانی ارتباطی ندارد.
تهران اما با تاکید بر
#غرب_ستیزی و تکیه بر سیاست مبهم
#نگاه_به_شرق در ورطه فرایند
#امنیتی_سازی غرب افتاده و به اشتباه میکوشد که متحدی در مسکو و پکن بیابد. بدتر آنکه از روندهای اقتصادی منزوی شده است. غافل از آنکه، کشوری که متحد ندارد و زیر فشار ژئوپلیتیکی است، نباید منزوی گردد!
درپیشگرفتن سیاست
#زندگی_در_شکاف به معنای تاکید منفعلانه بر
#بیطرفی نیست؛ برعکس، به تلاشی فعالانه برای
#توازن_دینامیک میان قدرتهای بزرگ نیازمند است؛ تلاشی مبتنی بر شناختِ روندهای ژئوپلیتیکی-اقتصادی و متکی بر دیپلماسی
#غیر_امنیتی_سازی جهت تضعیف گفتمان
#ایران_هراسی در جهان و منطقه
سیاست
#زندگی_در_شکاف بدین معنی نیست که فاصلهای یکسان از قدرتهای بزرگ داشته باشی و رفتاری همسان با آنان درپیشگیری؛ برعکس، به معنای توانایی در نزدیکی سنجیده به هر یک بدون دوری از دیگریست. بزرگی در بازی بزرگان از مسیرِ وابستهسازی سیاست قدرتهای بزرگ به سیاست منطقهای تو میگذرد!
پرهیز از چنین سیاستی ریشه در فقدان شناخت ایدئولوژیک از «ایران» دارد؛ فقدانی که ایران را به غلط کشوری همواره
#حائل نامیده؛ کشوری همچو لهستان یا اوکراین. غافل از آنکه این دو با دشتهای هموار خود فاقد جغرافیای آماده برای دفاع بوده و عمده تاریخ خود را در تقسیم یا اشغال بسر بردهاند.
همچنین، این دو کشور فاقد
#حوزه_نفوذ تمدنی تاریخی بودهاند. جای شگفتی نیست که قلمروشان به عرصه رقابت قدرتهای بزرگ تبدیل گشت. گو اینکه ایران بارها اشغال شد، هر بار که از دل خاکستر برخاسته و نیرومند گشته و تغییرات به نفعش رخ داده توانسته
#حوزه_نفوذ تاریخی خود در منطقه را احیا کند.
تنها در فاصله ۱۸۱۳-۱۹۰۷ است که ایران قجر درگیر رقابت ژئوپلیتیکی
#بازی_بزرگ میان روس و انگلیس شد و ایران ناخواسته به کشوری
#حائل تبدیل گشت. خیل عظیم مشاورین و کارشناسان و تصمیمگیرندگان همگی اما ایران را محدود به این دوره کرده و هبهکردن امتیازها را نماد سیاست
#توازن میبینند!
چگونه میتوان قدرتی منطقهای با جغرافیای
#برّی_بحری با حوزه نفوذ تاریخی و پیشینه تمدنی را
#حائل نامید؟ عدم شناخت «ایران» و درک نادرست از رقابت قدرتهای بزرگ است که باعث شده که عدهای به غلط کشور را ذیل پرونده چین در مذاکرات ببینند.
#محور_گرانیگاهی غرب آسیا را ذیل یک پرونده نبینید