«اولین انتخابات ریاستجمهوری ایران، پوپولیسم در غیاب نهاد»
ششم بهمن ۱۳۵۸ نتایج دور اول انتخابات ریاستجمهوری ایران اعلام شد. این نخستین بار بود که قرار بود در تاریخ ایران مردم «رئیسجمهور» انتخاب کنند. این ویژگی هر
انقلاب است که همۀ مدیران اجرایی بلندپایۀ پیش از خود را کنار میگذارد. پس معلوم بود در نخستین انتخابات ریاست جمهوری ایران دولتمرد یا سیاستمداری مجرب حضور نخواهد داشت. بدیهی است که نخستین دولت رسمیِ پس از
انقلاب باید به یکی از دولتمردان انقلابی جدید واگذار شود و جایی برای حضور پیشینیان («طاغوتیان») نبود.
در میان هفت نامزد برتر انتخابات، تنها دریادار سیداحمد مدنی تا سال ۱۳۵۱ چند سالی سابقۀ خدمت در نیروی دریایی را داشت. اما در مجموع هیچ یک از نامزدها سابقۀ مدیریتی و اجرایی نداشتند. بیشتر آنها دانشآموختههای غرب بودند و در نهایت در تشکیلات انقلابیِ زیرزمینی فعالیتهایی کرده بودند.
نتیجۀ انتخابات چنین از کار درآمد:
۱. ابوالحسن بنیصدر: ۱۰.۷ میلیون رأی (۷۶.۵ % آرا)
۲. سیداحمد مدنی: ۲.۲ میلیون رأی (۱۵.۹ %)
۳. حسن حبیبی: ۶۷۴ هزار رأی (۴.۸ %)
۴. داریوش فروهر: ۱۳۳ هزار رأی (۰.۹ %)
۵. صادق طباطبایی: ۱۱۴ هزار رأی (۰.۸ %)
۶. کاظم سامی: ۸۹ هزار رأی (۰.۶ %)
۷. صادق قطبزاده ۴۸ هزار رأی (۰.۳ %)
از میان این هفت نامزد، تنها سه نفر پشتوانۀ حزبی یا تشکیلاتی داشتند: سیداحمد مدنی (جبهۀ ملی)، حسن حبیبی (حزب جمهوری اسلامی) و کاظم سامی (جاما). بقیه نامزدهای مستقل بودند. بنیصدر به عنوان نامزد مستقل وارد انتخابات شد و با کسب ۷۶.۵ درصد آرا، پیروزی قاطعی به دست آورد. مسعود رجوی، دیگر نامزد حزبی بود اما پیش از انتخابات با فرمان امام خمینی از انتخابات کنار گذاشته شده بود؛ زیرا او به قانوناساسی رأی مثبت نداده بود.
با این اوصاف میتوان گفت: این انتخابات گرچه آزادانهترین انتخابات، اما در عین حال پوپولیستی و شعارزدهترین انتخابات ریاستجمهوری پس از
انقلاب بود. این هفت نامزد در دولت موقت صاحب وزارت یا معاونت بودند، اما سابقۀ آنها همان چند ماه بود! افرادی که سابقۀ کار اجرایی و مدیریتی کلان نداشتند، برای تصاحب بالاترین کرسی اجرایی کشور نامزد شده بودند. در میان این نامزدها، بنیصدر، حبیبی و مدنی در نهایت دستی در نظریهپردازی داشتند، البته بدو ن سابقۀ اجرایی. فروهر، سامی، طباطبایی و قطبزاده نیز بیشتر مبارزان سیاسیـانقلابی بودند تا افراد نظریهپرداز. بنابراین، در جایی که افرادی بدون سابقۀ اجرایی در رقابتی سیاسی شرکت میکنند، دو عامل میتواند تعیینکننده باشد: ۱. شعارها، ۲. حمایتهای تشکیلاتی. نامزدهایی که حمایت تشکیلاتی داشتند روی هم حدود ۲۳ درصد رأی آوردند؛ در نتیجه پشتیبانی تشکیلاتی هنوز چنان سازمانیافته نبود که بتواند به نتیجه رسد. پس چه چیزی را میتوان به عنوان عامل پیروزی نام برد؟ «شعارها»! برندۀ این انتخابات، با شعارهایش پیروز شد. اما شعاری که بر پایهای غیراجرایی و غیرتجربی و بر نظریههای اجراناشده استوار باشد و تنها برای به دست آوردن دل رأیدهندگان سر داده شده باشد، چه چیزی میتواند باشد مگر «پوپولیسم»؟ چنانکه در سالهای بعد، وقتی بنیصدر در پی درگیریهای سیاسی حذف شد، حمایت مردمی قابل ذکری از او انجام نشد. پس آن ۷۶ درصد مردمی که به او رأی دادند، کجا بودند؟ آن مردم به «بنیصدر» رأی نداده بودند، به «شعارها»ی بنیصدر رأی داده بودند و نابسامانیهای اقتصادی سالهای بعد، به خصوص با شروع جنگ، نشان میداد آن شعارها تا اجرا فاصلۀ زیادی دارد.
بجز حسن حبیبی، بقیۀ این نامزدها در سالهای بعد از سیاست حذف شدند. ذات سیاست این است که به طور ناخوآگاه درون خود «نهادسازی» میکند و افراد خارج از نهاد دیر یا زود از میدان رانده میشوند. با
انقلاب میتوان «یک» نهاد «خاص» را متلاشی کرد؛ مثلاً نهاد «دربار» یا «سلطنت»، اما نفس «نهاد» را که نمیتوان نابود کرد! نهاد و نهادسازی در ذات سیاست است و هر نهاد نیز بیدرنگ خود را بسط میدهد و در پی قدرت بیشتر است. پس از هر فروپاشی سیاسی، نخستین نهادی که خود را زودتر و قدرتمندتر از سایر نهادها استوار کند، برندۀ بازی سیاست است. بدیهیترین پیامد
انقلاب اسلامی این بود که حزبی مانند حزب جمهوری اسلامی (تأسیس اسفند ۱۳۵۷) دیر با زود، به عنوان نهادی که بیشترین نزدیکی را به رأس قدرت داشت، یکهتاز میدان شود. کسانی که از قدرت گرفتن حزب جمهوری اسلامی شوکه شدند یا آن را نامنتظره توصیف میکنند، درک روشنی از «ذات» سیاست و
انقلاب نداشتند، زیرا اوجگیریِ رهروان امام نه نامنتظره بود و نه غیرمنطقی.
در پیوست، بخشی از شعارهای نامزدهای این انتخابات ریاست جمهوری را ببینید.
مهدی تدینی
#انتخابات،
#انقلاب_۵۷@tarikhandishi | تاریخاندیشی