بریده‌ها و براده‌ها

#انقلاب_۵۷
Channel
Blogs
News and Media
Education
Psychology
PersianIranIran
Logo of the Telegram channel بریده‌ها و براده‌ها
@bbtodayPromote
7.84K
subscribers
19.9K
photos
6.22K
videos
44.5K
links
you are not what you write but what you have read. رویکرد اینجا توجه به مطالب و منابع مختلف است بازنشر مطالب به معنی تایید و موافقت یا رد و مخالفت نیست! https://t.me/joinchat/AAAAAEBnmoBl2bDScG2hOQ تماس:
Forwarded from جامعه‌شناسی گروه‌های اجتماعی (فریبا نظری)
♻️ چرا جمهوری اسلامی؟

🖍️سعید معدنی


🔵 سالهاست که نوجوانان، جوانان و میان‌سالان می‌پرسند که چرا مردم در سال ۱۳۵۸ به جمهوری اسلامی رای دادند؟ فقط یک نکته می توان گفت:
"اعتماد کامل به رهبر روحانی انقلاب"

🔹آن زمان اکثریت مردم یا در روستا زندگی می‌کردند و یا اگر در شهر بودند، منش و مرام و فرهنگ روستا - شهری داشتند. لذا شناخت کافی از سیاست و انواع سیستم‌های حکومتی، ضعف‌ها و قوت‌هایشان نداشتند. اکثریت مردم نمی‌دانستند که مثلاً جمهوری دمکراتیک با سوسیال دمکراسی چه فرقی دارد؟ یا تفاوت پادشاهی اسپانیا با پادشاهی عربستان چیست؟ آن‌ها فقط سه جهان کلی را به شکل مبهم می‌شناختند: غرب و غرب‌زدگی، شوروی و شرق کمونیست و حکومت (جمهوری) اسلامی که کامل است و همه‌چیز دارد. به باورشان فقه اسلامی هم سیاست بین‌الملل، هم اخلاق، هم آموزش و پروش و هم راهِ حل‌های اقتصادی و امثالهم در خود دارد. اکثریت معتقد بودند با اجرای فقه و احکام اسلامی در کم‌ترین زمان به سعادت ابدی خواهیم رسید. نه تنها سعادت این دنیا، بلکه سعادت آخرت هم برایشان تضمین شده است.

🔹خاطرم هست در سال انتخاب جمهوری اسلامی چند روز قبل از انتخابات، در محل ما یک کاغذ A4 روی شیشه‌ی مغازه‌ای چسبانده بودند و مثلاً جهت آگاه‌سازی ملّت، همه‌ی حکومت‌ها را در جهان توضیح داده بودند و در قسمت تشریح جمهوری اسلامی همه‌چیز به شکل متعالی در جای خود قرار داشت و برتر از سایر حکومت‌ها بود. وقتی این متن را می‌خواندم حسرت می‌خوردم که چرا من چند ماهی سن‌ام کم است و نمی‌توانم به جمهوری اسلامی رای بدهم. وقتی دوستانم که یکی دو سالی از من بزرگ‌تر بودند و به حوزه‌ی رای‌گیری می‌رفتند تا به جمهوری اسلامی رای دهند، غصّه خوردم و با حسرت دم در مسجد آنها را نگاه می‌کردم. یکی دو سالی نگذشت که بخشی از جوان‌های آن نسل به مخالفت با جمهوری اسلامی برخاستند و زندانی شدند و بعضاً مدافعان نظام را کشتند و خود متواری یا کشته شدند.

🔹در کنار عامل اعتماد کامل قلبی به رهبر انقلاب، و عدم شناخت کافی از جهان سیاست، عامل سومی هم وجود داشت؛ و آن حضور تحصیل‌کردگان و غرب‌دیده‌ها در کنار و همراه رهبر فقیه انقلاب بود که مردم را تشویق به رای دادن می‌کردند و اکثریت بی‌سواد و یا کم‌سواد آن دوران با خود فکر می‌کردند که این متخصص‌های کراواتی، جهان و پیچیدگی‌های آن را بهتر از مای روستایی یا شهری کم‌سواد می‌شناسند. لذا به آن‌ها و نظراتشان اعتماد می‌کردند. البته این هم نوعی اعتماد بود؛ اما اعتماد به رهبر انقلاب و مرجع تقلید از نوع اعتقادی - ایمانی بود، اما اعتماد به تحصیل‌کردگان از قبیل بنی‌صدر و یزدی و بازرگان و قطب‌زاده و غیره، از نوع سیاسی و تخصصی بود. وقتی می‌دیدند افرادی مثل بنی‌صدرِ اقتصاددان! تا کمر خم می‌شوند و دست رهبر انقلاب را می‌بوسند، با خود می‌گفتند حتماً رمز و رازها و مسائل پیچیده و مهمی وجود دارد که ما از آن بی‌خبریم.

🔹به هر روی، در آن سال‌ها اکثریت مردم ایران به جمهوری اسلامی رای دادند و اعتقاد و اعتماد داشتند که در اندک زمانی در آینده، یک کشور پیشرفته و مستقل از شرق و غرب خواهند داشت. حتی به خاطر صداقت و پاک‌دستی مسئولان، انقلاب را صادر کرده و حکومت جمهوریِ اسلامیِ الهی، الگوی تمامی ملل اسلامی خواهد شد و احتمالاً ملل غیر مسلمان هم شوق ایجاد جمهوری اسلامی از نوع فقهِ شیعه پیدا خواهند کرد و ما بر جهان و جهانیان سروری و آقایی خواهیم داشت و به جای این که جوانان ما به غرب برای تحصیل بروند غربی‌ها به کشور ما خواهند آمد و ...

🔹به این ترتیب انتخاب جمهوری اسلامی بیش‌تر از روی تبعیّت و اعتماد بود، نه از تجربه و آگاهی. زیرا جهان اسلام سابقه‌ی حکومت دینی از سوی روحانیت شیعه را نداشت. در این انقلاب و نظام بود که روحانیت و فقیه شیعه برای اولین بار مستقیماً بر مصدر حکمرانی نشستند. بدین ترتیب جمهوری اسلامی با همه‌ی این رویاها و آرزوها در ۱۲ فروردین ۱۳۵۸ پس از قرن‌ها حکومت سلاطین و پادشاهان برای مردم ایران انتخاب شد و نتیجه ۴۵ ساله‌ی آن آرزوها و رویاها را امروز شاهد هستیم. از جمعیت آن نسل رای دهنده‌، امروز چیزی حدود ده - پانزده درصد در قید حیات هستند و بقیه از دنیا رفته‌اند.

۱۲ فروردین ۱۴۰۳


#انقلاب_۵۷
#جمهوری_اسلامی
#حکومت_دینی
#فقاهت

https://t.center/Saeed_Maadani

https://t.center/Sociologyofsocialgroups
Forwarded from تاریخ‌اندیشی ــ مهدی تدینی (مهدی تدینی)
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
«رفراندوم»

تصاویری از ستاد برگزاری رفراندوم جمهوری اسلامی، دهم و یازدهم فروردین ۵۸. حاج سید جوادی نتایج همه‌پرسی را اعلام می‌کند...

برای برگزاری همه‌پرسی برگه‌های دوقسمتی چاپ شده بود؛ نیمه «آری» (به رنگ سبز) و نیمه «نه» (به رنگ قرمز)، و روی آن چنین درج شده بود:

«بسمه تعالی
دولت موقّت انقلاب اسلامی
وزارت کشور
تعرفهٔ انتخابات رفراندم تغییر رژیم سابق به جمهوری اسلامی که قانون اساسی آن از تصویب ملّت خواهد گذشت.
آری/نه»

خانم‌های کارمند وزارت کشور هم که هنوز حجاب ندارند.

#مستند، #انقلاب_۵۷
@tarikhandishi | تاریخ‌اندیشی
Forwarded from تاریخ‌اندیشی ــ مهدی تدینی (مهدی تدینی)
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
مستند «برای آزادی»، بخش دوم

بخش دوم مستند «برای آزادی»، ساختۀ حسین ترابی (۱۳۵۸). همان‌طور که در پست پیشین توضیح دادم، این مستند از جنبه‌هایی شاید بهترین مستند دربارۀ انقلاب ۵۷ باشد.

بخش اول را در این لینک ببینید: «برای آزادی» بخش اول

#مستند، #انقلاب_۵۷
@tarikhandishi | تاریخ‌اندیشی
Forwarded from تاریخ‌اندیشی ــ مهدی تدینی (مهدی تدینی)
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
مستند «برای آزادی»، بخش اول

در میان مستندهایی که دربارۀ انقلاب ۵۷ ساخته شده، بعید است هیچ‌کدام به پای مستند «برای آزادی»، ساختۀ حسین ترابی برسد. بیشتر فیلم‌هایی که تاکنون از انقلاب دیده‌اید تکه‌هایی از همین مستند است؛ از راهپیمایی‌ها و شعارها تا درگیری‌های خونین خیابانی، از تجمعات دانشگاهی تا جلسات سیاسی...

برجسته‌ترین ویژگی این مستند این است که در توصیف آن می‌توان گفت «دربارۀ» انقلاب نیست، بلکه «خودِ» انقلاب است. دوربینی است که در حوادث اصلی انقلاب حضوری مشاهده‌گر و بی‌کلام دارد و فقط «ضبط» می‌کند. مستند گوینده‌ای ندارد و قرار است حوادث خود گوینده باشند؛ صدای شلیک‌ها، شعارها، فریادها، گریه‌ها و هلهله‌ها و بیانیه‌خوانی‌ها همان کار گویندۀ فیلم را انجام می‌دهد.

حسین ترابی (متولد ۱۳۱۵)، این مستند را در ۱۳۵۸ ساخته است و اگر قرار است کسی انقلاب را ببینید در جایی بهتر از این مستند نمی‌تواند آن را ببیند.

چون این مستند طولانی است (حدود ۱۱۰ دقیقه)، آن را در دو بخش تقدیم می‌کنم. بخش اول در این پست و بخش دوم در پست بعد.

بخش دوم مستند در این لینک.

#مستند، #انقلاب_۵۷
@tarikhandishi | تاریخ‌اندیشی
Audio
«در جستجوی نظریه‌ای برای انقلاب»

گفتاری زنده در اینستاگرام انجام دادم و در آن ضمن آسیب‌شناسیِ نظریه‌های موجود دربارۀ انقلاب ۵۷، گمان خود را برای طرح نظریه‌ای معقول دربارۀ انقلاب شرح دادم.

شرح بیشتر و فایل تصویری این گفتار را در پست پیشین بخوانید (در این لینک).

همچنین در تکمیل بحث، این دو نوشتار را نیز که بهانۀ انجام این گفتار شد، در این لینک‌ها بخوانید:

▪️«انقلاب کردنی است یا شدنی است؟»

▪️«دیو چو بیرون رود...»

مهدی تدینی

#انقلاب_۵۷
@tarikhandishi | تاریخ‌اندیشی
‍ ‍«اولین انتخابات ریاست‌جمهوری ایران، پوپولیسم در غیاب نهاد»


ششم بهمن ۱۳۵۸ نتایج دور اول انتخابات ریاست‌جمهوری ایران اعلام شد. این نخستین بار بود که قرار بود در تاریخ ایران مردم «رئیس‌جمهور» انتخاب کنند. این ویژگی هر انقلاب است که همۀ مدیران اجرایی بلندپایۀ پیش از خود را کنار می‌گذارد. پس معلوم بود در نخستین انتخابات ریاست جمهوری ایران دولتمرد یا سیاستمداری مجرب حضور نخواهد داشت. بدیهی است که نخستین دولت رسمیِ پس از انقلاب باید به یکی از دولتمردان انقلابی جدید واگذار شود و جایی برای حضور پیشینیان («طاغوتیان») نبود.

در میان هفت نامزد برتر انتخابات، تنها دریادار سیداحمد مدنی تا سال ۱۳۵۱ چند سالی سابقۀ خدمت در نیروی دریایی را داشت. اما در مجموع هیچ یک از نامزدها سابقۀ مدیریتی و اجرایی نداشتند. بیش‌تر آن‌ها دانش‌آموخته‌های غرب بودند و در نهایت در تشکیلات انقلابیِ زیرزمینی فعالیت‌هایی کرده بودند.

نتیجۀ انتخابات چنین از کار درآمد:
۱. ابوالحسن بنی‌صدر: ۱۰.۷ میلیون رأی (۷۶.۵ % آرا)
۲. سیداحمد مدنی: ۲.۲ میلیون رأی (۱۵.۹ %)
۳. حسن حبیبی: ۶۷۴ هزار رأی (۴.۸ %)
۴. داریوش فروهر: ۱۳۳ هزار رأی (۰.۹ %)
۵. صادق طباطبایی: ۱۱۴ هزار رأی (۰.۸ %)
۶. کاظم سامی: ۸۹ هزار رأی (۰.۶ %)
۷. صادق قطب‌زاده ۴۸ هزار رأی (۰.۳ %)

از میان این هفت نامزد، تنها سه نفر پشتوانۀ حزبی یا تشکیلاتی داشتند: سیداحمد مدنی (جبهۀ ملی)، حسن حبیبی (حزب جمهوری اسلامی) و کاظم سامی (جاما). بقیه نامزدهای مستقل بودند. بنی‌صدر به عنوان نامزد مستقل وارد انتخابات شد و با کسب ۷۶.۵ درصد آرا، پیروزی قاطعی به دست آورد. مسعود رجوی، دیگر نامزد حزبی بود اما پیش از انتخابات با فرمان امام خمینی از انتخابات کنار گذاشته شده بود؛ زیرا او به قانون‌اساسی رأی مثبت نداده بود.

با این اوصاف می‌توان گفت: این انتخابات گرچه آزادانه‌ترین انتخابات، اما در عین حال پوپولیستی و شعارزده‌ترین انتخابات ریاست‌جمهوری پس از انقلاب بود. این هفت نامزد در دولت موقت صاحب وزارت یا معاونت بودند، اما سابقۀ آن‌ها همان چند ماه بود! افرادی که سابقۀ کار اجرایی و مدیریتی کلان نداشتند، برای تصاحب بالاترین کرسی اجرایی کشور نامزد شده بودند. در میان این نامزدها، بنی‌صدر، حبیبی و مدنی در نهایت دستی در نظریه‌پردازی داشتند، البته بدو ن سابقۀ اجرایی. فروهر، سامی، طباطبایی و قطب‌زاده نیز بیش‌تر مبارزان سیاسی‌ـ‌انقلابی بودند تا افراد نظریه‌پرداز. بنابراین، در جایی که افرادی بدون سابقۀ اجرایی در رقابتی سیاسی شرکت می‌کنند، دو عامل می‌تواند تعیین‌کننده باشد: ۱. شعارها، ۲. حمایت‌های تشکیلاتی. نامزدهایی که حمایت تشکیلاتی داشتند روی هم حدود ۲۳ درصد رأی آوردند؛ در نتیجه پشتیبانی تشکیلاتی هنوز چنان سازمان‌یافته نبود که بتواند به نتیجه رسد. پس چه چیزی را می‌توان به عنوان عامل پیروزی نام برد؟ «شعارها»! برندۀ این انتخابات، با شعارهایش پیروز شد. اما شعاری که بر پایه‌ای غیراجرایی و غیرتجربی و بر نظریه‌های اجراناشده استوار باشد و تنها برای به دست آوردن دل رأی‌دهندگان سر داده شده باشد، چه چیزی می‌تواند باشد مگر «پوپولیسم»؟ چنان‌که در سال‌های بعد، وقتی بنی‌صدر در پی درگیری‌های سیاسی حذف شد، حمایت مردمی قابل ذکری از او انجام نشد. پس آن ۷۶ درصد مردمی که به او رأی دادند، کجا بودند؟ آن مردم به «بنی‌صدر» رأی نداده بودند، به «شعارها»ی بنی‌صدر رأی داده بودند و نابسامانی‌های اقتصادی سال‌های بعد، به خصوص با شروع جنگ، نشان می‌داد آن شعارها تا اجرا فاصلۀ زیادی دارد.

بجز حسن حبیبی، بقیۀ این نامزدها در سال‌های بعد از سیاست حذف شدند. ذات سیاست این است که به طور ناخوآگاه درون خود «نهادسازی» می‌کند و افراد خارج از نهاد دیر یا زود از میدان رانده می‌شوند. با انقلاب می‌توان «یک» نهاد «خاص» را متلاشی کرد؛ مثلاً نهاد «دربار» یا «سلطنت»، اما نفس «نهاد» را که نمی‌توان نابود کرد! نهاد و نهادسازی در ذات سیاست است و هر نهاد نیز بی‌درنگ خود را بسط می‌دهد و در پی قدرت بیش‌تر است. پس از هر فروپاشی سیاسی، نخستین نهادی که خود را زودتر و قدرتمندتر از سایر نهادها استوار کند، برندۀ بازی سیاست است. بدیهی‌ترین پیامد انقلاب اسلامی این بود که حزبی مانند حزب جمهوری اسلامی (تأسیس اسفند ۱۳۵۷) دیر با زود، به عنوان نهادی که بیش‌ترین نزدیکی را به رأس قدرت داشت، یکه‌تاز میدان شود. کسانی که از قدرت گرفتن حزب جمهوری اسلامی شوکه شدند یا آن را نامنتظره توصیف می‌کنند، درک روشنی از «ذات» سیاست و انقلاب نداشتند، زیرا اوج‌گیریِ رهروان امام نه نامنتظره بود و نه غیرمنطقی.

در پیوست، بخشی از شعارهای نامزدهای این انتخابات ریاست جمهوری را ببینید.

مهدی تدینی

#انتخابات، #انقلاب_۵۷
@tarikhandishi | تاریخ‌اندیشی
Forwarded from تاریخ‌اندیشی ــ مهدی تدینی (مهدی تدینی)
«بازرگان»

مهدی بازرگان، سی‌ام دی ۱۳۷۳ در هشتادوهفت سالگی در زوریخ درگذشت و در قم به خاک سپرده شد. بازرگان پس از انقلاب ۵۷ نه ماه نخست‌وزیر دولت موقت ایران بود، از پانزدهم بهمن ۵۷ تا پانزدهم آبان ۱۳۵۸.

دو ویدئو از او ببینید. ویدئوی نخست برای زمانی است که به تازگی به عنوان نخست‌وزیر دولت موقت انتخاب شده است و با حضور در دانشگاه تهران سخنرانی می‌کند. مردمی که پرشور نامش را فریاد می‌زنند و سپس در سکوت محض صحبت‌های او را گوش می‌دهند. و بازرگان که از آیات قرآن می‌گوید و با امید فراوان سکاندار دستگاه دولت شده است...

ویدئوی دوم، برای نه ماه بعد است، آبان ۱۳۵۸، وقتی دولت او در پی اشغال سفارت آمریکا کناره‌گیری کرد. بازرگان سراسر گلایه است و شرح می‌دهد چرا دست از کار شست...

#مستند، #انقلاب_۵۷، #بازرگان

@tarikhandishi | تاریخ‌اندیشی
‍ ‍«مرد بی‌ثبات در جزیرۀ (بی)ثبات»


▪️پردۀ اول

دهم دی ۱۳۵۶، تهران، کاخ نیاوران ــ کارتر، رئیس‌جمهوری آمریکا به ایران آمده بود، برای دیداری کوتاه. دقایقی از سال نو میلادی، ۱۹۷۸، گذشته بود که گیلاسش را به سلامتی شاه نوشید و سخنرانی معروفی انجام داد که در تاریخ سیاسی از آن با عنوان «سخنرانی جزیرۀ ثبات» یاد می‌شود. در این شب، یعنی یک سال پیش از انقلاب، کارتر گفت:

«دوستی نزدیک برای دو ملت ما بسیار پرمعناست. این بسیار نیکوست که در شروع سال جدید، ما وقت خود را با کسانی می‌گذرانیم که نسبت به آن‌ها اطمینان داریم و مسئولیت مشترکی را نسبت به حال و آینده احساس می‌کنیم...

ایران به سبب رهبری داهیانۀ شاهنشان یک جزیرۀ ثبات در یکی از آشوب‌زده‌ترین مناطق جهان است و این واقعیت مدیون شما اعلاحضرت و در نتیجۀ رهبری شماست و همچنین مدیون احترام و ستایش و مهری است که ملتتان نسبت به شما ابراز می‌دارد...

ما در گیتی سرزمین دیگری را نمی‌شناسیم که این‌چنین به ما نزدیک باشد و با آن برای امنیت متقابل نظامی‌مان برنامه‌ریزی کنیم. ما هیچ کشور دیگری را نمی‌شناسیم که با آن چنین مشاورۀ نزدیک دربارۀ مسائل منطقه‌ای داشته باشیم که مورد علاقۀ دو کشور ما باشد و هیچ رهبر دیگری نیست که من نسبت به او این چنین احساس عمیق سپاسگزاری و دوستی شخصی داشته باشم...»


▪️پردۀ دوم

دی ۱۳۵۷، هزاران کیلومتر دورتر از ایران، جزیره‌ای در کارائیب ــ درست یک سال پس از آن سخنرانی کارتر در تهران، یک ماه پیش از پیروزی انقلاب، به میزبانی رئیس‌جمهور فرانسه، ژیسکار دِستَن، کنفرانسی در جزایر گوادلوپ (در دریای کارائیب) با حضور فرانسه، بریتانیا، آلمان و آمریکا برگزار شد که به «کنفرانس گوادلوپ» معروف است. مهم‌ترین نکتۀ کنفرانس این بود که تغییر نظر آمریکا ــ یا بهتر است بگوییم کارتر ــ در مورد شاه و وقایع ایران را نشان داد. دستَن، رئیس‌جمهور فرانسه، در کتاب خود، «قدرت و زندگی»، در این باره می‌نویسد:

«پرزیدنت جیمی کارتر در کمال غافلگیری ما اعلام کرد ایالات متحد تصمیم گرفته است دیگر از رژیم شاه حمایت نکند. بدون پشتیبانی ایالات متحد، این رژیم ازدست‌رفته است... شاه مبنا را بر این نهاده بود که ایالات متحد همچنان از او حمایت خواهد کرد. اما در عرض یک هفته جهت باد تغییر کرده بود. جیمی کارتر... [گفت] ارتش قدرت را به دست خواهد گرفت و نظم را دوباره در کشور برقرار خواهد کرد. [می‌گفت] رهبران ارتش همگی طرفدار غربند، بیش‌تر آن‌ها در آمریکا آموزش دیده‌اند.»


▪️پردۀ سوم

چهارم نوامبر ۱۹۸۰، برابر با سیزدهم آبان ۱۳۵۹، آمریکا ـــ از آن روزی که کارتر گیلاسش را به سلامتی شاه سر ‌کشید، تا این چهارم نوامبر/سیزده آبان خیلی چیزها تغییر کرده بود. فقط یک سال و ده ماه پیش بود، اما انگار چندین دهه گذشته بود، و بزرگ‌ترین و معروف‌ترین قربانی این چهارم نوامبر کسی نبود مگر کارتر. یک سال پیش از آن، سیزدهم آبان ۱۳۵۸، دانشجویان خط امام سفارت آمریکا را تسخیر کرده بودند و صحنه‌هایی به جهان مخابره می‌شد که حتی در مخیلۀ نویسندگان داستان‌های علمی‌ـ‌تخیلی نیز نمی‌گنجید. آوریل همان سال، کارتر در یک عملیات نظامی بسیار پرریسک و احمقانه کوشیده بود دیپلمات‌های آمریکایی را از ایران برباید که نتیجه فاجعه‌بار بود. حتی شهروندان متوسط آمریکایی هم فهمیده بودند کارتر سیاستمدار ناموفقی است.

چهارم نوامبر ۱۹۸۰، درست در سالگرد اشغال سفارت آمریکا، انتخابات ریاست‌جمهوری آمریکا برگزار شد. حریف اصلیِ کارتر، رونالد ریگان بود. ناراحتی اصلی آمریکایی‌ها نخست بابت رشد کُند اقتصادی و دیگری حل نشدن بحران گروگانگیری در ایران بود. جیمی کارتر در مناظرۀ انتخاباتی با ریگان کوشید نشان دهد ریگان فردی جنگ‌طلب است که آمریکا را به سوی جنگ می‌برد. اما در همین مناظره حرفی زد که تا مدت‌ها دستمایۀ شوخی آمریکایی‌ها شد. کارتر گفت، از دخترم اِیمی (که فقط دوازده سال داشت) پرسیدم اکنون مهم‌ترین مسئله چیست و اِیمی گفته بود «خلع سلاح اتمی!»

کارتر شکست خورد. تنها چند دقیقه پس از مراسم تحلیفِ ریگان گروگان‌های آمریکایی آزاد شدند. فردای شکست کارتر، کاریکاتور معروفی در جراید آمریکا درج شد که نشان می‌داد اِیمی روی زانوی بابا جیمی نشسته است، شانه بالا انداخته و می‌پرسد: «مسئلۀ اقتصادی؟ بحران گروگانگیری؟»

در فایل پیوست نسخۀ نسبتاً کاملی از سخنرانی کارتر در تهران را ببینید. این نسخۀ بلند را به سختی یافته‌ام، نسخه‌هایی که در نت یافت می‌شود اغلب فقط چند ثانیه است.

در مورد کنفرانس گوادلوپ نیز به این پست بنگرید:
https://t.me/tarikhandishi/1168

مهدی تدینی

#انقلاب، #کارتر، #اشغال_سفارت، #انقلاب_۵۷،
@tarikhandishi
«بدبخت! نکن این‌طور!»

سخنرانی آیت‌الله خمینی در سیزدهم خرداد (عاشورای) ۱۳۴۲


سخنرانی امام خمینی در سیزدهم خرداد ۴۲ از نقاط عطف در روند شکل‌گیری انقلاب ۵۷ بود. خلاصه‌ای از این سخنرانی را در این پست می‌توانید بخوانید. همچنین پیشنهاد می‌کنم سخنرانی دیگری از ایشان را در فایل پیوست بشنوید. به گمانم تمام انتقادهای امام به حکومت شاه در آن سخنرانی بیان می‌شود و برای فهم انقلاب ۵۷ اساسی است. آن سخنرانی برای پس از بازداشت و آزادی ایشان در سال ۴۲ است.


سخنرانی سیزدهم خرداد ۴۲


▪️اسرائيل نمی‌خواهد در اين مملکت دانشمند باشد، اسرائيل نمی‌خواهد در اين مملکت قرآن باشد؛ اسرائيل نمی‌خواهد در اين مملکت علمای دين باشند؛ اسرائيل نمی‌خواهد در اين مملکت احکام اسلام باشد. اسرائيل به دعوت عمال سياه خود، مدرسه [فيضيه قم و طالبيه تبريز] را کوبيد. ما را می‌کوبند، شما ملت را می‌کوبند. می‌خواهد اقتصاد شما را قبضه کند؛ می‌خواهد زراعت و تجارت شما را از بين ببرد؛ می‌خواهد در اين مملکت، دارای ثروتی نباشد، ثروت‌ها را تصاحب کند به دست عمال خود. اين چيزهايی که مانع هستند، چيزهايی که سد راه هستند، اين سدها را می‌شکند؛ قرآن سد راه است، بايد شکسته شود؛ روحانيت سد راه است، بايد شکسته شود؛ مدرسه فيضيه سد راه است، بايد خراب شود؛ طلاب علوم دينيه ممکن است بعدها سد راه بشوند، بايد از پشت بام بيفتند، بايد سر و دست آنها شکسته شود برای اينکه اسرائيل به منافع خودش برسد.


▪️[به روحانیان] گفتند: مفتخوری تمام شد، پلوخوری تمام شد. آقايان! ملاحظه بفرماييد، اين وضع مدرسه فيضيه را ملاحظه کنيد، اين حُجَرات را ملاحظه کنيد، اين اشخاصی که لُباب عمرشان را در اين حُجَرات می‌گذرانند، آن اشخاصی که مواقع نشاطشان را در اين حجرات می‌گذرانند، آن اشخاصی که بيش از سي، چهل الی صد تومان در ماه ندارند، اين‌ها مفتخورند؟ ... اما آنها که بانک‌های دنيا را پر کرده‌اند، کاخ‌های عظيم را روی هم ساخته‌اند، و باز رها نمی‌کنند اين ملت را، و باز دنبال اين هستند که ساير منافع اين ملت را به جيب خودشان يا اسرائيل برسانند، اينها مفتخور نيستند؟ بايد دنيا قضاوت کند، بايد ملت قضاوت کند که مفتخور کيست!

▪️نکن اين کار را؛ نصحيت مرا بشنو.... بشنو از من؛ بشنو از روحانيين؛ بشنو از علمای مذهب؛ اينها صلاح ملت را می‌خواهند؛ اين‌ها صلاح مملکت را می‌خواهند. ما مرتجع هستيم؟ احکام اسلام، ارتجاع است؟ آن هم «ارتجاع سياه» است؟ تو انقلاب سياه، انقلاب سفيد درست کردي؟! شما انقلاب سفيد به پا کرديد؟ کدام انقلاب سفيد را کردی آقا؟ چرا اينقدر مردم را اغفال می‌کنيد؟ چرا نشر اکاذيب می‌کنيد؟ چرا اغفال می‌کنی ملت را؟ والله، اسرائيل به درد تو نمی‌خورد، قرآن به درد تو می‌خورد.

▪️امروز به من اطلاع دادند که بعضی از اهل منبر را برده‌اند در سازمان امنيت و گفته‌اند شما سه چيز را کار نداشته باشيد، ديگر هر چه می‌خواهيد بگوييد، يکی شاه را کار نداشته باشيد، يکی هم اسرائيل را کار نداشته باشيد، يکی هم نگوييد دين در خطر است. اين سه تا امر را کار نداشته باشيد، هر چه می‌خواهيد بگوييد. خوب اگر اين سه تا امر را ما کنار بگذاريم، ديگر چه بگوييم؟! ما هر چه گرفتاری داريم از اين سه‌تاست تمام گرفتاری ما.

▪️آقا، يک حقايقی در کار است، من باز سرم دارد درد می‌گيرد؛ يک حقايقی در کار است. شما آقايان در تقويم دو سال پيش از اين يا سه سال پيش از اين بهايی‌ها مراجعه کنيد؛ در آنجا می‌نويسد: تساوی حقوق زن و مرد رأی عبدالبهاء است؛ آقايان از او تبعيت می‌کنند. آقای شاه هم نفهميده می‌رود بالای آنجا، می‌گويد: تساوی حقوق زن و مرد. آقا! اين را به تو تزريق کردند که بگويند بهائی هستي، که من بگويم کافر است؛ بيرونت کنند. نکن اينطور، بدبخت! نکن اينطور. تعليم اجباری عمومی نظامی کردن زن، رأی عبدالبهاء است. آقا تقويمش موجود است، ببينيد! شاه نديده اين را؟ اگر نديده مؤاخذه کند از آنهايی که ديده‌اند و به اين بيچاره تزريق کرده اند اينها را بگو. والله، من شنيده‌ام که سازمان امنيت در نظر دارد شاه را از نظر مردم بيندازد تا بيرونش کنند و لهذا مطالب را معلوم نيست به او برسانند.

#انقلاب_۵۷، #پانزده_خرداد، #مستند
@tarikhandishi