برای عبور از بحران چه کم داریم؟ | علی معظمی
چشمانداز کوتاه مدتی برای بهبود اوضاع اقتصادی دیده نمیشود. اعتمادی به دستگاه اجرایی وجود ندارد، اتحادیههای صنفی قدرتمند نداریم، موانع برپا کردن آنها به قوت سابق باقیست و فردگرایی نیز ما را به فاجعه نزدیکتر میکند. چه امکانهایی پیش روی ماست؟
...
در فقدان تشکلهای سازمانیافته چیزی که برای کسانی مانده که قدری تمکن مالی دارند، پیگیری شخصی و فردگرایانه منافع خویش و صیانت نفس است. اما اگر در روزگار رفاه نسبی نتوان به پیگیری پیشرفت فردی و رقابت با دیگران ایراد چندانی گرفت و ایدئولوژیهای حاکم هم بتوانند مدام به این فردگرایی بال و پر دهند، در روزگار کمبود با هر تحلیلی میتوان دید که فردگرایی ما را به فاجعه نزدیکتر میکند. اینکه هر کس که میتواند دنبال سهمی تضمینی از منابعی باشد که رو به کاهش هستند تا با آنها نه فقط امروز بلکه فردای سختتر را هم بگذراند تنها نتیجهاش این است که امروز را بیشتر به کام سودجویانی کند که در پدید آوردن این وضع سهمی عمده دارند و آن فردای تلختر را برای همه زودتر برساند...
واقعیت این است که ساحت سیاست عمومی در نبود سازمانهای سیاسی متعلق به مردم به جریانهای بحث در شبکههای اجتماعی تحویل شده است. از یک لحاظ این به نسبت دهههای گذشته پیشرفتی به غایت بزرگ است. بخشهای قابل توجهی از جمعیت صدا یافتهاند و صداهایی که شنیده نمیشدند دستکم زمینه مادی بیشتری برای شنیده شدن یافتهاند. اما شبکههای اجتماعی نقایص قابل توجهی هم دارند. ما در آنجا هیچ وقت واقعا جمع نمیشویم. در شبکهها عقلهای منفردی هستیم که فرصتی نه چندان زیاد برای بیان نظر و دیده شدن داریم. گفتگوی رو در رو با مجال پیشبرد بحث یا دستکم شناخت واقعیتر طرفهای بحث اغلب در این فضاها ممکن نیست.
اگر پیوندهای محلی، شغلی و خانوادگی داشتیم و در آنها گروههایی تشکیل میدادیم که بیرئیس و مرئوسی و با گردش کار جمعی دستکم برای کمک مادی به یکدیگر و پیدا کردن و به اشتراک گذاشتن منابع مادی و تواناییهای محدودی که در اختیار داریم فکر کنیم میتوانستیم به نتایجی برسیم که احتمالاً به این آسانی با صرف تکیه به شبکههای اجتماعی حاصل نمیشود. داشتن چنین گروههایی دستکم میتوانست این فایدهها را داشته باشد: ۱) از وضع همدیگر خبردار میشدیم و افراد و خانوادهها کمتر در اوضاع وخیم تنهایی میماندند، ۲) کالاها و تواناییهایمان را با هم مبادله میکردیم و پیوندی واقعی براساس تجربه با هم بودن به دست میآوردیم، ۳) در همفکری راههایی میجستیم که این یا آن مشکل را چگونه باید حل کرد و از ذهنها و تجربیات بیشتری برخوردار میشدیم...
همفکری بعد از نان نیاز حیاتی ماست. ما مردم اگر بتوانیم دوام بیاوریم باید یاد بیگریم چطور در کنار هم زندگی کنیم. و این حاصل نمیشود مگر با شناختن همدیگر...
#تاب_آوری #زندگی #وطن medn.me/fkjb6y