🇮🇷بسیج|Basijsut.ir🇮🇷

#کابل
Channel
News and Media
Education
Technology and Applications
Social Networks
PersianIranIran
Logo of the Telegram channel 🇮🇷بسیج|Basijsut.ir🇮🇷
@basijsutPromote
851
subscribers
6.09K
photos
1.02K
videos
980
links
✅| کٰانٰالِ‌رَسْمٖیِ‌بَسٖیج‌ِدٰانِشْجویی ِ‌دٰانِشْگٰاهِ‌صَنْعَتٖی‌ِشٰاهْرود 🌐 www.Basijsut.ir @RBsj_sut :رَوابِط‌ عُمومی |📩 :واحِد خواهَران |🔺️ @Bsj_sut_ensani :واحِد سَرمایه اِنسانی |👥 Instagram.com/bs_sut :اینستاگْرام |📱 @mosut :نشریه
#فرنگ_نوشت

حساب بانکی در افغانستان
#بخش #دوم
یک حساب در «عزیزی بانک» باز کردم و راهی «آرین بانک» شدم. پاسپورت را به دو خانم پشت میز دادم. گفتم می‌خواهم حساب باز کنم تا از ایران به این حساب پول بریزم. لبخند بلندی زدند که متأسفانه امکانش نیست. گفتم یا حضرت خضر! یعنی شما هم با بانک‌های ایرانی رابطه ندارید؟ گفتند داریم اما فقط حواله قبول می‌کنیم. گفتم خب مسأله‌ای نیست. همین‌ که شما بانک‌های ایرانی را به رسمیت می‌شناسید چند قدم از بقیه جلوترید و دم‌تان گرم است و خداوند یک در دنیا صد در آخرت اجرتان دهد.
خانم سمت راستی با لهجه‌ی فارسی تهرانی پرسید «آیا مدارک‌تان برای باز کردن حساب رو همراه آوردین؟» گفتم بله پاسپورتم که دست شماست خودکار هم اگر بخواهید همین‌جا. گفت «اجازه‌ی کارتان پیش‌تان است؟» گفتم مگر اجازه‌ کار می‌خواهد؟ گفت «بله! خارجی‌هایی که در بانک ما حساب باز می‌کنند نیاز به اجازه‌ی کار از طرف وزارت کار افغانستان دارند.» گفتم عجب صبح دل‌انگیزی شده سرکار خانم! آخر من در روز پنجمی که به کابل آمده‌ام اجازه‌ی کار از کجا پیدا کنم؟ گفت که شرمنده هستند و بدون اجازه‌ کار و معرفی‌نامه از دانشگاه‌هایی که در آن‌ها درس می‌دهم امکان افتتاح حساب نیست.
خواستم از بانک بیرون بیایم و فکری به حال دل زار کنم، برگشتم که سؤال آخر را هم بپرسم. رو کردم به دو خانم پشت میز که «به نظرتان چه‌طور می‌شود یک ایرانی در کابل زندگی کند و جواز کار هم نداشته باشد و بتواند از ایران پول بگیرد؟» گفتند «مشکل شما همین است؟!» گفتم اصلا به همین خاطر از صبح آواره‌ خیابان‌ها شده‌ام. گفتند «خب این که کاری ندارد! اصلا نیازی به باز کردن حساب ندارید! کافی است به یک صرافی در ایران بگویید به صرافی سرای شهزاده‌ کابل پول بفرستد. می‌روید آن‌جا پول‌تان را می‌گیرید. اگر بخواهید می‌توانیم با چند آشنا تماس بگیریم که کارتان را زودتر راه بیاندازند».
گفتم خدا عمر باعزت‌تان دهد! یک وقت توی زحمت نیافتید. گفتند نه. شماره‌ی یک آقایی را گرفتند. برنمی‌داشت. چند بار دیگر زنگ زدند. مثل این‌که سرِ کار نبود. گفتم لازم نیست. خودم می‌روم. آدرس سرای شهزاده را از ایشان گرفتم. زدم بیرون. بیست دقیقه بعد سرای شهزاده بودم. جمعیت زیادی جمع شده‌بود. پرسیدم قصه چیست؟ گفتند: مگر خبر نداری؟ گفتم نه بابا چه خبری! گفتند چند روز قبل در مسیر #جلال_آباد به #کابل پول چند صراف توسط دزدها غارت شده. گفتم خب! گفتند صرافان کابل هم در اعتراض به بی‌کفایتی مأموران امنیتی از امروز اعتصاب کرده‌ و سرای شهزاده را بسته‌اند. گفتم ای بالام جان! حالا کی باز می‌کنند؟ گفتند به زودی... ان‌شاء‌الله!

—------—
روایت خاطرات ایرانیان در خارج از کشور
@BASIJSUT
@farang_nevesht