ناصر خان سالیانی است که فوت شده و ویدیو به سال نود و دو برمیگردد و بنظر میاد در بازار اصفهان در یک دکان عتیقه ضبط شده باشد.
ناصر هوشیار حافظه شعری و زیستی عمیقی داشت و پیش میآمد از شعری به شعر دیگر گریز بزند و این وابسته به حال و احوالش بود و گوشههایی که در دستگاه مربوطه میخواند.
صدای ناصر به تنهایی کامل بود ولی من خواستم همراهش باشم در این بیات ترک، مثل آنروز که در مغازه محسن مغزیان کنار مسجد سید تار میزدم و میگفت: تو چطور هجده سالته مثل یه پیرمرد هشتاد ساله تار میزنی.
هوشیار از شاگردان و محضرنشینان حسین یاوری بود، و حسین یاوری از جمله برجستهگان موسیقی اصفهان و ایران بود که ردیفش از قدیمیترین ردیفهای آوازی بجا مانده در موسیقی سنتی ایرانی است که بعنوان ردیف مکتب اصفهان توسط حوزه هنری اصفهان منتشر شده.
یاوری نابینا بود و در باغی در اصفهان که به او اسکان داده بودند میزیست و شاگردانش را همانجا میپذیرفت. مستندی هم ساخته خسرو سینایی از حسین یاوری موجود است که توصیه میشود در یوتوب ببینید.
با شعر
فرخی یزدی:
شب چو در بستم و مست از مِیِ نابش کردم
ماه اگر حلقه به در کوفت جوابش کردم
دیدی آن تُرکِ خَتا دشمن جان بود مرا
گرچه عمری به خطا دوست خطابش کردم
منزلِ مردمِ بیگانه چو شد خانهٔ چشم
آنقدر گریه نمودم که خرابش کردم
شرحِ داغِ دلِ پروانه چو گفتم با شمع
آتشی در دلش افکندم و آبش کردم
غرقِ خون بود و نمیمرد ز حسرت فرهاد
خواندم افسانهٔ شیرین و به خوابش کردم
دل که خونابهٔ غم بود و جگرگوشهٔ درد
بر سر آتشِ جورِ تو کبابش کردم
زندگی کردن من مردن تدریجی بود
آنچه جان کَنْد تنم، عمر حسابش کردم
#ناصر_شیرازی #ناصر_هوشیار #بیات_ترک#فرخی_یزدی