انسان آنقدرها که در جستجوی اعجاز است در جستجوی خدا نیست و چون نمیتواند تاب بیاورد که بی معجزه بماند. دست به خلق معجزات تازه میزند و به پرستش جادو و جنبل رو می آورد.
زنها، گاهی اوقات حرفی نمیزنند چون به نظرشان لازم نیست که چیزی گفته شود. تنها با نگاهشان حرف میزنند… به اندازه یک دنیا با نگاهشان حرف میزنند. اگر زنی برایتان اهمیت دارد، از چشمانش به سادگی نگذرید به هیچ وجه!
وقتی کسی را دوست داریم عمیقاً به درون ماهیت آن عشق بنگریم. اینکه کسی را بخواهیم که با او احساس امنیت میکنیم قابل درک است امّا عشق حقیقی نیست. عشق حقیقی رنج یا وابستگی نمیپرورد. برعکس شاد بودن با خود و دیگری را به ارمغان میآورد. عشق حقیقی از درون شکل میگیرد برای داشتن عشق حقیقی باید از درون احساس کامل بودن بکنی، نه اینکه نیازمند چیزهای بیرونی باشی. عشق حقیقی مثل خورشید است. با نور خود میدرخشد و آن را به دیگران هدیه میدهد.
هنگاميكه ما در ذهنمان به مكان سكوت مي رسيم، به جايگاه قدرت رسيده ايم. در آنجا هيچ چيز نيست مگر وحدت. هنگامي كه نيروهايمان را به مركز انرژي واحدي مي آوريم، در سكوت با خداوند ارتباط برقرار مي كنيم. اين ميراث واقعي بشر است.
شکست بخشی از زندگی است! ما راه رفتن را با زمین خوردن، حرف زدن را با تکرار کلمات نامفهوم دوران کودکی، انداختن توپ در سبد بسکتبال را پس از خطاهای زیاد و رنگآمیزی را با خط خطی کردن یاد میگیریم. کسانی که از شکست میترسند، هیچگاه استعدادهای بالقوهٔ خود را به طور کامل شکوفا نمیکنند!
📚مواجهه با مرگ ✍ براین مگی ترجمه مجتبی عبدالله نژاد
جان اسمیت قهرمان کتاب یک روزنامهنگار است که یک سالی میشود در خاورمیانه زندگی میکند. او ناگهان یک روز صبح متوجه میشود روی گردنش چند تا غده درآمده. وقتی به انگلستان برمیگردد این موضوع را با مادرش در میان میگذارد و به دنبال درمان بیماریاش میرود. دکترها حدس میزنند که او به بیماری هاجکین مبتلا است (نوعی سرطان خون که در آن غدد لنفاوی شروع به رشد بیرویه میکنند) اما به درخواست مادر جان، این بیماری کشنده را از او مخفی میکنند جان یک ماه در بیمارستان میخوابد و به کار بازمیگردد بدون این که بداند در بدنش چه اتفاقی دارد میافتد. او در بیروت با دختری به اسم آیوا آشنا میشود و ماجرا با روایتی عاشقانه پیش میرود.
برایان مگی یک فیلسوف مشهور است او در این کتاب رویکردش به مرگ را در قالب فلسفه بیان کرده است. #فلسفی#امیدبخش#رمان