آوازهای بند

Channel
Music
Art and Design
Politics
Education
PersianIranIran
Logo of the Telegram channel آوازهای بند
@avazhaye_bandPromote
364
subscribers
580
photos
824
videos
561
links
‎«آوازهای بند » ‎کانالی بیاد و خاطره ی شاعر انقلابی سعید سلطانپور ، در راستای ترویج و اشاعه هنر و ادبیات انقلابی . https://t.me/joinchat/AAAAAEiYUCsajGufwHvIZA
To first message
Forwarded from Blackfishvoice (BFV)
پنج سال پیش در چنین روزی زندانیان سیاسی #رامین_حسین_پناهی #لقمان_مرادی و #زانیار_مرادی توسط پاسداران خامنه‌ای، اعدام شدند.
پیکرهای این سه شهید، به خانواده‌های‌شان تحویل داده نشد.
#دایه_شریفه مادر رامین می‌گوید:
پنج سال است که تمام قبرستان‌های تهران و کردستان را برای یافتن رامین زیر پا گذاشته است.

#جمهوری_اعدام #از_یاد_مبر_خون_را #علیه_فراموشی #مادران_دادخواە #نه_میبخشیم_نه_فراموش_میکنیم


@Blackfishvoice1
اولین شمارهٔ پادکست را به یاد همهٔ جان‌های نازنینی که در جریان #قیام_ژینا از دست رفتند، به مُسَمَّطِ مشهورِ #علی_اکبر_دهخدا، «یاد آر، ز شمع مُرده یاد آر»، اختصاص داده‌ایم. دهخدا این مسمط را در رثای رفیق وُ همکارش، روزنامه‌نگار آزادیخواه و برابری‌طلب عصر مشروطه، میرزا جهانگیرخان شیرازی، مدیر روزنامهٔ مترقی وُ رادیکالِ صور اسرافیل نوشته که فردای کودتای محمدعلی‌شاهی دستگیر و در باغ‌ِ شاه، مقابل دیدگان پادشاه به‌طرز فجیعی کشته شد.
آوازهای بند
.
شاه بعد از حمله متفقین به ایران در شهریور ۱۳۲۰ قصد داشت به ایتالیا فرار کند. پدرش بدون مقاومت در برابر اشغالگران، تسلیم شد و استعفا داد. وقتی متفقین دیدند او کاملا تسلیم و مطیع است، به عنوان جايزه پسرش را به پادشاهی گماردند.
۱۲ سال بعد شاه مجددا از ایران فرار کرد و این‌بار هم با کودتای آمریکایی-انگلیسی و با کمک اوباش تهران به ایران برگشت.
خود شاه در تابستان ۵۷ انقلاب را دید و فهمید کار تمام است. با ترس و وحشت جلوی دوربین رفت و گفت "صدای انقلاب شما را شنیدم".

شما باید به چه مرحله‌ای از ذلت و حقارت برسید که حتی گفته‌‌ی خود شاه یعنی پذیرفتن "انقلاب شما علیه استبداد" را بگذارید کنار و بگویید او "رفت" چون مردم احمق بودند؟!

شما این حرف‌ها را می‌زنید چون فکر می‌کنید مردم احمق هستند و چرت و پرت‌های شما اوباش صادراتی را باور می‌کنند.
شما که در اوج قیام به زنان معترض گفتید "پرستوهای اطلاعاتی و فاحشه"، فرزند خلف آخوند هستید و چیزی نیستید بیش از یک نوکر دربار. تف‌.

پانوشت: فردی که دو سال قبل در انتخابات ریاست فدراسیون فوتبال شرکت کرد و هر سال محرم و صفر نذری می‌داد و از دیگ قیمه شفا می‌طلبید، حالا از جای امن‌اش در آمریکا به مردم می‌گوید "احمق". بین سلطنت‌طلب شدن و لاشخور و وقیح شدن ارتباط مستقیم وجود دارد.

پیج اینستاگرامی #جبهه_ضد_شاه_و_ملا

https://instagram.com/fasham1401?igshid=MzRlODBiNWFlZA==


#بسیجی_های_سلطنت_طلب
#سلطنت_ولایت_یکصدسال_جنایت
#ترمز_انقلاب_کیه_رضا_رضا_پهلویه
#سیرک_صادراتی_ها
#اوباش_پهلوی #خاندان_آخوندساز_پهلوی
#ننگ_بر_پهلوی #ننگ_بر_جمهوری_اسلامی
#خامنه‌_ای_ضحاک_میکشیمت_زیر_خاک
#نه_شاه_نه_شیخ #نه_سلطنت_نه_رهبری_دموکراسی_برابری
#مرگ_بر_ستمگر_چه_شاه_باشه_چه_رهبر
#پهلوی_استفراغ_ملت_ایران
Forwarded from Blackfishvoice (BFV)
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
آغاز به کار دوباره‌ی #صدای_ماهی_سیاه در یوتیوب


فرمان نمی‌بریم. گردن نمی‌نهیم. کوتاه نمی‌آییم. هر جا که راهمان را بریدند و مسیرمان را سد کردند به عقب بازنگشتیم. تنها لختی آسودیم و از نو به راه افتادیم و امیدمان را واننهادیم و نترسیدیم زیرا عمو صمد بهمان یاد داده بود راه که بیفتیم ترسمان به‌کلی می‌ریزد.


🔺 مطلع هستید که دو روز قبل، یوتیوب، کانال #صدای_ماهی_سیاه را حذف کرد.
وعده دادیم که این صدا خفه نخواهد شد و اکنون با همت رفقا، کانال جدیدی را راه‌اندازی کردیم.

پرشمار کامنت‌های هم‌‌دلانه‌ی شما در زمان اطلاع‌رسانی درباره‌ی حذف کانال، ما را مصمم کرد، عقب‌نشینی نکنیم. ما همواره مدیون حمایتِ بی‌دریغ شما بوده و خواهیم بود‌.

پیشاپیش از اين‌که مجددا به هرچه زودتر پا گرفتن ماهی سیاه در یوتیوب کمک خواهید کرد، قدردانی کرده و دست‌تان را رفیقانه می‌فشاریم.



#قسم_به_خون_یاران_ایستاده_ایم_تا_پایان



https://youtu.be/zqy5_aIBDIs


@Blackfishvoice1
Forwarded from Blackfishvoice (BFV)
#پیمان منبری اگر توسط پاسداران خامنه‌ای به قتل نمی‌رسید امروز ۲۷ ساله می‌شد.
پیمان اهل و ساکن روستای "نییه ر" #سنندج بود. لو دو ترم در دانشگاه تحصیل کرد ولی بعد از فوت پدرش، دانشگاه را رها کرد تا معیشت ۶ خواهر و برادر و مادرش را تأمین کند. پیمان استادکار نرده استیل بود.
پیمان تنها یک هفته قبل از شهادت، نامزد کرده بود.
پیمان که برای اعتراضات به خیابان رفته بود، در روز ۱۶ مهر ۱۴۰۱، در سنندج از پشت سر هدف گلوله‌ی جنگی قرار گرفت.
خواهر پیمان در روز شروع زندگی مشترک، بر مزار او رفت و گفت: "پیمانم، برادرم، امروز کنار مزارت اولین دقایق زندگی مشترکم را با دلی اندوهگین برای نبودنت و اما با اراده ای فولادین برای دادخواهیت آغاز کردم، باشد روزی برای آزادی کنار مزارت سرود پیروزی را
سر بدهیم."
پیمان در واپسین استوری اینستاگرام‌اش نوشته بود:
این میشه بهترین شنبه تاریخ
اعتراض میکنیم، اعتصاب میکنیم،
اصلا به قول خودشون
تخریب میکنیم، اغتشاش میکنیم
کسی بخواد سر راهمون قرار بگیره
درگیر میشیم
زخمی بشیم،شهید بشیم
خیابونای شهر رو به جهنمشون تبدیل میکنیم
تا آزادی کامل مردمم خونوادم و شهرم ادامه میدم.

ویدئویی که در اسلاید دوم می‌بینید، مرثیه‌خوانی مادر پیمان به مناسبت روز تولد اوست.


#شهید_نمیمیرد
#مادران_دادخواه
#نه_میبخشیم_نه_فراموش_میکنیم
#علیه_فراموشی #از_یاد_مبر_خون_را


@Blackfishvoice1
Forwarded from Blackfishvoice (BFV)
در فرانسه چه می‌گذرد؟

گزارشِ تحلیلی در رابطه با ماهیت اعتراضات در #فرانسه

#پاریس #مهاجران #مبارزه_طبقاتی #حاشیه_نشینان


https://youtu.be/SJu7DAlosIY



Blackfishvoice1
Forwarded from بيدارزنى
🟣 «متنی برای سپیده فرهان»


✍🏽 شکیبا عسگرپور


یک) جیوانی باتیستا نقاش قرن هجدهم، نقاشی‌ای از سنت روک به‌تصویر کشیده است: «من از این زخم، نجات پیدا کردم».
سنت روک، در دوران طاعون سیاه به کمک بیماران شتافت، پس از ابتلا به طاعون او را از شهر بیرون کردند. بعد از بهبود باز به شهر بازگشت، اما در پی تغییر چهره بر اثر عوارض بیماری، کسی او را به خاطر نیاورد و به جرم بیگانگی با مردمان، محکوم به زندان شد. سنت روک در نقاشی‌های به‌جای مانده، همواره در حال نشان دادن زخم طاعون پای خود است. اشاره‌ای همیشگی به ظلم‌های متحمل شده و حقانیتی که رنج او خود گواه آن بود.

دو) دی ماه ۹۶، یکی از نقاط عطف خیزش تهیدستان و مطرودین شهری و روستایی در کلیت تاریخ مبارزات آنان در حدفاصل سال ۷۰ تا زمان فعلی است. این اعتراضات، مجرایی برای مرئی‌سازی و ابراز خشمِ هیچ‌بودگانی بود که به واسطه‌ی "خشم مشروع" خود، نظم مسلط و جنونِ سرکوب را به‌لرزه درآورده و در خیابان‌ها و دانشگاه‌ها مرئی و نمایان شدند. از دختران خیابان انقلاب تا تمامی کارگران، دانشجویان، بی‌ثبات‌کاران و بی‌شمار جان‌باختگان این خیزش، همگی به سیاسی‌ترین وجه ممکن با عاملیت و سوژگی سیاسی، مشقِ تعیین حق سرنوشت کردند. اگر این خیزش‌های شهری را مادیت‌یافتگی سیاست ورزیِ تمامی این مطرودان در نظر بگیریم، آنگاه درخواهیم یافت که بازنمود تناقضات ساختاری حاکمیت و فقر حداکثری بر جامعه با افول هر جنبش، هرگز نابود نشد. ایستادن علیه نظامی از فقر، فساد و سرکوب، خشونت و ارتجاع، پیشتر تبعات خود را از خانه تا خیابان متکثر کرده بود و هر زندانی، گواهی تاریخی از مبارزه است.

سه) روال آزادی زندانیان (خاصه سیاسی) بدین‌صورت است که خانواده و جمعی از رفقا بعد از مراحل اداری و صدور نامه‌ی آزادی با دسته‌های گل و جمعیت‌های چند نفره، پشت درب زندان، منتظر خروج زندانی خود می‌مانند. شادیِ این مورد به‌ویژه در زمانی‌ست که آزادی، در پی بازداشت موقت نیست و تهیه‌ی وثیقه‌های کمرشکن، هنوز رمقی را برای نزدیکان باقی گذاشته است.
عصر روز دوشنبه ۱۴ تیرماه ۱۴۰۰ درب زندان قرچک ورامین باز شد و تو، بی‌اینکه ضرورتی بر اطلاع رسانی را احساس کنی، تنها و با ساکی در دست با اولین تاکسی به خانه برگشتی. از آنجا بود که به وکیل، رفقای نزدیک و چند دوست آواره و تبعیدی در نقاط مختلف خبر دادی: «دیگه نگهم نداشتن بابا، گفتن آزادی» و خندیدی.

از ۱۲دی ماه ۹۶ که عاصی و متعهد، نعره و فریادت در میان خشم مابقی دانشجویان معترض و مردمِ بُریده از فقر و سرکوب، حل شد تا فردای آزادی و آخرین ساعات زندگی‌ات، زندان و مصائب زندان را به دوش کشیدی. و مگر آزادی با بیرون آمدنِ از زندان حاصل می‌شود؟ در دادگاه‌های بدوی و تجدیدنظرت شرکت نکردی، قضات دادگاه انقلاب، در نبود تو برایت حکم بریدند. قاضی احمدزاده ۶ سال حبس و ۷۴ ضربه شلاق صادر کرد که در تجدیدنظر به ۲ سال حبس تعزیری تبدیل شد...تو لجباز بودی، سرسخت بودی، جان‌سخت بودی، از نگارش هر نامه و تلاشی برای تقلیل ماه‌های حبس بیزار بودی. از حق یک‌سوم گذران حبس و آزادی آن استفاده نکردی و با پای مجروح، با تن کتک خورده زیر شوکر و باتومِ ضد شورش قرچک در روز سیاه ۲۳ آذر ۹۹ باز هم حبس کشیدی. آخر، تو و هم‌بندی‌هایت مانع از ربایش گلرخ ایرایی از بند شده بودی. تو همانی بودی که پیشتر به دستور نگارش نامه‌ی آزادی مشروط از سوی وزارت اطلاعات، «نه» گفته بودی. «نه»ی تو به اطلاعات، منجر به تبعیدت به قرچک شد. ماندی، ماندی، ماندی...حبس کشیدی تا زمانی که اعلام کردند تمام شد: آزادی.

چهار) آزادی‌ات حاصل شد. اما درهم‌تنیدگی وضعیت نابه‌سامان سیاسی، اقتصادی و هر آنچه چشمان ناباورت را نگران‌تر می‌کرد، تو را به مهاجرت وا داشت. مهاجرتی از سر استیصال، با شرایط اسف‌بار ۱۰ ساعت کار در کارخانه تولید پوشاکی در غربت... ایستادی، جنگیدی تا زندگی کنی. به ایران بازگشتی. ژینا را کشتند، قیام شد. خواهران، برادران و کودکان‌مان را کشتند، چشمان نظاره‌گر بی‌شماری را کور کردند و اعدام کردند و شعله‌های قیام همه‌جا سرکشید. برای بقا جنگیدی، زندگی را ناممکن دیدی، زنده نماندی و برای همیشه رفتی.

پنج) سپیده فرهان از فعالان سیاسی متعهد و زندانیان سیاسی سابق، عصر جمعه ۱۹ خردادماه‌ از میان ما رفت. او در زمره‌ی فعالین بی‌ادعایی بود که ایستادگی و فعالیت به دور از روند سلبریتی‌‌بودگی سیاسی را همواره چون اصلی بنیادین در نظر داشت. او چه در زمان بازداشت چه پس از آن، راوی و صدای زندانیان سیاسی و غیرسیاسی بی‌شماری بود. نگاه موشکافانه‌ی وی از تحلیل شرایط سرکوب خاصه در زندان‌ها در گزارشات و مصاحبه‌های او برجای مانده است.
سپیده فرهان، راوی طاعون زمانه‌اش بود. او زخم‌های خود را از یاد نبرد، بلکه هر زخم، اشاره‌ای همیشگی به ظلم متحمل شده و حقانیتی شد که رنج‌اش گواه آن بود.

یادت سرخ و جاویدان
@bidarzani
Forwarded from Blackfishvoice (BFV)
بسیجیِ صادراتی "پریسا نصرآبادی":

سمت چپ در زمانِ جا زدنِ خود به‌عنوان اپوزيسيون، ارتباط‌گیری و نفوذ در میان تبعیدیان خارج کشور، دریافت اقامت، خدمات اجتماعی و بلعیدنِ امتیازهای زندگی در سوئد

سمت راست، بعد از گذشتن خر از پل، شروعِ عملیاتِ آدم‌فروشی و در حال بلعیدنِ امتيازات همکاری با سپاه پاسداران و صدا و سیمای جمهوری اسلامی

#بسیجی_های_صادراتی
#مرگ_بر_جاش


@Blackfishvoice1
More