من یک زنِ عاشقم!
و این یعنی دلم هیچوقت روی یک خطِ صاف حرکت نمیکند! بلکه حالش از روی ابرها تا عمق اقیانوس، بالا و پایین دارد! این یعنی گاهی پَکَرَم و از تو انتظار دارم بلد باشی حالِ خوب برایم بسازی و گاهی آنقدر سرخوشم که دوست دارم بروم توی خیابان بدوم یا توی خانه برایت پیراهن گلدار بپوشم و تا صبح برقصم و توقع دارم پایهی سرخوشی و دیوانگیهای من باشی!
من رباتِ زنانگی کردن نیستم! که هرروز حواسم به همه چیزِ زندگی باشد و نگذارم هیچ جای کار بلنگد! حواسم باشد همیشه همه چیز برق بزند و غذایم از عصر روی گاز باشد و از دستم درنرود که گوشت و مرغ دارد تمام میشود یا عدس و ماش ته کشیده و باید برویم خرید! که حواسم هم به حالِ تو و هم به مراقبت کردن از بچهها باشد و خودم هیچ توقعی از زندگی نداشته باشم!
من اگر قرار باشد حواسم به تو و بچه ها و زندگی و کارم باشد و همیشه سنگِ تمام برای همه چیز بگذارم و بی توقع عشقم را تحت عنوان وظیفه تقدیمتان کنم، آنوقت خودم کجا قرار است به چشم بیایم؟ کی حواسش جمعِ من است آن وقت!
نه عزیزجان! من رباتِ زنانگی نیستم! زنانگیِ من مثل گلدانهای کنارِ پنجره هرروز آب دادن میخواهد! هرروز توجه میخواهد و شانهی امن برای تکیه دادن و آغوش و بوسهای که پر از عشق است از سمتِ مردی که مرا و اینکه امروز عاقلم یا دیوانه از چشمم بخواند!
من اگر زنِ خانهای باشم، ممکن است به وقتِ دلگیریام لوبیا پلویش شور شود و زرشک پلو با مرغش بسوزد! ممکن است یک کمد لباسِ اتونکرده تلنبار شود و من هیچ شوقی به اتو کردنشان نداشته باشم! ممکن است هیچ حواسم نباشد و رب و مربا و خیارشور توی یخچال آنقدر بمانند تا کپک بزنند! ممکن است گرد و خاک از سر و کولِ خانه برود اگر هوای خودم غبارآلود باشد!
من نمیتوانم هرروز دستانم را جای گرفتن دست تو با شستن ظرف و پاک کردن سبزی و گردگیری از میزها سرگرم کنم!
من زنِ عاشقِ بهانهگیریام! روی خانهداری و بچهداری و شوهرداریام حساب نکن!
ولی روی عاشقی کردنم و پایهی دیوانگی بودنم و هرروز صبح تا شب و شب تا صبح حرف و حرف و حرف زدن با من حساب کن!
خانهی من شاید گاهی به هم بریزد و درش به روی مهمانها باز نباشد! ولی آغوشِ من حتا اگر به هم ریخته باشم هم به روی تو باز است
#مانگ_میرزایی @asheghanehaye_fatima