صد بوسهی نداده میانِ دهانِ توست!
من تشنهکام و آبِ خنک در دکانِ توست!
سر تا به پا زنی تو و زیباست این تضاد
زان شرمِ دخترانه که در دیدگانِ توست!
باغی تو با بنفشهی گیسو و سروِ قد!
یاسَت تن است و گونه و گل ارغوانِ توست!
خورشید رُخ بپوشد و در ابر گم شود
از شرمِ آن سهیل که در آسمانِ توست
با بوسهای در آتشِ خود سوختی مرا
انگار آفتاب درونِ دهانِ توست!
اینسان که با هوای تو در خویش رفتهام
گویی بهار در نفسِ مهربانِ توست!
انگار کن که با نفسِ من به سینهات
بادِ خزانوَزیده به باغِ جوان توست!
#حسین_منزوی#عزیز_روزهام @asheghanehaye_fatima