#مکالمه
#حوار
السيد محمد: مَرْحَبًا، كَيْفَ حَالُكَ الْيَوْمَ؟
آقای محمد: سلام، حال شما امروز چطور است؟
السيد حسن: أَهْلًا محمد! أَنَا بِخَيْرٍ، وَأَنْتَ؟
آقای حسن: سلام محمد! من خوبم، تو چطوری؟
السيد محمد: أنا أُفكر في الذهاب إلى السُوق لشراء بعض الأشياء.
(دارم به این فکر میکنم که به بازار بروم و چند چیز بخرم.)
السيد حسن: فكرةٌ جيدة! ماذا تحتاج؟
(ایدهٔ خوبی است! چه چیزی نیاز داری؟)
السيد محمد: أَحْتَاجُ إِلَى فَوَاكِهَ وَخُضَرٍ وَبَعْضِ الْأَشْيَاءِ الْمَنْزِلِيَّةِ.
آقای محمد: به میوهها، سبزیجات و برخی از وسایل خانگی نیاز دارم.
السيد حسن: وَأَنَا أُرِيدُ شِرَاءِ بَعْضِ الْمُعَدَّاتِ الرِّيَاضِيَّةِ.
آقای حسن: و من میخواهم بعضی از وسایل ورزشی بخرم.
السيد محمد: عال! هَلْ تُودُّ أَنْ نَذْهَبَ مَعًا؟
آقای محمد: عالی است! آیا میخواهی با هم برویم؟
السيد حسن: بِالتَّأْكِيدِ، لِنَذْهَبْ فِي السَّاعَةِ الثَّالِثَةِ.
آقای حسن: حتماً، بیاییم ساعت سه برویم.
السيد محمد: مُمْتَازٌ! سَأَكُونُ جَاهِزًا.
آقای محمد: عالی است! من آماده خواهم شد.
السيد حسن: حَسَنًا، أَرَاكَ بَعْدَ قَلِيلٍ.
آقای حسن: باشه، بعداً میبینمت.
السيد محمد: إِلَى اللِّقَاءِ!
آقای محمد: به امید دیدار !
@Arabic200