دانشجویان متحد

#حصر
Channel
Education
Politics
Humor and Entertainment
Social Networks
PersianIranIran
Logo of the Telegram channel دانشجویان متحد
@anjmotahedPromote
13.22K
subscribers
3.98K
photos
1.1K
videos
757
links
تشکل‌های اسلامی درخواست‌دهنده‌ی اتحادیه‌ی «دانشجویان متحد» 🌱 @Public_anjmotahed
🔰 متن کامل پیام #میرحسین_موسوی از #حصر به شرح زیر منتشر شد:

بسمه تعالی

«ولا ترکنوا الی الذین ظلموا فتمسکم النار وما لکم من دون الله من اولیاء ثم لا تنصرون» /سوره هود، آیه ۱۱۳
«و به كسانى كه ستم كرده‌اند متمايل مشويد كه آتش [دوزخ] به شما مى‌رسد و در برابر خدا براى شما دوستانى نخواهد بود و سرانجام يارى نخواهيد شد.»

🔻در صورت تداوم بدعت نظارت استصوابی، عنوان جمهوری اسلامی ایران، در زمانی نه‌چندان دور بی‌معنا خواهد شد. ضمن احترام به همه هموطنان، در شرایط چنین ناپایدار و پرابهام، بنده به عنوان یک همراه کوچک، در کنار کسانی خواهم ایستاد که از انتخابات‌های تحقیرآمیز و مهندسی شده به جان آمده‌اند؛ کسانی که حاضر نیستند تسلیم تصمیمات پشت‌پرده‌ای برای آینده کشور بشوند. به طور قطع یکی از مهم‌ترین پوسترهای سیاسی کشور عزیزمان «دروغ‌ممنوع!» بود و دور نیست که در آینده نزدیک، محکومیت تصمیمات دزدکی و پنهانی، موضوع بحث‌های خانه و بازار و فضای مجازی در سراسر کشور شود.🔺

🆔 @anjmotahed | دانشجویان متحد
🔰 روز چندم قرنطینه...

▫️روزهای زیادی‌است که در خانه نشسته‌ایم و خود را قرنطینه کرده‌ایم تا از خطر ابتلا به #کرونا در امان باشیم. فیلم می‌بینیم، کتاب می‌خوانیم و شاید ناغافل در فکر فرو رویم؛
فکر این که زندگی چقدر می‌تواند با ما بد تا کند...
فکر این که شاید بهتر باشد با نزدیکان خود بهتر رفتار کنیم و بیشتر محبت کنیم...
فکر این که شاید بهتر باشد برای این خاک، تا زنده هستیم، قدمی برداریم...

▫️تصویری در فضای مجازی به شدت ذهنم را مشغول خود کرد؛ تصویر معلمی که دیواره‌ی یخچالش را تبدیل به یک تخته وایت‌برد کرده تا شاگردانش در این ایام، از درس‌هایشان عقب نیوفتند...
و چقدر معلمانی هستند که با عشق و غرق در احساس مسئولیت، دانش‌آموزان را به مطالعه و آدمِ بهتری شدن تشویق می‌کنند؛ اما هنوز فریادهای آنان از گوش‌مان بیرون نرفته است؛ فریادهای معلمان دلسوزی که بابت ساختن آینده این مرز و بوم، مدت‌هاست زیر بار بدهی و قسط‌هایشان کمر خم کرده‌اند، اما حقوق‌شان هنوز پرداخت نشده است‌‌‌...

▫️تصاویر ماسک‌ها و دستکش‌های پرت شده بر کف خیابان‌ها را دیدم؛ و چقدر تلخ است تجسم اضطراب رفتگران زحمت‌کش شهرهایمان که با نگرانی، مشغول جمع‌آوری آن‌ها هستند...
یکی از آنان چقدر فروتنانه گفت که آنان هم مانند سایرین در خطر ابتلا هستند و چقدر بزرگ‌منشانه از ما خواست که ماسک‌ها و دستکش‌های خود را در کوچه و خیابان رها نکنیم...

▫️بیشتر در فکر فرو رفتم، کارگرانی در ذهنم آمدند که در این شب‌های عید، هرشب وقتی سر به بالین می‌گذارند، نگران‌اند که نکند فردا بخاطر این ویروسِ از خدا بی‌خبر، کارشان تعطیل شود؛ گویی انگار حاضرند مبارزه با آن را به جان بخرند، اما در عید آبی در دل خانواده‌شان تکان نخورد...

▫️کرونا ما را در خانه‌هایمان حبس کرده؛ در کنار گوشی‌هایمان، فیلم‌هایمان، کتاب‌هایمان و زیر سایه اینترنت‌مان!
اما دیگر طاقت‌مان طاق شده است؛ پای تلفن با دوستان و آشنایانمان، مدام از دوری‌هایمان گله می‌کنیم و دل‌خوشیم که حداقل صدا و حتی گاهی تصویر یکدیگر را می‌شنویم و می‌بینیم؛ اما همچنان از این تقریبا دو هفته قرنطینه شاکی هستیم...
فکر کردم و با خود گفتم: دو هفته با تمام امکانات نتوانستیم راحت در خانه بمانیم؛ پس آن همه افرادی که مدت‌هاست در #حصر یا زندان هستند، چطور تاب آورده‌اند؟
و چقدر سخت است در سلول خود بنشینی و با تمام نگرانی‌های خود بابت وضعیت وخیم بهداشتی اجتماع بزرگی که در آن قرار داری، باز هم در ترس کسانی باشی که دور از تو اند و نمی‌دانی آن‌ها چطور از خود در برابر این بیماری مراقبت می‌کنند، همان کسانی که دوستشان داری...

▫️زندگی چقدر بی‌رحم است و فقط یک ویروس، با اندازه‌ای چندصدهزارم ما، توانسته ثابت کند که چقدر می‌توانیم ضعیف باشیم و چقدر باید خودمان، گلیم‌مان را از آب بیرون بکشیم...
ما خودمان باید به یکدیگر کمک کنیم؛
مانند همان پرستاران و پزشکانی که جان بر کف، روپوش و کلاه مخصوص خود را همانند یک زره جنگی بر تن می‌کنند تا جلوتر از ما در خط مقدم این جنگ پر از تب، پر از لرز و پر از دوری قرار گیرند...

▫️ما نیز، همانند آن معلم، باید اول از همه، خودمان برای این سرزمین مفید باشیم...
یاد بگیریم که می‌توانیم با قید سفرهایمان را زدن، از خواسته‌ی آنی خود بگذریم، تا اول خودمان و مهم‌تر دیگران را در معرض خطر قرار ندهیم...
یاد بگیریم که می‌توانیم قدم مثبتی برداریم...

#یادداشت_دانشجویی
🆔 @atuazadandish

#دانشجویان_متحد 🍀
🆔 @anjmotahed

📎 b2n.ir/160876
🔳 به مناسبت ۱۴ اسفندماه، سالروز درگذشت دکتر مصدق در #حصر احمدآباد

🔘 نامه‌های دکتر مصدق
🖋به کوشش محمد ترکمان


▪️تمدید مدت امتیاز به ضرر ایران تنفیذ شد؛ چون نمایندگان واقعی ملت این کار را نکردند. ملت ایران آن را به رسمیت نخواهد شناخت و عیب و نقص كماكان باقی خواهد ماند.

▪️البته حکومت می‌تواند اعمال قدرت کند و مردم را از حق انتخاب وكيل، سناتور یا نماینده انجمن شهر علنا یا در خفا بر خلاف قانون و با ظاهر آراسته به مقررات قانونی، باز دارد و مجلس، شورای ملی، سنا یا انجمن‌های شهری را با حضور هرکه خود می‌خواهد تشکیل دهد؛ ولی این کار را سابقا و اخيرا پاره‌ای از دول دنیا و دولت‌ها بارها امتحان کرده و نتایج آن را دیده‌اند.

▪️منظور آزادی‌خواهان ایران این است که با ایجاد حکومت، مردم بر مردم، بدون بروز حوادث نامطلوب و از راه قانون و صلح و سلم، در اوضاع مملکت اصلاحاتی به نفع مملکت و ملت صورت گیرد و نفاق و شقاق دولت و ملت از میان برود و مصائب و آلام مردم از فقر و فاقه و جهل و بیماری و گرسنگی و برهنگیِ پیش از این، مقدمات فنای ملت را فراهم نکند. چاره این بیچارگی‌ها چنان که مذكور شد، فقط ایجاد حکومت دموکراسی است؛ والا اقدامات مذبوحانه‌ای مانند ایجاد مجلس سنا، آن هم به این طریق که دولت حق مردم را غصب کند، به طوری که در جلسه انتخابات درجه دوم سنا بر همه معلوم شد و مانع شود که نصف نمایندگان بر طبق قانون اساسی از طرف مردم انتخاب شوند، یا هر اقدام دیگری که تصور شود قدرتی به حکومت خواهد داد، به نفع مملکت تمام نخواهد شد؛ زیرا به تجربه ثابت شده که این قبیل قدرت‌ها، قدرت کاذب است و بالمال به ضرر ملک و ملت تمام می‌شود.

▪️در خاتمه امیدوارم که قوای حاکمه ایران از گذشته دور و نزدیک، مخصوصا از انتخابات اخیر تهران، عبرت گرفته و برای یک بار هم که شده با مردم از در صلح و آشتی درآیند و مطمئن باشند که هر کسی قدمی به نفع آزادی و تأمین حقوق مردم برداشته، ملت هوشیار و حق‌شناس ایران از جان و دل از او پشتیبانی کرده است.

🔻منبع:
انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی کرمان

🆔 @AnjomanKmu

#دانشجویان_متحد 🍀
🆔 @anjmotahed

📎https://b2n.ir/214064
🔰با قامتی پر از «خشم» ایستاده‌ایم...

🖋️ مریم انصاری


▫️مغزم در خود می‌پیچد؛ به اعماق می‌رود و باز هم به سطح می‌آید. دیگر "انکار" هم مکانیسم مناسبی برای دفاع از خود نیست؛ مغزم دیگر حتی نمی‌تواند انکار کند!

▫️ صدای #آبان در گوشم می‌پیچد و مرا به توهمات یک کودک ۱۳ ساله در سال ۸۸ می‌برد؛ به کوچه‌ای پر از نیروی امنیتی و صدای برخورد باتوم با تن بی‌پناه مردمان؛ مرا به #حصر می‌برد، به خانه‌هایی که قرار بود سکوت کنند، اما نکردند.

▫️صدای آبان در گوشم می‌پیچد؛ وجودم را پر از سرمای #دی ماه می‌کند و دلم را تنگ آنانی که ایستادند و رفتند...

▫️صدای آبان در گوشم می‌پیچد و وجودم را پر از "ای‌کاش" می‌کند...

▫️صدای آبان در گوشم می‌پیچد؛ صدای کشتار، صدای برخورد موشک با یک #هواپیما و صدای مرگ...

▫️صدای آبان در گوشم می‌پیچد و چشمانم پر از تصویر می‌شوند؛ تصویر کشته‌شدگان، زندانیان سیاسی و امنیتی و احکام چوبه دار...

▫️صدای آبان در گوشم می‌پیچد و فریادهای نیزار...

▫️مغزم همه نیروهای خود را بسیج کرده تا بتواند انکار کند؛ نمی‌تواند! گویی در این سوگ گامی فراتر رفته و سراسر خشم شده است؛ خشمی که نه فقط مخصوص من، که احساسی برخاسته از خرد جمعی جامعه ایران است. خردی که خشم خود را درون صندوق‌های رأی ریخت و با آن روی تک‌تک دیوارهای شهر واژه "فقر" را هجی کرد.

▫️امروز با وجودی سراسر خشم و درد، از بازداشت رفقایم می‌نویسم...
از بازداشت #امیرحسین_علی‌بخشی، #ضیا_نبوی و #علی_حقیقت‌جوان می‌نویسم.
نوشتن بسیار سخت است، شاید بتوان برای مقاومت‌های هرکدام از بچه‌ها دفترهایی را پر از خاطرات و کلمات کرد، اما حال باید از مسئله‌ی دیگری نوشت؛ از مقاومت متحد. امروز که تلاش همه‌جانبه سرکوب‌گران برای سرکوب نیروهای داخلی که راه نجات را نه در دستان خارج‌نشینان و نه در سیاست‌های موجود، بلکه در "بازگشت با مردم به سوی مردم" می‌بینند، است؛ ما باید بایستیم و متحد مقاومت کنیم. سرکوب‌گران باید بدانند که با گرفتن هر یک از "ما"، ریشه‌هایمان را قوی‌تر و عزممان را برای ایستادن جزم‌تر می‌کنند...

▫️ما ایستاده‌ایم و به همگان نشان خواهیم داد که تک تک ما "علی"، تک تک ما "امیرحسین" و تک تک ما "ضیا" هستیم.

#دانشجو_بازداشتی
#یادداشت_دانشجویی
#متحد_مقاومت_میکنیم

🆔 @IUSTArman

#دانشجویان_متحد 🍀
🆔 @anjmotahed
#یادداشت_دانشجویی

▫️امسال در نهمین سالگرد #حصر ظالمانه و غیرقانونی میرحسین موسوی و زهرا رهنورد قرار داریم. حصری که نه تنها نتوانست آن‌ها را بشکند، بلکه موضع‌گیری میرحسین موسوی پس از #آبان۹۸ خود به خوبی بر همگان عیان کرد که آنان هنوز بر خطوط قرمز خود مانده‌اند.

▫️#مهندس_موسوی با کاسبکارانه خواندن افزایش قیمت بنزین و تشبیه سرکوب آبان‌ماه به کشتار #میدان_ژاله در شهریور ۵۷، در کنار مردم ایستاد.

▫️امسال اما برای منِ نگارنده، نزدیکی تاریخ ۲۵ بهمن ماه با انتخابات اسفند‌ماه، دارای نکات قابل توجهی‌ است.

▫️انتخابات امسال بیش از پیش در میان مردم اعتبار خود را از دست داده‌است. حضور نهاد‌های موازی، عدم توانایی مجلس در مداخله در مناسبات سیاسی و اقتصادی کشور و بی‌برنامگی گروه‌های خواهان ورود به مجلس، پیش از رد‌صلاحیت‌ها و یک‌دست کردن نامزد‌ها، انتخابات را برای مردم بی‌معنا کرد. اکنون که از هر سو بحران‌های متعدد سرباز می‌کند، وضعیت معیشت مردم فاجعه‌آمیز است و فضای آزادی‌های عمومی تنگ‌تر می‌شود، سوال اصلی آن است که چگونه می‌توان از این وضعیت عبور کرد؟

▫️مشارکت حول صندوق رای دردی را دوا نمی‌کند و از طرفی تحریم صندوق رای "به خودی خود" گره‌ای را باز نمی‌کند. باید از سیاست انتخابات‌محور عبور کرد و به سمت سیاستی مردمی، که در آن، هر آن کس که طرد و حذف شده‌است، عاملیت پیدا می‌کند، حرکت کنیم.

▫️نگاه به عملکرد ۹ ساله محصورین می‌تواند راه‌گشای این وضعیت باشد. آنان سالهاست نه‌تنها از حرفشان پا پس نکشیدند، بلکه هر لحظه به مقاومت خود ادامه دادند. آنان روزی در کنار مردم ایستاند و با ایجاد مقاومتی جمعی، سیاستی مردمی را به پیش بردند و پس از حصر شدن، هنوز بر سر آرمان مردم مقاومت کردند.

▫️حال، امروز، ما نیز باید در کنار هم بار دیگر ضمن ایجاد مقاومتی جمعی به سمت سیاست مردمی حرکت کنیم. سیاستی که یادآور روز‌های پس از انتخابات ۸۸ و حضور میلیونی #مردم در خیابان‌ها است. بنابراین وظیفه‌ی تمامی ما آن است که ضمن ایجاد همبستگی با جنبش‌های کارگری، زنان و معلمان، طنین صدای جامعه‌ی خود باشیم.

🆔 @IUSTArman

#دانشجویان_متحد 🍀
🆔 @anjmotahed
◻️ ما اهل کوفه بودیم...

اغلب ما دانشجویان امروز، شاید به سختی روزهای خرداد ماه ۸۸ را به خاطر بیاوریم؛ اغلب در آن روزها به مدرسه می‌رفتیم و بحث‌های سیاسی مربوط به انتخابات را در کوچه و خیابان، یا حتی در دید و بازدیدها، از بزرگ‌ترها می‌شنیدیم...
نمی‌دانستیم که دقیقا چه خبر است؛ نمی‌دانستیم که آن همه هیاهو در خیابان‌ها و حتی در تلویزیون برای چیست؛ اما شور و شوق مردم را با همان حال و هوای بچگیمان خوب حس می‌کردیم؛ گویی امید تازه‌ای در خیابان‌ها دمیده شده بود...
رفته رفته، خودمان هم میرحسینی شدیم...
بچه‌هایی شدیم که از سر شوق، بدون درک از آنچه می‌شنویم، در کنار آدم بزرگ‌ها، به پای مناظراتِ انتخاباتیِ تلویزیونی می‌نشستیم...
روز انتخابات فرا رسید؛
با پدرها و مادرهایمان به پای صندوق‌های رای رفتیم، ما را از زمین بلند کردند تا برایشان، رای‌شان را در صندوق بیاندازیم و چه حالی بود، رای دادن، در حالی که هنوز سال‌ها تا ۱۸سالگی فاصله داشتیم...
به خانه‌هایمان بازگشتیم و پابه‌پای خانواده‌هایمان، پای تلویزیون میخکوب نشستیم تا نتایج آرای آن انبوهِ مردمِ به صحنه آمده، اعلام شود...
خیلی از نیمه‌ شب نگذشته بود، که چهره بزرگ‌ترها بیشتر و بیشتر در هم فرو می‌رفت، انگار همه در شوک بزرگی فرو رفته بودند، شوکی که ما هنوز آن را نمی‌فهمیدیم...
صبح شد، در راه مدرسه، دیگر خبری از آن شور و هیجان در خیابان‌ها نبود؛ گویی آن همه امید و ذوق و شوق به یکباره در تمام دنیا، از بین رفته بود، گویی گرد ناامیدی بر خیابان‌ها پاشیده شده بود...
آدم بزرگ‌ها خیلی عجیب شده بودند، کمتر حرف می‌زدند، بیشتر غصه می‌خوردند ولی این‌بار خیلی بیشتر از همیشه، یک هدف مشترک داشتند؛ می‌خواستند رای‌شان را پس بگیرند...
به خیابان‌ها آمدند، تلفن‌ها را قطع کردند و ما در سکوت بی‌خبری از پدرها و مادرهایمان، بزرگ‌تر شدیم؛ از شنیدن خبر کشته‌شدن معترضین در خیابان‌ها بزرگ‌تر شدیم؛ از دیدن آن دستبندهای سبز بزرگ‌تر شدیم؛ آن‌قدر بزرگ شدیم که در کنار بقیه فریاد زدیم: "ما اهل کوفه نیستیم، حسین تنها بماند..."
بیانیه‌هایش را خواندیم، برای دیگران تعریف کردیم، دیگر فقط میرحسین مهم نبود، مهم "ما همه با هم هستیم!" بود، مهم صدایی بود که برای امید، همان بذر هویتمان، فریاد می‌زدیم...
بزرگ‌تر شدیم؛
اما دیگر میرحسین نبود،
زهرا نبود،
شیخ نبود،
و فقط ما بودیم؛ خس و خاشاکی که تمام فریادشان در اختر ناتابناک، محصور شده بود...
مدت‌ها پیاممان روشن بود، شکستن حصر را طلب می‌کردیم؛ اما زمان که گذشت، خود را اهل کوفه یافتیم...
هزاران روز از حصر گذشت...
و ما اهل کوفه بودیم...
ما، پدرهایمان، مادرهایمان، خواهرها و برادرهایمان، فراموش کردیم فریادها و مشت‌های گره‌کرده‌مان را...
فراموش کردیم امیدمان را...
چون جواب فریادمان باتوم، و جواب دادخواهی‌مان، تفنگ بود...
سال‌ها گذشت...
و هرروز از آن کامیابیِ همگانی بیشتر فاصله می‌گرفتیم، آن‌قدر دور شدیم که این بار ما به خیابان‌ها آمدیم...
ما فریاد آزادی و عدالت سر دادیم...
ما نتوانستیم دوباره ساکت در خیابان‌ها راهپیمایی کنیم، چون دیگر امید آن روزها را نداشتیم...
تیر زدند...
کشتند...
و ما همچنان دوباره نشستیم...
میرحسین، زهرا و شیخ مهدی هم نشستند؛ آن‌ها پشت میله‌های جوش خورده بر درهای خانه‌شان؛
ما پشت پنجره‌ی رو به خیابان‌مان.

۲۵ بهمن ۹۸/ نهمین سالروز #حصر غیرقانونی

#یادآر
#خرداد۸۸
#بهمن۸۹
#آبان۹۸
#یادداشت_دانشجویی

#دانشجویان_متحد 🍀
🆔 @anjmotahed