#آلونک_شعر لطفاً به بند اول سبّابهات بگو!
یک ذرّه صبر و حوصلهاش بیشتر شود
از بُخل، زنگ خانهی من سکته میکند
دستت اگر کمی متمایل به در شود
در میزنی که وارد تنهاییام شوی
اما بعید نیست زمانی که میروی
در از خودش جلای وطن گفته، مثل من
در جستوجوی در زدنت دربهدر شود
گفتی بیا و سر بکش از استکان من
لاجرعه سرکشیدم و گس شد زبان من
گفتم بیا و دست بکش از دهان من
این زهرمار عرضه ندارد شکر شود
این بچهلاکپشتِ نگونبخت سالهاست
از تخم درمیآید و سوی تو میدود
اما مقدّر است که در آخرین قدم
یعنی در آستانهی دریا دَمَر شود
نُه ماه غلت خوردم و اصرار داشتم
در آن رَحِم لباس شوم تا بپوشیام
یا کاسهای شراب شوم تا بنوشیام
هر نطفهای که دوست ندارد پسر شود!
هر نطفهای که دوست ندارد ورم شود
گفتم ورم شوم–وَرمی در درون تو-
تا هی بزرگتر بشوم، تا جنون تو
همراهِ قد کشیدن من بیشتر شود
اما پسر شدم که تو را آرزو کنم...
هی جانبهسر شدم که تو را آرزو کنم
پیوسته آرزو کنمت بلکه آرزو
از شرم ناتوانیِ خود جانبهسر شود
دستت مبارک است که چک میزند به گوش
دستت مبارک است که میآورد به هوش
عیسای دستهای مبارک! بزن مرا...
تا مُردهای به زنده شدن مُفتخر شود!
#حسین_صفا @aloonaksher