شعر ، ادبیات و زندگی

#مترجم
Channel
Art and Design
Books
Music
Humor and Entertainment
Persian
Logo of the Telegram channel شعر ، ادبیات و زندگی
@alahiaryparviz38Promote
267
subscribers
7.65K
photos
4.62K
videos
17.2K
links
کانال شعر ، ادبیات و زندگی
شعر ، ادبیات و زندگی
Zbigniew Preisner (www.Soundtracks.ir) – Alexander II
#زادروز
#مترجم
#نویسنده
#نجف_دریابندری، مترجم بزرگ و نویسنده و محقق روز یکم شهریور ۱۳۰۸ به دنیا آمده. امروز تولد عمو نجف است، کسی که شماری از بهترین کتاب‌های تاریخ ادبیات و هنر را ترجمه کرده و به خوانندگانش ارزانی داشته است. در این جا بخشی از گفت‌و‌گوی سیروس علی‌نژاد و صفدر تقی‌زاده با او را می‌خوانید این گفت‌و‌گو در صدمین شماره‌ی مجله‌ی بخارا منتشر شده است.
...
پدر من سواد خواندن داشت اما سواد نوشتن نداشت. در واقع هیچ‌وقت مدرسه نرفته بود، چیز‌هایی می‌خواند، یعنی در زمان بچگی‌اش یکی دو سال یک چیز‌هایی پیش ملا خوانده بود در چاکوتا که نزدیک بوشهر است، کار و زحمت بهش فرصت درس‌خواندن نداده بود ولی خیلی کنجکاو بود و همینجوری یک چیز‌هایی یاد گرفته بود. به‌طوری که همیشه یک کتابی دستش بود. روزنامه می‌خواند مثلاً. ولی سواد نوشتن نداشت اصلاً. قلم دستش نگرفته بود.

✔️ پدرتان چکاره بود؟ جایی خواند‌ه‌ام که ملاح بود.

بله، ملاح بود، منتها « پایلوت» بود به اصطلاح. کشتی وقتی وارد رودخانه بخواهد بشود باید « پایلوت » داشته باشد. یعنی ناخدای دریا کشتی را به پایلوت تحویل می‌دهد و می‌رود. مراسمی‌ هم دارد که خیلی جالب است. پایلوت وقتی وارد کشتی می‌شود ناخدا با آدم‌هاش صف می‌کشد، ناخدا می‌آید پایلوت را معرفی می‌کند و می‌گوید کشتی در اختیار شماست و من دیگر کاره‌ای نیستم و می‌رود پی کارش.
در آن زمان کشتی‌‌های نفتکش بیشتر نروژی و انگلیسی می‌آمدند به آبادان. این کشتی‌‌ها بین آبادان و کلکته رفت و آمد می‌کردند. آبادان بندر شده بود و چند نفر پایلوت کشتی‌‌ها بودند. پدر من یکی از آن‌ها بود. اتفاقاً عمر زیادی نکرد و پنجاه و یکی دو سال داشت که مرد، ولی خب در سی سال آخر عمرش پایلوت بود. از ده که آمده بود به بوشهر، یک چند سالی کارگری کرده بود، کار‌های مختلف.

✔️ در آبادان به مدرسه رفتید؟

آره. شاگرد خوبی هم نبودم. البته چرا، دورۀ دبستان شاگرد خوبی بودم. یعنی تا سال هزار و سیصد و بیست و یک. مدرسه ما مختلط بود. پدرم یک سال شناسنامه مرا زودتر گرفته بود. شناسنامه من ۱۳۰۸ است. عمداً یک سال زودتر گرفته بود که زودتر به مدرسه بروم. من شش ساله بودم که رفتم مدرسه.