🚩امروز تصویری از #نیکا_شاکرمی در حال آتش زدن حجاب اجباری،توسط خواهرش #آیدا_شاکرمی در صفحه اینستاگرامش منتشر شد.آیدا نوشت«نیکای من تو هیبت جانیان بی رحمی رو به آتش کشیدی که با طناب پوسیده جهالت مدتهاست "زندگی"رو به دار آویختن.تو دلیل رنسانس بعد از سیاهی و نکبتِ قرون وسطایی.تو خود”زندگی" هستی.با دیدن حال و هوای این عکس احساسات متفاوت و عمیقی پیدا میکنم که میتونم تا ابد ازشون حرف بزنم ... و یاد جملاتی از رمان بیوه ها میوفتم: "تو فکر میکنی آنها قوی هستند؟خوب به تفاوتهایمان نگاه کن! تفاوتها.منظورم این نیست که آنها ثروتمندند و ما فقیر یا آنها مسلحند و ما بیدفاع یا آنها همهچیز را در اختیار دارند و ما، خب، ما... به این نگاه کن که آنها خالیاند، خالی، میفهمی؟ و ما... واضح است که ما چگونهایم.آنها خالیاند.اگر بازشان کنی کمی خون افسرده و کمی چرک بیرون میریزد به همین علت است که وقتی میمیرند برای همیشه میمیرند اما ما با مردنمان هم ادامه حیات میدهیم» 📌یاد نیکا و نیکاها را در ادامه مبارزه و سرنگونی انقلابی رژیم جمهوری اسلامی زنده نگاه می داریم. #نمیبخشیم_و_فراموش_نمیکنیم #زن_انقلاب_رهایی https://t.
#آیدا_عمیدی عضو هیئت دبیران کانون نویسندگان ایران که در تاریخ ۱۴ آذرماه با یورش مأموران امنیتی و شکستن در و پیکر منزلش بازداشت شده بود پس از تحمل ۳۰ روز حبس، عصر امروز چهارشنبه چهاردهم دیماه از بازداشتگاه اوین با قرار گروگانگیری حکومتی موسوم به وثیقهی ۵۰۰ میلیون تومانی موقتا مرخص شد. کانون نویسندگان ایران، که خود را متعهد به دفاع از آزادی اندیشه و بیان و نشر در همهی عرصههای فردی و اجتماعی بی هیچ حصر و استثنا برای همگان میداند، خواهان آزادی فوری و بیقید و شرط علی اسداللهی، کیوان مهتدی، رضا خندان مهابادی، آرش گنجی و همهی بازداشتشدگان و زندانیان سیاسی و عقیدتی است
دستِ بادی، گرچه جامِ جان، تهی کرد از شرابِ پاکِ اطمینان - تا سلامت مانده جامِ جان - باز هم لبریز باید شد ابرهای تازه را با ابرهای کهنه باید بست بعد باران خواست
باز باید دست ها با دست های دیگران پیوست تا غروب کوچه بازی کرد با کبوترها پیام از آسمان آورد طاق ایوان را پناه بی پناهی ساخت باز هم لبخند باید شد
گر چه شهر از زهرخند دشمنی تلخ است شهد باید شد گوارا شد دوست را باید میان خیل دشمن یافت هم نفس همراه باید شد با هزاران مشعل از چنگال شب باید رهایی جست
شهر خالی نیست گوش باش ! آواز می آید از این خانه همزبانی همدلی را می سراید گوش باش !
✍ پاسخ کوتاه بهمن. م (شاعر) به دو پرسش در باره شعر #احمد_شاملو
در مورد اینکه نسبت شعر شاملو با کارگر چیست؟ به نظر من، این تصور مکانیکی که هر چه اشاره و خطاب یک شاعر به نام کارگر بیشتر باشد آن شاعر را باید و می توان در ذیل کاتاگوری شاعر کارگری گنجاند- تصور قشنگی نیست. وقتی شاملو می گوید: هراس من همه در مردن سرزمینی ست/ که مزد گورکن/ از آزادی آدمی/ افزون باشد، آیا می توان ادعا کرد که چون در هیچ کجای این تکه شعر اسمی از کارگر نیامده، بنابراین شعری کارگری نیست؟ و یا وقتی شاعر می گوید: اگر که بیهده زیباست شب/ برای چه زیباست شب/ برای که زیباست شب؟ آیا شاعر را به خاطر اینکه از زیبایی شب حرف زده بایستی در تعلق اش به افق کارگری شک کرد؟ گاهی شاملو از مرتضی حرف می زند و یا زخم قلب آبایی که اشاره اش به انسانی خاص است. در کشاکش مبارزه سیاسی ست و در معرض ناملایمات فراوان. و گاهی از «مای» عام حرف می زند: ما بیرون زمان ایستاده ایم/ با دشنه تلخی در گرده هامان. - اگر این وجود عام را تبدیل می کرد به: کارگر بیرون زمان ایستاده با دشنه تلخی در گرده اش، آیا اتفاقی ناگوار در شعر رخ نمی داد؟
در جواب به این سوال که آیا شعر شاملو مردانه است؟ در آنجا که شاملو از انسان به مفهوم عام حرف می زند، ( یقینا) هم زن و هم مرد در این کلیت وجود دارد. مثلا: نه به خاطر جنگل ها، نه به خاطر دریا، به خاطر یک برگ، به خاطر یک قطره، روشن تر از چشم های تو- مسلما شاعر هیچ تمهیدی ندارد که «چشم های تو» را زنانه یا مردانه کند. اما ظرافت و حس آمیزی شعر چنان است که خواننده بیشتر زنانه گی را در این چشم حس می کند.
در پایان می شود به یقین گفت: شاعری که حس عاشقانه اش را چنین تصویر می کند: میان آفتاب های همیشه/ زیبایی تو لنگریست- یقینا شاعری مردانه نیست.
بخشی از گفتههای #سایه در کتاب ارزشمند پیر پرنیان اندیش: در صحبت #سایه (ص ۹۰۶):
بعد از مرگ #شاملو رفتم به دیدن #آیدا . آیدا به من گفت: آقای فلان میدونید آخرین حرف شاملو پیش از این که به اغما فرو بره چی بود؟ گفتم: نه، نشنیدم. گفت: شاملو سه روز بود که نخوابیده بود و درد شدید داشت. بهش گفتم: احمد یه خُرده چشماتو هم بذار شاید خوابت ببره. شاملو گفت: نه! اینطوری بهتر میبینمش. زلال میبینمش. گفتم: کی رو؟ گفت:مرتضا کیوان رو. و بعد رفت تو اغما و دیگه حرف نزد . این آخرین حرف شاملو بود... ...
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ توضیح : #مرتضی_کیوان قزوینی (زادهی ۱۳۰۰- اصفهان) شاعر، منتقد هنری، روزنامهنگار و فعال سیاسی بود که توسط نیروهای رژیم پهلوی در سحرگاه روز ۲۷ مهر ۱۳۳۳ تیرباران شد . #کیوان که آشنایی درخوری با ادبیات جهان داشت، حلقهی اتصال بسیاری از شاعران و نویسندگان نظیر #احمد_شاملو، #سیاوش_کسرایی، #مصطفی_فرزانه، #هوشنگ_ابتهاج، #نجف_دریابندری و... بوده است. #شاملو، #نیما_یوشیج، #کسرایی، #سایه و #احسان_طبری در سوگ او شعرهایی سرودهاند. #سایه و دیگر یاران او از #کیوان به عنوان اسطورهی وفاداری و جوانمردی یاد میکنند و کافی است نام #کیوان را نزد #سایه ببرید تا چشمان نازنین آن پیر پرنیاناندیش را نمناک ببینید.