اگر خوابی اگر بیدار، اگر مستی اگر هشیار
اگر افسرده و افگار، مرو دور از درم بسیار
بر آ در جستجویی من، بیا هر دم به سویی من
بمان عمری به کویی من، نگر پس پردۀ اسرار
برایت این همه هستی، بلندی ها و هم پستی
زر و زور و زبر دستی، نمودم تهیه از دربار
ترا شاهی بدادم من، سرت تاجی نهادم من
ز الفاظ تو شادم من، بکن یک لحظۀ گفتار
تو ِگل بودی و من ٱستاد، تو بودی خفته من اِستاد
ز نیستی کردمت آزاد، مشو از اصل من انکار
زمین را مسکنت کردم، بهشت را میهنت کردم
برون غم از تنت کردم، ترا دانش نمودم یار
موالید و هیولا را، فرامین دل آرا را
همه آغاز و عقبی را، به تو بخشیدم از انبار
ترا من بهترین خواندم، ز موجودات خود، آدم
برای تو ز در راندم، من آن ابلیس خلق آزار
به یاد آر هرشب و شامم، مبر از یاد خود نامم
فگن خود را تو در دامم، مرو دور از در و در بار
تو بودی مقصد از هستی، بلندت بردم از پستی
گریز از کبر و بد مستی، مشو مغرور خلق آزار
گریز از کار شیطانی، شنو الفاظ سبحانی
نجات هستت پشیمانی، مکن دیگر گنه تکرار
عربزاد هرچه کرد آن کن، گریز از شر شیطان کن
اجل را بر خود آسان کن، در این مخروبۀ بازار
Join➣ @ZabnParsi