وزن دنیا

#مرتضی_بخشایش
Channel
News and Media
Art and Design
Books
Music
Persian
Logo of the Telegram channel وزن دنیا
@VazneDonyaPromote
1.68K
subscribers
893
photos
255
videos
332
links
ماهنامه‌ی وزن دنیا رسانه‌ی شعر ایران www.vaznedonya.ir
این بار برای خودم می‌نویسم
شعر از دهانه‌ی تفنگ تنگ‌تر است
گلوله‌ها در دهانم جا می‌مانند
ادای کلمات سخت می‌شود
صد سال است
گلوله‌ها جایشان را به چیزی نداده‌اند
قلبم از دوری این‌همه آدم
تیر می‌کشد
و حروف سُربی روزنامه‌ها
تیرباران را به یاد می‌آورد
این بار برای خودم می‌نویسم
جهان چشم‌هایش را بر کلمات بسته است
دهانش را از سرودن
دست‌هایش را از در آغوش گرفتن
ما شعر می‌نوشتیم
جهان گلوله‌ها را بیشتر دوست داشت
ما شعر می‌نوشتیم
زبانِ خمپاره‌ها
سطرها را از هم جدا می‌کرد
زبانِ بمب‌ها
کلمات کوچک را
به آوای بلند می‌گفت
می‌گفت مرگ
و ما
به ترکشی که در کنار قلبمان بود
دل بسته بودیم
گلوله‌ای در گلو
گلوله‌ای زیر زبان
ترکشی در کنار قلب
پاها روی مین...
ادای کلمات دشوار است
سرودن شعر دشوار است
اتوبوس از خیابان انقلاب عبور می‌کند
ایستگاه بعد
میدان فردوسی…

یک شعر از #مرتضی_بخشایش ، منتشر شده در شماره ۲۲ وزن دنیا

مجموعه‌های منتشر شده شاعر: #عاشقانه_های_مصدق #پله_را_مراقب_باش_مرضیه

#وزن_دنیا
#شعر_بخوانیم
@vaznedonya
 یک‌به‌یک از راه می‌رسند:
پاییز
چکمه‌های سرخ
زنان زیبا...
برای اولین روز هفته همین‌ها کافی‌ست
اما چیزهای دیگری هم هست
راه‌بندان خیابان زرتشت
اعلان‌های میدان ولیعصر
و سربازانی که تعلیق جنگ
             ملول‌شان کرده!
ایستادن سر چهارراه و خیابان‌ها
پیر و فرسوده‌شان می‌کند

مسیر را طی می‌کنیم
با مینی‌بوسی که دلش
برای جاده‌های خاکی و راه‌های جنگی
تنگ شده...
مسافران
به ساعت‌شان نگاه می‌کنند
انتظارِ ساعت حمله
نمی‌گذارد به ترانه گوش دهند
به خیابان نگاه کنند لااقل
و راننده که فرمانده بوده یک روز
هنوز فکر می‌کند چطور
از میان مین‌ها عبور کند
خیابان‌ها را رد می‌کنیم
چراغ‌ها
مثل گلوله‌ای که بر سینه می‌نشیند
سرخ می‌شوند
مثل پرچمی که بر افراشته می‌شود
سبز می‌شوند
به آخر خط می‌رسیم
چشم‌های مسافران می‌درخشد
دل‌شان می‌خواهد
هم را بغل کنند که به مقصد رسیده‌اند
 
پول‌های مچاله را به راننده می‌دهم
کلاهش را برمی ‌دارد
روی چین‌های پیشانی‌اش نوشته:
«جنگ تا پیروزی»
یکی دو انگشت کم دارد اما
        اگر بخواهد دستش را
برای پیروزی بالا بگیرد!
خودش فهمیده
تنها دست دراز می‌کند بقیه‌ی پول را بدهد
و بعد می‌رود سر ایستگاه اول
دوباره نوبتش شود
مسافرها سوار شوند
و اگر مین‌ها و ترکش‌های عمل نکرده امان دهند
برگردد
بالای سر زن و بچه‌اش...



 #مرتضی_بخشایش
متولد 1357، #تهران. مجموعه‌های منتشرشده:
«عاشقانه‌های مصدق»، «پله‌ها را مواظب باش مرضیه»و...

شعرهاى ديگر شاعران #استان_تهران را در شماره اول و دوم وزن دنيا بخوانيد.

#شعر_تهران
#شماره_دوم
#شعر_بخوانيم
#وزن_دنيا

@vaznedonya