بریدهای از گفتگو با
#محمد_مختاری-
با توجه به آن چه گفتید به نظر میرسد که شما به شعر و هنر به صورتی نگاه میکنید که دقیقا معاصر باشد، لطفا تلقیتان را از معاصر بودن توضیح دهید؟مختاری: من شعری را معاصر میدانم که حاصل بصیرت فرهنگی شاعر باشد. این معنا را هم در یک سخنرانی توضیح داده ام. این بصیرت فرهنگی حاصل تعامل چند عامل اساسی در فرد شاعر است. این عوامل شرط های لازمند برای شکل گیری زبان شعر یک دوران. برای حضور یک شاعر معاصر. این عوامل یا پایه ها سه تاست از نظر من:
۱ـ معرفت: به این اعتبار که معرفت شاعر باید مفصل معرفت های موجود بشری باشد. معرفت آن چیزی است که به درون راه می یابد. یعنی انباشت درون. همان که گفته اند بی مایه فطیر است. آنچه دست آورد معرفتی بشری است به ما منتقل می شود تا در شخصیت مان متبلور شود.
۲ـ موقعیت: یعنی کل موقعیت ملی ـ جهانی شاعر در یک دوره ی معلوم که پایه و زمینه ی دو عامل دیگر هم هست. یعنی درگیر بودن با کل موقعیت و باز نماندن در بخشی از آن. درگیر بودن با تمام موضوع ها و مسایل و باز نماندن در یک دو موضوع معین و عمده.
۳ـ فردیت: یعنی این که بصیرت شعر و شاعر نمایانگر و نتیجه ی فردیت مشخص شاعر است. در یک مجموعه ی اجتماعی در حقیقت فردیت هر انسان عبارت است از شکل گیری فرد بر مبنای فرهنگ دوران خود. یعنی فرد مدرن و مستقل و آگاه به زمان و موقعیت خویش چنین فردیتی در تعبیر کانت هم برای حصول خود الزاما درگیر با جامعه است. چون برای حصول خود شدیدا و عمیقا با آزادی و فقدان آزادی درگیر است. به قول کانت فردی که به شناسایی و آگاهی از خود دست یافته، و بر پایه ی شعور خود عمل می کند به طور طبیعی و در محیطی با فرهنگ، خواهان آزادی مطبوعات است. می دانیدکه آزادی مطبوعات آزادی پایه است.
به همین سبب من تعجب می کنم از بعضی شاعران که تصور می کنند می توانند فردی منتزع از کل زندگی اجتماعی باشند. تحقق فردیت در شاعرانی که تصور می کنند می توانند کاری به کار سانسور و محدودیت ها و گرفتاری ها و موانع موجود بر سر راه آزادی اندیشه و بیان نداشته باشند، تردیدآمیز است. یعنی معاصر بودن شان تردید آمیز است و نه قدرت شعری شان.
از گفتگوی حسن زرهی با
#محمد_مختاری#شعر_بخوانيم #وزن_دنيا @vaznedonya