وزن دنیا

#شعر_سيستان_و_بلوچستان
Канал
Новости и СМИ
Искусство и дизайн
Книги
Музыка
Персидский
Логотип телеграм канала وزن دنیا
@VazneDonyaПродвигать
1,68 тыс.
подписчиков
893
фото
255
видео
332
ссылки
ماهنامه‌ی وزن دنیا رسانه‌ی شعر ایران www.vaznedonya.ir
همه‌چیز از این‌جاست
بیست شده انگشت و
كمر تا كمر
رنگت را به فصل دادی
درخت شدم
و سر نبستم كه دردْ نایِ رفتن بگیرد
نای رفتن داشتم
نای پاییز شده‌ی برگی در جهات باد
 
همه‌چیز از این‌جاست
میان این دو استخوان
مسجدی خوابیده
گنبدان كبودی دارد
و بچه‌ای در آنِ سجده
به خواب نسبتن عمیقی جا‌مانده
شعر می‌خواند كه حی ‌علی ‌الموت
حی ‌علی‌ الموت و دست‌های بسته
حی ‌علی ‌الموت و «آرام زود تمام می‌شود»
 
همه‌چیز از این‌جاست
میان استخوان‌هات قلبِ كه بود؟
كه تا لبه‌ی جهان تابم خورد
كه تا لب‌هات لب خوردم و
یك بار برای هربار جا نماندم
كه شعر بخوان حی‌ علی حیات
 
همه‌چیز از این‌جاست
از كتف‌های من پرندگانی بیرون می‌زنند
كوچ ابدیِ شانه‌ات می‌كنند
آستین‌هایم را می‌كشی
پیراهن شش سالگیم
برای در دل ماندنت
تنگ می‌شود
 
 
#سامان_شهرکی
متولد 1378،
#زاهدان.


همراهان عزيز اشعار ديگر شاعران
#استان_سيستان_و_بلوچستان را در #شماره_اول #وزن_دنيا بخوانيد.


#شعر_سيستان_و_بلوچستان
#شعر_بخوانيم
#وزن_دنيا

@vaznedonya
«به تو که عاشقت شدم اما شوهرت به زبان زیردریایی‌ها حرف می‌زد»
 
لیورپول را  پیوست موهات کرده‌ای  
حالا این‌گونه ابرهاش شانه‌هام را خیس کرده
تو را پیوست  بندری آرام تحویل گرفتم
کناره به ساق‌های تو ماهی‌ها گوش گذاشته بودند  
ماهی‌گیر‌ها یکی‌یکی صید دریا می‌شدند.
 
هوس‌هام به‌هم ریخته
نمی‌دانم چه می‌خواهم ببرم
این همه سروصدا را کجای ساکم بگذارم
تا برسم به کناره‌ی بندر
آخرین جیغ بلند می‌شود توی گوشم
می‌دانستم دریا ناامیدم می‌کند
آنقدر ناامید که از من فقط دست‌هام فرو می‌ریزد
بی‌دست  به دریا می‌زنم
 
 
آبزیانی شده‌ام
که قلاب لای دنده‌هام گیر می‌کند
ماهی‌ها در گوش‌هام تخم می‌گذارند
جهانی از گوش‌ها شروع می‌شود
و تنها صداست که نمی‌ماند  نیست
وقتی ملوانان موهاشان را به بادهای شمالی سپردند
عاشق تو    راه دریا گرفتند
و راز از من  پرسیدند که دریا گرفتم‌.
 
کنار هم می‌نوشیم
کنار ساق‌های  تو به سمت گوش‌ماهی‌ها
به سمت گوش‌های من
بی‌دست  بی‌پا
گوش گذاشته‌ام  
از روزنامه خبری نیست
هر روز نامه‌ای به  ملوانان می‌دهم
به اسپانیا،  هلند،  فرانسه، انگلیس
دوست شاعرم از سوئد جواب می‌دهد
زبان به طرز شاعرانه‌ای بین ما دلتنگ است
قهوه ای که باید خواب از چشمانمان می‌گرفت  
حالا رنگ خواب‌هامان شده است
که این بندر نمی‌بارد
قهوه‌ایِ ابرها پیوست موهات  می‌گذرند
و تنها صداست که نمی‌ماند.
 

#مرتضی_بختیاری
متولد  1365، زاهدان.

همراهان عزيز دو
شعر ديگر از مرتضى بختيارى و اشعار ديگر شاعران #استان_سيستان_و_بلوچستان را در #شماره_اول #وزن_دنيا بخوانيد.

#شعر_سيستان_و_بلوچستان
#شعر_بخوانيم
#وزن_دنيا

@vaznedonya