امروز داشتم خودم را در آینهقدی میدیدم که لباسهایم مرتب باشد و با وحید برویم حیاط تا سیگاری بکشیم، وحید با خنده گفت: وقتی لب مرز بازداشتم کردند، آینهای در بازداشتگاه امنیتی نبود و تا چند روز نمیشد خودت را در آینه ببینی، اما در اتاق بازجویی، شیشهای که بین من و بازجو بود به صورتی آینهای بود، من او را نمیدیدم اما او مرا میدید، داشتم ادا در میآوردم که مثلاً دندانهایم را نگاه میکنم، بازجو گفت: «خانم جعفری را که میبردی دندانپزشکی، چرا دندانهای خودت را درست نکردی؟»
بله همه مکالمات خصوصی ما در ایران ضبط میشد و بازجوها و مأموران امنیتی مو به مویش را از حفظ بودند، زندگی ما در ایران تماماً زیر نظر نهادهای امنیتی بود...
#خاطرات#مریم_جعفری_آذرمانی@vahidheroabadi|
@Maryam_Jafari_Azarmani |