💚 شعر ناب 💚

وه که دامن می‌کشد آن سرو ناز از من هنوز
ریخت خونم را و دارد احتراز از من هنوز

ناز بر من کن که نازت می‌کشم تا زنده‌ام
نیم جانی هست و می‌آید نیاز ازمن هنوز

آن‌چنان جانبازیی کردم به راه او که خلق
سال‌ها بگذشت و می‌گویند باز از من هنوز

سوختم صد بار پیش او سراپا همچو شمع
پرسد اکنون باعث سوز و گداز از من هنوز

همچو وحشی گه به تیغم می‌نوازد گه به تیر
مرحمت نگرفته باز آن دلنواز از من هنوز

#وحشی_بافقی

یک عُمر دلت را به دلش دوخته باشی

مجبور شوی دل بکَنی درد کمی نیست


الهه_سلطانی

.

ای نور قمر ،   ماهترین ، ماه تمامی ..
پیش تو کمر بسته ، قمر ها به غلامی ...

دیدار رخ به رخ با یار دل آزار آرزوست

می شود بر نفَست ، جان مرا بند کنی
ساقه ی قلب مرا ، پایه ی پیوند کنی


#اکبر_باباپور

کنون که صاحب مژگان شوخ و چشم سیاهی
نگاه دار دلی را که برده‌ای به نگاهی

مقیم کوی تو تشویش صبح و شام ندارد
که در بهشت نه سالی معین است و نه ماهی

مده به دست سپاه فراق ملک دلم را
به شکر آن که در اقلیم حسن بر همه شاهی

بدین صفت که ز هر سو کشیده‌ای صف مژگان
تو یک سوار توانی زدن به قلب سپاهی

چگونه بر سر آتش سپندوار نسوزم
که شوق خال تو دارد مرا به حال تباهی

رواست گر همه عمرش به انتظار سرآید
کسی که جان به ارادت نداده بر سر راهی

تسلی دل خود می‌دهم به ملک محبت
گهی به دانهٔ اشکی، گهی به شعلهٔ آهی

فتاد تابش مهر مهی به جان فروغی
چنان که برق تجلی فتد به خرمن کاهی

#فروغی_بسطامی

از خال لب و چشم تو دلبر  ،  گله دارم
دل در پی آن موی پر از سلسله دارم

دل داده  به یار دگر و قلوه گرفتی
رفتی به صفا  ، من خبر واصله دارم

فرهاد اگر کوه زجا کند ، عجب نیست
در شوق تو من  هم ، دل پر  آبله دارم

حال من مجنون شده، دلدار وخیم است
با روز خوشی های خودم ،  فاصله دارم

بردار زسر رو سری  آبی ی خود را
امشب هوس صاعقه و زلزله دارم

درخواب بیا امشب و لیلا    بغلم کن
عمریست که از تو  غزلی حامله دارم

عاقد شده حیران ، تو  بفرما که  وکیل است  ؟؟؟
من  از تو تمنای فقط ، یک بله دارم

‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌

چون نگاهم با گلی مایل به درگیری نبود
هر گلی از چشمی من غرق تماشای تو شد.

مشرکین کان دو چشم سیاهت تماشا کنند..
زیر لب گویند حقاً قل هو الله احد..!!

هر پسر بچه که راهش به خیابان تو خورد

یک شبه مرد شد و یکه به میدان زد و مُرد

.... مرغ دریا خبر از یک شب طوفانی داشت
گشت و فریاد کشان بال به دریا زد و رفت

حرفی میان ما شد و اما به دل نگیر
این اشتباه کوچک ما را به دل نگیر

قربان چشم‌های تو من، گریه می‌کنی؟
اندوه را بریز به دریا، به دل نگیر

اصلاً مرا غرور تو دیوانه کرده است
دیوانه را بگیر، بکُش! یا به دل نگیر

چیزی مگر تو از دهن کس شنیده‌ای؟
خیر است، هر رقم شده حالا به‌ دل نگیر

سر را بمان به شانۀ من هیچ ری نزن
تف کن به روی مردم دنیا، به دل نگیر

مریم! تمام درد دلت را به من بده
غم را بمان به عاشق رسوا، به دل نگیر

#کاوه_جبران

شیطنت های منِ دیوانه را جدی نگیر

پشت این لبخند ها، سی سال غم دارم رفیق...



#امید_صباغ‌نو

بر دفتر پیشانی دنیا بنویسید
از یک دل دیوانه و تنها بنویسید

باران نشد این بغضِ به تنگ آمده، افسوس !
از ابر فرو خفته ی نازا بنویسید

من وارث دلشوره ی عشّاق جهانم
دلتنگی من را خوش و خوانا بنویسید

تشدید سرِ مسئله هایم بگذارید
احساس مرا داخل "کاما" بنویسید

تصویر هم آغوشی مرجان و صدف را
بر جزر و مد ساکت دریا بنویسید

" سیلاب غریبی است غم عشق " همین را
در حاشیه ی قصه ی سارا بنویسید

در بین تعابیر نجیبانه ی یوسف
از خواب پریشان زلیخا بنویسید

خاصیّت سکر آور و تاثیر غزل را
در گوشه ی میخانه ، همانجا بنویسید

امروز نشد از نفس او بنویسم
پس نام مرا در صف فردا بنویسید

#پروین_نوروزی

دل تنگم و دلتنگ نبودى که بدانى چه کشیدم
عاشق نشدى، لنگ نبودى که بدانى چه کشیدم

کو قطره اشکى که به پاى تو بریزم که بمانى ؟
بى اسلحه در جنگ نبودى که بدانى چه کشیدم

تو آن بت مغرور پیمبر شکنى، داغ ندیدى
دل بسته به یک سنگ نبودى که بدانى چه کشیدم

تو تابلوى حاصل دستان هنرمند خدایى
نقاشى بى رنگ نبودى که بدانى چه کشیدم

گشتم همه جا را پى چشمان پر از شوق تو اما 
فرسنگ به فرسنگ نبودى که بدانى چه کشیدم

#سیدتقی_سیدی

رنجورم و با تاب و توانی که ندارم




دلتنگ توام، ای تو همانی که ندارم

#حامد_عسگری

رو نمی انداخت با گریه به ساحل روز ‌و شب




موج اگر یک قطره از دریا محبت دیده بود!

#محمدجواد_الهی_پور

مثل خاراندن یک زخم پس از خوب شدن،
یاد یک عشق عذابی‌ست که لذت دارد

- مقداد ایثاری

　

به خدا غیر خودم، چشم بدوزی به کسی

مثلِ مو در جهت باد، به، هم می ریزم


#رسول‌احمدی

در دلم خواستن مرگ کسی نیست ولی
کاش هر کس به تو دل بست بیاید خبرش

- نیما شکر کردی