شهرِ زنان، شهرِ امن

#سروناز_احمدی
Channel
Social Networks
Psychology
Family and Children
Education
PersianIranIran
Logo of the Telegram channel شهرِ زنان، شهرِ امن
@Shahr_ZananPromote
540
subscribers
745
photos
146
videos
1.14K
links
احساس امنیت تحت تأثیر عوامل مختلف اجتماعی و روانی‌ست. علاوه بر متولیان، شهروندان به‌ویژه زنان درساختن شهر امن و سالم سهیم‌اند؛ در این کانال برای برابری جنسیتی، امنیت و سلامت در شهر تلاش می‌کنیم. ارتباط: @kvinna_liv_frihet_2022
#سروناز_احمدی، زندانی سیاسی در ایران، در اعتراض به عدم رعایت موازین قضایی و ممانعت از مرخصی درمانی با اعلام اعتصاب مصرف داروهایش را متوقف کرده است.

📍او در نامه‌ای، با انتقاد از نحوه رسیدگی پزشکی و عدم اعطای مرخصی و آزادی مشروط به عنوان حقوق زندانیان نوشته است «حق را نباید بگذاریم به‌ شکل امتیاز درآورند و نصفه‌نیمه جلویمان بیندازند.»

سروناز که به صرع مبتلاست نوشته است با وجود تجویز داروهایی با «دوزی نسبتا بالا» از سوی پزشک متخصص مغز و اعصاب و توصیه برای اعطای مرخصی، مسئولان داروها را با تاخیر تحویل دادند و در عین حال، با مرخصی هم موافقت نکردند.

سروناز احمدی در ۱۵ آبان ۱۴۰۱ در جریان اعتراضات سراسری، همراه همسرش کامیار فکور در حالی مقابل خانه‌شان بازداشت شد که تنها نزدیک به سه هفته از ازدواجشان گذشته بود./بی‌بی‌سی


@womenwatcher
شیما وزوایی :

«یک بار برای مصاحبه‌ای رفته بودم انجمن حمایت از حقوق کودکان. سر ⁧ #سروناز_احمدی⁩ شلوغ بود. رفتیم یک کلاسی و جواب سوال‌هام را داد. بیرون دیدم مادر یکی از بچه‌ها اومده و براش شیرینی افغانستانی و یک تور سفید آورده:
‏-درد پا و دستم خیلی بهتره. خانم اگه شما نبودید. انشاالله خوشبخت بشید.

نمی‌دونم چرا تور عروسی رو از سر این دختر کشیدند و حبسش کردند. چه جنگیه که شیرینی رو از سالهای جوانیش گرفتند. و نمی‌دونم چرا سلامتیش رو می‌خوان ازش بگیرند.
‏مددکاری که با چشم‌های خودم دیدم سلامتی، شیرینی، و امید به زندگی رو به کودک و مادر غریبی داد که از جنگی اینجا پناه آورده بودند.»

#سروناز_احمدی⁩ روز گذشته از زندان اوین به پزشک متخصص مغز و اعصاب برده شد و تشخیص دکتر اعطای مرخصی اورژانسی بوده، اما تا الان با آن موافقت نشده است.

@Shahr_Zanan
Forwarded from ديد‌بان آزار
دیدبان آزار برگزار می‌کند:

همایش مجازی به مناسبت روز جهانی زنان، در تاریخ ۲۴، ۲۵ و ۲۶ اسفند.

زمان‌های درج‌شده به وقت ایران است. لینگ گوگل میت برای حضور در برنامه به زودی در دسترس عموم قرار می‌گیرد.


* #سروناز_احمدی ارائه ندارد و متنی از او که در اردیبهشت‌ماه ۱۴۰۰ نوشته شده توسط پنل‌گردان ارائه می‌شود

منبع عکس پوستر:  yearzero1979.org

@harasswatch
مریم لطفی:

#سروناز_احمدی برای گذران ۳سال و ۶ماه حکم در زندانه.
گفته بود "با حقوق ۱م و ۹۰۰ در دروازه‌غار کار می‌کردم ودر کیفرخواستم نوشته شد به کار در NGOهای معلوم‌الحال مثل خانه خورشید مبادرت ورزیده‌‌م». مادرش و لیلی ارشد درباره اقدامات او و ضرورت مددکاری اجتماعی گفتن:

https://www.sharghdaily.com/fa/tiny/news-918968


@Shahr_Zanan
Forwarded from ديد‌بان آزار
بخشی از نامه #سروناز_احمدی برای #سپیده_رشنو:

برای زندانی نامه که می‌فرستی انگار از نو در آن هیئت ما زاده می‌شود. اینجا هربار که رفیقی از پشت تلفن می‌پرسد چیزی لازم نداری برایت بفرستیم، دلم می‌خواهد بگویم: نامه، کمی از خیالات شاعران عرب و تعداد زیادی خودنویس روان.‌ سپیده عزیز، حالا دیگر هفت‌ماهی می‌شود که اینجایم و پنج‌تا دیگر از این هفت‌ماه‌ها باید بمانم. و هروقت در حبسیه قصیده لبخند چاک‌چاک شمس لنگرودی، به آنجا می‌رسم که «اکنون رفتار زندگی یادم رفته است، اکنون درست یادم نیست کودکان چه شکلی دارند»، دلتنگی جگرخونم می‌کند.‌

همیشه اما کودکی در رنج و مقاومت در نزدیکی‌ات وجود دارد. برای من بیرون از اینجا، کودکان افغانستانی، کودکان کار، کودکان مبتلا به اختلالات روان و کودکان مبتلا به سرطان بودند. اینجا هم کودکان مادران زندانی و کودکان جنگ‌زده‌ای‌اند که در اخبار یک‌طرفه می‌بینمشان. بیرون از اینجا وحید بود، اینجا رونیکا هست. اینجا باید به مادرش بگویم در کتاب‌های مددکاری‌ام نوشته باید با کودک صادق بود وقتی که می‌پرسد: «مامان کی برمی‌گردی؟» باید با زبان ساده با کودک صحبت کرد. مثلا باید بگویی: «پنج تولد دیگرت که بگذرد برمی‌گردم خانه.»

زندان البته که تجربه از‌دست‌دادن است، اما تمرین محکم‌گرفتن آنچه در مشتت به‌جا مانده هم هست. اینجا دارم کتاب مددکاری دیگری می‌خوانم درباره کودکان و جنگ.‌ یادم می‌دهد که به کودکان جنگ‌زده آموزش دهم چطور فرونپاشند وقتی بوی باروت، بوی بدن‌های سوخته در سرشان می‌پیچد، یا چه کار کنند وقتی ناگهان با بدن‌های کوچکشان، حس می‌کنند که الان است یک بار دیگر زیر آوار خانه‌ای دفن شوند. احساس دفن‌شدن برای هرشانه‌ای سنگین است. چه برسد به کودکی که حتی نمی‌داند مرز را چطور می‌نویسند. هیچ کودکی با مرزهایش متولد نمی‌شود.

@harasswatch
سروناز عزیزم
سروِ نازم

اعتصاب غذای #سروناز_احمدی در زندان اوین، در حمایت از اعتصاب غذای زندانیان تبعیدی به زندان قزلحصار

سروناز احمدی، فعال حوزه کودکان، مددکار اجتماعی و مترجم که در حال حاضر در زندان اوین محبوس است، طی نامه‌ای از داخل بند زنان اعلام کرده است که از امروز ۲۶ شهریور در همراهی با مقاومت زندانیان تبعیدی از زندان اوین به قزلحصار، هم‌دوش آن‌ها در اعتصاب غذا خواهد بود.

📍متن نامه‌ی او :

«سروناز احمدی هستم، مددکار در حوزه کودکان و مترجم و در حال حاضر زندانی در زندان اوین. تقریبا سه سال است که همسرم کامیار فکور را می‌شناسم. در همین سه سال پنج بار کامیار را از من ربودند. کامیار خبرنگار در حوزه اقتصاد محیط‌زیست، ترانه‌سرا و خواننده موسیقی رپ است و از اولین لحظاتی که از او به یاد می‌آورم در‌ جنگ بوده، برای رهایی کارگران و ازمیان‌برداشتن بیگانگی‌مان با طبیعت. کامیار بیست و هشت ساله است و تاکنون شش پرونده برایش ساخته‌اند، با اتهاماتی مثل شرکت در تجمع برای اعتراض به دستمزدهای که تا روز دهم ماه هم نمی‌رسد، بازنشر گزارش‌های محیط‌زیستی در روزنامه رسمی کشور و حمایت از کارگران و معلمان و بازنشستگان، پرونده‌هایی که در مواردی با ضرب‌وشتم شدید همراه بوده است. ما تنها دو هفته از ازدواجمان گذشته بود که در جریان جنبش زن زندگی آزادی بازداشت شدیم و در نهایت من با حکم سه سال و شش ماه و کامیار با حکم دو سال و هشت ماه حبس به زندان اوین منتقل شدیم، درحالی‌که با توجه به اتهاماتمان یعنی تبلیغ علیه نظام و اجتماع و تبانی باید مشمول عفو ۱۴۰۱ می‌شدیم که البته آن را دستاورد شمار زیاد مشارکت‌کنندگان در این جنبش می‌دانم. دوازدهم شهریور کامیار را به‌همراه دوازده زندانی دیگر با دروغ در روز ملاقات به بند امن زندان قزلحصار کرج تبعید کردند، یعنی سرکوب در سرکوب. حالا در زندگی مشترکمان همان هفته‌ای یک یا دو بار ملاقات را نیز سه هفته است که نداریم و تنها سه بار برایم از زندان تماس برقرار کرده‌اند، تماس‌های سه دقیقه‌ای با حضور ماموران. هر روز هم خبری از وضعیت اسفبارشان می‌رسد، از ضرب‌وشتم تا بی‌هوشی جعفر ابراهیمی، معلمی که به‌جای تبعید به‌خاطر وضعیت وخیم سلامتی‌اش باید عدم تحمل حبس دریافت می‌کرده است. در روز این تبعید پس از اعتراضم با همراهی همبندیانم به من وعده داده شد که کامیار تا یک هفته آینده به‌خاطر حضور من در زندان اوین به این زندان بازمی‌گردد اما هنوز این اتفاق نیفتاده است. حالا این سیزده نفر در اعتصاب غذا هستند در حمایت از قیام ژینا و بار دیگر نشان داده‌اند که هر جا ستمی هست مقاومتی هم هست. من هم از امروز بیست‌وششم شهریور در همراهی با مقاومت این زندانیان در اعتصاب غذا خواهم بود و پس از پایان اعتصاب غذای این زندانیان هم اعتراضم به این تبعید و سرکوب مضاعف در زندان از طریق تبعید را با تحصن و در صورت لزوم مجددا اعتصاب غذا نشان خواهم داد، تا زمانی که همسرم به این زندان بازگردانده شود و هر دو در یک زندان باشیم.

این اعتراضی‌ست به سرکوب مضاعف زندانی از طریق تبعید در محل سرکوب یعنی زندان، این اعتراضی‌ست برای سوی چشمان جعفر ابراهیمی، اعتراضی‌ست برای عشق، عشق‌های خاموش‌نشدنی دشوار. این اعتراضی‌ست به تمام آزار و اذیت‌ها و اضطراب‌ها و نگرانی‌هایی که در عشق با آن مواجه‌مان می‌کنند. این اعتراضی‌ست کوچک برای یادآوری رنج‌ها و مقاومت‌های بزرگ، برای یادآوری پیراهن سرخ عروسی مریم همسر بکتاش آبتین، برای هم‌قطاری‌ام آنیشا اسدالهی که همان تماس سه دقیقه‌ای را هم با همسرش کیوان به جرم خواندن شعر ندارد، برای سعید سلطانپور که در شب عروسی‌اش او را ربودند تا به خیال خود از صحنه زندگی محوش کنند، برای پوری و مرتضی کیوان، برای آن‌هایی که برای عشق از آن‌ها حتی یک گور مشخص هم باقی نمانده و برای حنانه کیا. این اعتراض اگرچه پس از پایان این اعتصاب غذای جمعی، جلوه اقدامی فردی را خواهد داشت اما با ایمان به قدر جمعمان است و با امید به اینکه آنچه از من باقیمانده بسنده است تا آن خیالواره سبک وزن بر تباهی واقعیت چیره شود».

سروناز احمدی
بند زنان زندان اوین
۲۶ شهریور ۱۴۰۲

#زن #زندگی #آزادی

@Shahr_Zanan
حکم ۶ سال زندان در دادگاه بدوی برای #سروناز_احمدی؛ مددکار و فعال حقوق کودکان

سروناز احمدی در صفحه اینستاگرام‌ خود نوشت:

«شش سال زندان گرفتم تو دادگاه بدوی. می‌ارزيد. به احساس تعلق به یک جمع بزرگ قدرتمند كه در تلاش هست تا سرنوشتش رو دست خودش بگيره می‌ارزه.

ضمنا هنوز جوونم و عاشق و عین بچگی‌هام می‌خندم. جور دیگه‌ای نمی‌تونم باشم.
و هنوز فکر می‌کنم «گرامیداشت زندگی عنصر ضروری مقاومت است.»

@Shahr_Zanan

#زن #زندگی #آزادی
🔹برای #سروناز_احمدی

نویسنده: شیما وزوائی

سروناز را به‌عنوان مددکار اجتماعی حوزه کودکان می‌شناسم. تعهد، دانش و پختگی سروناز در کارش و شور و نشاطش در ارتباط گرفتن با کودکان و زنان افغانستانی که با آنها کار می‌کند الهام‌بخش بود و تازه. صدای سروناز را در حین کار که بشنوید می‌دانید صدایِ همان فردی است که باید باشد، در جایگاهی که باید باشد: دوست دارد و دوستش دارند، اهمیت می‌دهد و به او اهمیت می‌دهند، می‌شنود و شنیده می‌شود، می‌داند چه باید کند و می‌دانند می‌توانند به او اعتماد کنند. او را «خانم قند» صدا می‌کنند.

اگر سازمان‌های غیردولتی که با آنها کار می‌کند به هر دلیلی کودک یا زنی را جواب کنند، کودک پناه‌جویی در خطر رد مرز باشد یا خانواده‌ای به اسکان نیاز داشته باشد دست بر نمی‌دارد. دست‌به‌کار می‌شود و هرچه در توانش باشد وسط می‌گذارد و به این در و آن در می‌زند.‌

باهم درباره زیست مهاجران در ایران گفتگو کردیم. در اینباره که صداهایی باید شنیده شوند و صداهایی باید بلند شوند و ما در برابر آن مسئولیم. برای یکی از دوستان بازداشت‌شده‌اش نوشته بود: «تو یک اندیشه‌ای، منتشری.» امروز که مردمانی در شهر فریاد می‌زنند «برای کودکان افغانی»، امروز که پیوند محکمی میان خاست اجتماعی زنان افغانستان و زنان ایران برای طلب کردن زندگی و آزادی وجود دارند، بیشتر می‌فهمم فعالان اجتماعی مثل سروناز باید باشند، آزادانه فعالیت کنند، منتشر شوند و نور شادی در چشمانشان برق بزند.

سروناز احمدی روز ۱۵ آبان به همراه همسرش کامیار فکور بازداشت و به بند ۲۰۹ زندان اوین انتقال داده شد. دو هفته قبل عروسی‌شان بود.

@harasswatch
#دیدبان_آزار