1⃣ : حذف کردن «ال تعریف »؛ مانند : الرَّجُل=رَجُل. 2⃣ : مثنّی کردن اسم؛ مانند : محمَّد=محمَّدانِ. 3⃣ : جمع مذکر سالم و جمع مؤنث سالم بستن؛ مانند : عَلِیّ=عَلِیُّون. و فَاطِمة=فَاطِمات. 4⃣ : آوردن تنوین تنکیر بر اسم؛ مانند : مَرَرتُ بأحمَدَ و أحمَدٍ آخَرَ. 5⃣ : اضافه کردن اسم معرفه به نکره؛ مانند : جَاءَ زَيدُ رَجُلٍ.
این نوع الف،تنها به واو جماعت متصل میشود مثل:ذَهبوا و ضَرَبُوا و دَعَوا. فائده این نوع الف اینست که فعل،با جمع مذکر سالم در حالت اضافه اشتباه نشود چون نون جمع مذکر سالم در حالت اضافه ساقط میشود مانند: ساکنون المدينة--->ساكنو المدينة.
همچنین این الف،برای تمایز بین واو جماعت و واوِ حرف اصلی فعل آورده میشود مثل: یَدعُو و یَبدُو و یَعدُو.که واو این سه فعل،از حروف اصلی است.
🔰 نکته: واو جماعت ضمیر فاعلی است و از حروف اصلی فعل نیست،این واو جماعت نامیده میشود چون فاعل جمع است: ضَربوا:چند نفر زدند.
🍃 هر کجا که در قرآن مجید کلمهٔ «الموتُ» به عنوان فاعل آمده است، رتبه و مرتبهٔ آن بعد از مفعول آمده است؛ و دلیلش آن است که «موت» انتهای هر چیز است، و از جمله شواهدی که بر این أمر دلالت دارد این آیات هستند :
🍂 جواب : «لَيَقُولُنّ» : در این فعل گوینده اش جمع است، اصل فعل{يقولون} می باشد که نون تأکید ثقیله به آن متصل شده است و نون رفع و «واو» به خاطر التقای ساکنین از آن حذف شده است و «لیَقُولُنَّ» گردیده است و فعل نیز معرب می باشد.
🍃 «لَيَقُولَنَّ» گوینده اش یک نفر است، و اصل فعل «یَقُولُ» می باشد که نون تأکید ثقیله به آن متصل شده است و فعل مبنی بر فتح می باشد.
☘ صيغه ای است برای ندای لفظ جلالهٔ «اللّٰه»، گاهی حرف نداء حذف می شود و عوض از آن حرف «میم» مشدّد در آخر آن گذاشته می شود.
🌸 و اما نقش ترکیبی آن : منادى و مبني بر ضمّه و در محلّ نصب، و «میم» حرفی است که عوض از حرف ندای محذوف آمده و مبنی بر فتحه می باشد و محلّی از اعراب ندارد.
سؤال : چرا ضمیر فصل را ضمیر فصل گویند و یا اینکه چرا ضمیر فصل بدین نام نامگذاری شده است؟؟
✍ جواب : نامیدن ضمیر به این اسم منسوب به بصریّون می باشد، و بعضی از آنها فقط نام «فصل » را به آن گذاشتند، و علت نامگذاری بدین اسم آن است که زیرا ما بعد خود را اینکه صفت باشد یا خبر فصل و جدا می کند، پس چنانچه بگویی : «زيدٌ القائمُ»، برای شنونده این توهم پیش می آید که (القائم) صفت برای (زيد) است و منتظر خبر می باشد، یا اینکه (القائم) خبر برای (زید) می باشد. اما وقتی این ضمیر آورده شود و گفته شود : «زيدٌ هو القائم»، معلوم می شود که (القائم) خبر می باشد و صفت نیست، پس عمل ضمیر فصل در واقع آگاه نمودن شنونده به این امر است که مابعدش صفت برای ماقبلش نیست.
➖ و اما کوفیّون به آن «عماد» گویند،زیرا حفاظت کنندهٔ ما بعدش است از اینکه از خبریّت ساقط نشود همچون ستون برای خانه که آن را از فروریختن حفظ می کند.