■
#خیام فیلسوف
فکر و مسلک
#خیام تقریباً همیشه یک جور بوده و از جوانی تا پیری شاعر پیرو یک فلسفهٔ معین و مشخص بوده و در افکار او کمترین تزلزل رخ نداده و کمترین فکر ندامت و پشیمانی یا توبه از خاطرش نگذشته است .
← در جوانی شاعر با تعجب از خودش می پرسد که چهره پرداز ازل برای چه او را درست کرده؟
طرز سؤال آن قدر طبیعی که فکر عمیقی را برساند، مخصوص خیّام است
هرچند که رنگ و روی زیباست مرا
چون لاله رخ و چو سرو بالاست مرا
معلوم نشد که در طربخانهٔ خاک
نقّاشِ اَزَل بهرِ چه آراست مرا!
← از ابتدای جوانی زندگی را تلخ و ناگوار می دیده و داروی دردهای خود را در شراب تلخ می جسته
امروز که نوبت جوانی من است
می نوشم از آن که کامرانی من است
عیبم مکنید، گرچه تلخ است خوش است
تلخ است، چرا که زندگانی من است.
← در این رباعی افسوس رفتن جوانی را میخورد
افسوس که نامهٔ جوانی طی شد
وان تازهبهار زندگانی دی شد
حالی که ورا نام جوانی گفتند
معلوم نشد او که کی آمد و کی شد!
← شاعر با دست لرزان و موی سپید قصد باده میکند. اگر او معتقد به زندگی بهتری دردنیای دیگر بود، البته اظهارندامت می کرد تا بقیهٔ عیش و نوشهای خودرا به جهان دیگر محول بکند.
این رباعی کاملاً تأسف یک فیلسوف مادی را نشان میدهد که در آخرین دقایق زندگی سایهٔ مرگ را درکنار خود میبیند و میخواهد به خودش تسلیت بدهد ولی نه با افسانههای مذهبی، و تسلیت خود را در جام شراب جست و جو میکند
من دامن زهد و توبه طی خواهم کرد
با موی سپید، قصد می خواهم کرد
پیمانهٔ عُمْرِ من به هفتاد رسید
این دم نکنم نشاط کی خواهم کرد؟
اگر درست دقت بکنیم خواهیم دید که طرز فکر، ساختمان و زبان و فلسفهٔ گویندهٔ این چهار رباعی که در مراحل مختلف زندگی گفته شده یکی است، پس میتوانیم به طور صریح بگوییم که خیّام از سن شباب تا موقع مرگ مادی، بد بین و ریبی بوده ( و یا فقط در رباعیاتش اینطور مینموده ) و یک لحن تراژدیک دارد که به غیر از گویندهٔ همان رباعیّات چهاردهگانهٔ سابق کس دیگری نمی تواند گفتهباشد، و قیافهٔ ادبی و فلسفی او به طور کلی تغییر نکردهاست.
فقط در آخر عمر با یک جبر یأس آلودی حوادث تغییرناپذیر دهر را تلقی نموده و بدبینی که ظاهراً خوشبینی به نظر میآید اتخاذ میکند.
📚 #ترانه_های_خیام 👤 #صادق_هدایتl
👇 عضو شوید
👇l
@Philosophers2.