Perspective | پرسپکتیو

#Ingmar_Bergman
Channel
Art and Design
Music
Movies
Books
Persian
Logo of the Telegram channel Perspective | پرسپکتیو
@Perspective_7Promote
225
subscribers
243
photos
80
videos
162
links
• پرسپکتیو‌؛ روزنه‌ای در آیینـهٔ هنر • هنر ؛ اشتراک ناگفته و نامکشوف همه انسانهاست. Admin: @Arya_bagheryy | موسیقی | معماری | نقاشی | ادبیات | نمایش | سیـنما
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🖼 - «برتیل گوو» و «پرنیلا آلوین» در کنار «اینگمار برگمان» در پشت صحنه فیلم «فانی و الکساندر» (۱)


لحظه‌ای که «اینگمار برگمان» در کنار دوربین «سون نیکویست» نشسته و با بازیگران کودکسالش صحنه را از آن خود کرده و دیالوگ‌ها را با شوخ‌طبعی و طنازی از دهانِ بازیگرانِ نوپایش می‌یابد.


"Bertil Guve" & "Pernilla Allwin" By "Ingmar Bergman" in Behind The Scene Of "Fanny & Alexander" (1982) (1)


👤| #Ingmar_Bergman
🎬| #Behind_The_Scene
🌀| @Perspective_7
● آلفرد هیچکاک و سینمای برگمان


«اینگرید برگمن» ستاره چند فیلم مشهور از «آلفرد هیچکاک»، بعد از بازی در «سونات پاییزی»، بازی در موطنش در جوار یکی از فیلمسازان زادگاه خویش، از هیچکاک دعوت کرد که در جلسه‌ای خصوصی به تماشای فیلم بنشیند. سالن تاریک شد و فیلم بر روی پرده نقره‌ای به نمایش در آمد. از همان اوایل فیلم، در هیچکاک آثار بی‌قراری هویدا شد و این حالت مرتب اوج می‌گرفت. تا اینکه فیلم به فصل پرالتهاب مشهوری رسید که در آن مادر «اینگرید برگمن» و دخترش «لیو اولمان» در برخورد عاطفیِ شدیدی روبرو می‌شوند و سر هم داد می‌کشند و می‌خواهند همدیگر را از فرط استیصال تکه‌پاره کنند. اینجا بود که دیگر هیچکاک تاب نیاورد و از جا برخاست، و به طرف در خروجی رفت. ولی قبل از خروج درنگی کرد و برگشت و گفت « من رفتم سینما ! ».

منظور آلفرد هیچکاک از «سینما»، با لفظ رایج «movies» همان سینمای عامیانه - نه مفهومی و فلسفی - بود که به اصطلاح مصرفیِ روزمره‌اش، بینندۀ عادی سینما برای تفنن به سویش می‌رفت. نکته اینجاست که سینمای برگمان، هرچند که هيچگاه سینمای مطلوب هیچکاک نبود ولی او با جملۀ ظریف و دوپهلویِ « این فیلم (سونات پاییزی) را برتر از بقیه دانستن، کمی ناجوانمردانه است. بهتر آن است که خود فیلم را ببینیم. هیچ شرح و توصیفی رساتر و گویاتر از خود فیلم نیست. » موضعِ خودرا به سینمای برگمان و به سونات، در لفافه اعلام کرد.


▪️منبع:
در مصاحـبه‌ با «دیویـد فریـمن»،
مجله Première، شماره صدم، ۱۹۹۱

𝑨𝒖𝒕𝒖𝒎𝒏 𝑺𝒐𝒏𝒂𝒕𝒂 (𝟏𝟗𝟕𝟖)
𝑫𝒊𝒓: 𝑰𝒏𝒈𝒎𝒂𝒓 𝑩𝒆𝒓𝒈𝒎𝒂𝒏


👤| #Alfred_Hitchcock
👤| #Ingmar_Bergman
🌀| @Perspective_7
▪️ آندری تارکوفسکی:

فقط عشق است که می‌تواند در برابر این ویرانی مشترک تاب بیاورد ــ عشق و زیبایی. به اعتقاد من، فقط عشق می‌تواند جهان را نجات دهد. بدون آن همه‌چیز رو به تباهی می‌رود. از همین الان همه‌چیز در این مسیر است.


▪️ اینگمار برگمان:

خدا انسان را نجات نمی‌دهد، انسان به‌مدد عشق نجات می‌یابد و این تنها امید ماست و می‌توان هم‌چنان به آن دل بست. تا زمانی که انسان می‌زید باید عشق وجود داشته باشد. عشق همچون هستی، ابدی و غیرقابل تغییر و تخریب است. گفته‌اند: «خدا، عشق است»


𝑨𝒏𝒅𝒓𝒆𝒊 𝑹𝒖𝒃𝒍𝒆𝒗 (𝟏𝟗𝟔𝟔)
𝑫𝒊𝒓: 𝑨𝒏𝒅𝒓𝒆𝒊 𝑻𝒂𝒓𝒌𝒐𝒗𝒔𝒌𝒚

𝑾𝒊𝒏𝒕𝒆𝒓 𝑳𝒊𝒈𝒉𝒕 (𝟏𝟗𝟔𝟑)
𝑫𝒊𝒓: 𝑰𝒏𝒈𝒎𝒂𝒓 𝑩𝒆𝒓𝒈𝒎𝒂𝒏

👤| #Ingmar_Bergman
👤| #Andrei_Tarkovsky
🌀| @Perspective_7
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
اینـگمار برگـمان :


« بهترین چیز دنیا برای من است اگر کسی، حتی یک انسان، از یکی از فیلمهای من چیزی گرفته باشد، برای زندگی‌اش، برای زندگی روزمره‌اش یا برای آینده‌اش. مرا خوشحال خواهد کرد. تمام مقصود همین است. اگر مردم از فیلمهای من بهره ببرند، تفاوتی نمی‌کند که خشمگین شوند یا پرخاشگر یا منتقد، تنها از نظر احساسی با فیلمهایم درگیر شوند، همین تنها چیز بااهمیت برای من است »


▪️کلیپی از کالکشن آثار برگمان
▪️محصولی از «BFI FILM»


🎊 به مناسبت زادروز «اینگمار برگمان»


👤¦ #Ingmar_Bergman
🌀¦ @Perspective_7
محی‌الدین ابن‌عربی:
• فتوحات مکیه. جلد اول. صفحه ١٠٣

« عالم، چنان نهان است که هرگز آشکار نگشته است و حق تعالی چنان آشکار است که هرگز پنهان نگشته است. اما مردم به خطا رفته و برعکس این حقیقت، جهان را آشکار دانسته‌اند و حق را پنهان. از اینجاست که دچار شرک و ظاهربینی و صورت‌پرستی گشته‌اند و خداوند تنها برخی از بندگانش را از بیماری نجات بخشیده است. »


𝑾𝒊𝒏𝒕𝒆𝒓 𝑳𝒊𝒈𝒉𝒕 (𝟏𝟗𝟔𝟑)
𝑫𝒊𝒓: 𝑰𝒏𝒈𝒎𝒂𝒓 𝑩𝒆𝒓𝒈𝒎𝒂𝒏


▫️| #Basics
👤| #Ingmar_Bergman
🌀| @Perspective_7
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
مارکوس آئورلیوس:

« سرچشمه خوبی‌ها درون توست...
همواره آن را بکاو تا همیشه جاری باشد »

• 𝑻𝒉𝒆 𝑽𝒊𝒓𝒈𝒊𝒏 𝑺𝒑𝒓𝒊𝒏𝒈 (𝟏𝟗𝟔𝟎)
• 𝑫𝒊𝒓: 𝑰𝒏𝒈𝒎𝒂𝒓 𝑩𝒆𝒓𝒈𝒎𝒂𝒏

زادروز فیلسوف رواقی؛ مارکوس آئورلیوس

👤| #Ingmar_Bergman
🌀| @Perspective_7
▪️نظر اینگمار برگمان دربارۀ میکل‌آنجلو آنتونیونی


مصاحبه‌گر : يعنی در آثار آنتونيونی نکتۀ جالبی نيست؟
▪️برگمان : تکه‌های کوچک جذابی در فيلم‌هايش جلب نظر می‌کنند. اين تکه‌ها در «آگرانديسمان» به صورت درخشانی در کنار هم قرار گرفته‌. همين ويژگی در «شب» هم وجود دارد. اثری که نسخه‌ای از آن در اختيار دارم و گاهی آن‌را با تحسين و لذت تماشا می‌کنم. «شب» فيلم فوق‌العاده‌ای است که «ژان مورو» جوان در آن حرف‌هايی برای زدن داشته.

مصاحبه‌گر : «ماجرا» چه؟
▪️برگمان : خير متشکرم، اين فيلم بيش از حد بزرگ شده را دوست ندارم. هیچ چیز از این فیلم نمی فهمم، بجز سهل انگاری و بی‌تفاوتی کارگردان. اجازه بدهيد به بازی «مونيکا ويتی» در «ماجرا» هم اشاره کنم که درنمی‌يابم چرا همه آن را شاهکار می‌دانند. او افتضاح بازی می‌کرد.

مصاحبه‌گر : يعنی اعتقاد داريد مونيکا ويتی بازيگر خوبی نبود؟
▪️ برگمان : هميشه فکر می‌کردم بازيگر آشغالی است !

مصاحبه‌گر : اما آنتونيونی از فيلم‌سازهايی است که همه جا تحسین شده
▪️ برگمان : دليل اين تحسين‌ها را هیچگاه نفهمیدم.


🎤| #Interview
👤| #Michelangelo_Antonioni
👤| #Ingmar_Bergman
🌀| @Perspective_7
اینگمار برگمان:

« انسان در مواجهه با یک اثر شاهکار، همان صدایی را می‌شنود که هنرمند را واداشته این اثر را خلق کند. وقتی این برخورد به درستی صورت گرفت، انسان آنگاه یک شوک واقعیِ تطهیرکننده را تجربه می‌کند. نوعی هاله، که شاهکار را به تماشاگر انتقال می‌دهد، بهترین جنبه‌های شخصیت‌اش را بیرون می‌کِشد و در عین حال او احساس می‌کند مایل است آن‌ها را بروز دهد. آنگاه است که او خود را کشف می‌کند. این چند لحظه، ژرفنای استعدادها و عمق عواطفش را برملا می‌سازد. »


👤¦ #Ingmar_bergman
🌀¦ @Perspective_7
Perspective | پرسپکتیو
◼️ اینگمار برگمان در باب نقش و ارتباط میان تیاتر و سینما می‌گوید [بخش اول] ل. مارکر: آیا این نورها هستند که عواطف خاصی را در تماشاگر تیاتر ‌شما احیا می کردند، و به عنوان تماشاگر، نباید چندان متوجه تغییر نورها می شدند؟ ▪️برگمان: بله، البته. این تغییر نور…
◼️ اینگمار برگمان از نقش و ارتباط میان تیاتر و سینما می‌گوید [بخش دوم]


▪️ برگمان : (...) دیگری به عنوان یک فرد رذل وارد میشود و با لگد صندلی را به این طرف و آن طرف پرت می کند و تماشاگران با نفرت از این فرد، ناراحت و دلواپس می شوند، زیرا آنها گفته های شما را پذیرفته اند و احساس ویژه ای نسبت به این صندلی پیدا کرده اند. تئاتر این گونه عمل می کند.

ف.مارکر: درمصاحبه‌ای دربارۀ فیلم هایتان گفتید: «کار من در تئاتر، با کارم در استودیو - علاوه بر ارتباط متقابل - فاصله کوتاهی دارد»، دقیقا چه ارتباطی وجود دارد؟

▪️برگمان : ارتباطی که به آن فکر می کنم این است که وقتی با بازیگرانی که در استودیو در مقابل دوربین فیلمبرداری قرار دارند کار می کنم، همیشه سعی می کنم که بازیگران را در رابطه با دوربین در وضعیتی قرار دهم که احساس کنند در بهترین وضعیت ممکن، از نظر شخصیتی که بازی می کنند، هستند. روشن است که منظورم این نیست که در زیباترین شکل خود به نظر برسند، بلکه باید جاذبه ی صورت و حرکتهایشان در رابطه با نقش آنها، به وسیله ی دوربین ضبط شود. آنها این طرز عمل را دوست دارند و آن را حس می کنند. من به این دلیل چنین می کنم چون علاقمندم که قدرت و ابعاد مختلف شخصیت نقشی که ارائه می دهند، تا آنجا که ممکن است، در تصویر دیده شود. در تئاتر هم دقیقا همین کار را انجام می دهم. یعنی با در نظر گرفتن نفس بازیگر و توجه به نقطهی جادویی صحنه، که درباره اش صحبت کردیم، و همچنین رابطۀ شخصیتهای نمایشنامه با یکدیگر و نحوه ای که در برابر تماشاگران قرار می گیرند، وضعیت آنها را بر روی صحنه تعیین می کنم. در چنین شرایطی آنها احساس اطمینان و ایمنی می کنند و می دانند که به این ترتیب می‌توانند به بهترین شکل عمل کنند. اما بعضی از بازیگران عادت دارند که با طرح‌صحنه، با چگونگی نورپردازی، با میزانسن و با کارگردان در جدل باشند. آنها احتیاج به این جدل دارند، که البته گاه ممکن است سازنده باشد، و در مورد بازیگران با استعداد بسیار خوب جواب می دهد. اما بسیاری از آنان هیچ گاه احساس ایمنی نمی کنند.به این ترتیب من ارتباط ویژه ای با بازیگران دارم و همیشه ذهنم مثل یک رادار عمل می کند. به این معنا که می توانم حس کنم آیا بازیگر راحت است و احساس ایمنی می کند یا عصبی و ناراحت است.این را من سریع تر از خود بازیگر حس می کنم چون قدرت دریافت درونيِ من بالا؛ و همیشه نیز فعال است، و به گونه ای پیوسته به من می گوید که در درون این بازیگر، زن یا مرد، چه می گذرد. این پیوستگی مهمی است که بین کار من در سینما با کار من در تئاتر وجود دارد. ارتباطی که باید بین دوربین فیلمبرداری و بازیگر، یا بین صحنه و بازیگر، در پیوند با تماشاگر به وجود آید.

▪️¦ (بخش‌دوم(آخر))
📚¦ برگرفته از کتاب «برگمان و تئاتر»

🎤| #Interview
🎭¦ #About_Theatre
👤¦ #Ingmar_bergman
🌀¦ @Perspective_7
◼️ اینگمار برگمان در باب نقش و ارتباط میان تیاتر و سینما می‌گوید [بخش اول]

ل. مارکر
: آیا این نورها هستند که عواطف خاصی را در تماشاگر تیاتر ‌شما احیا می کردند، و به عنوان تماشاگر، نباید چندان متوجه تغییر نورها می شدند؟

▪️برگمان: بله، البته. این تغییر نور برای تماشاگر باید کاملا به صورت ناآگاه باشد. من از لحظه ای که تماشاگر متوجه این تغییر شود و بگوید «چه زیبا شد، نور را تغییر داد» متنفرم (می خندد).

ف. مارکر: چون نور عنصری نمادین نیست که ...

▪️برگمان: ...نه. من از این که کارگردان خودش را به این ترتیب بیندازد وسط، خودش را بر اثرش تحمیل کند نیز، متنفرم. از این که با این نوع رفتار خودش را به رخ تماشاگر بکشد و به او بگوید «نگاه کن، ببین چه کردم! ببین چقدر نمادین است و چه میخواهم بیان کنم» نیز متنفرم. این کاری است که در تئاتر آلمان به هنگام اجرای «شاهزاده ی هامبورگ» انجام می دهند و کف صحنه را با سیب زمینی می پوشانند، و شما از خود می پرسید که «چرا؟ چرا این قدر سیب زمینی کف صحنه ریخته اند که بازیگران مدام باید روی سیب زمینی راه بروند و زمین بخورند؟» و بعد به خود می گویید: «اوه، بله، تماشاگر باید بداند هدف کارگردان این است که کاملا روشن کند که پروس جامعهٔ کشاورزی و وابسته به زمین بوده است.» به این ترتیب کارگردان خودش را با نمایشنامه در هم آمیخته، و بیشتر از آن که تماشاگران مورد نظر او اند، منتقدین را مخاطب خود قرار داده است. در واقع او از بالای سر بازیگران تماشاگرانی که در سالن نشسته اند، دارد با منتقدین صحبت می کند. این چیزی است که امروزه، تحت عنوان متاسفانه اجراي مدرن، در آلمان انجام می دهند و گفتگوی بیمار گونه ای است که عاشق آن هستند، در سینما نیز متاسفانه همینطور حس کرده ام.

ل.مارکر: چرا منتقدین آن را می‌پذیرند؟

▪️برگمان: برای این که آنها نیز عاشق این طرز کار هستند. ببینید، سنت تئاتر در اینجا بسیار ریشه دار است. هر تماشاگری تا به حال «تارتوف» را ۵ بار دیده است، «فاوست» را ٣ بار، «شاهزادهٔ هامبورگ» را ۶ بار، بنابراین شما باید از خودتان چیزی برای نمایش دادن بسازید، و گرنه منتقدان می گویند: «آها. من عينا همین را در سال ۱۹۴۳ در برلین دیدم یا در شهر کاسل، یا فلان جا». در این شهر یکصد و ده تئاتر وجود دارد. این باورنکردنی است. اما جنب و جوش و شور هم بسیار زیاد است.آلمانی‌ها با ایبسن و مولیر مشکل دارند، و توانایی اجرای آثار استریندبرگ را ندارند، چون او را درک نمی کنند. آنها آثار استریندبرگ را بسیار جدی اجرا می کنند و طنز آن را نمی فهمند. اما آثار نویسندگان روسیه و همچنین شکسپیر را بسیار خوب اجرا می‌کنند و سنت دیرینه‌ای در اجرای نمایشنامه شکسپیر دارند. البته آثار کلاسیک خود را نیز، در اغلب مواقع بسیار خوب و به گونه ای اجرا می کنند که عالی است و خیلی تازه به نظر می آید. از اجرای آثار کلاسیک خودشان بسیار چیزها می توان آموخت، همین طور آثار کلاسیک اتریش را. من عاشق آنها هستم و همیشه چیزی کاملا نو، برای من، در اجرای آنها وجود دارد.

ل.مارکر: عملکرد تئاتر دربارۀ ضرباهنگ هر نقش و بازیگر به تناسب اکت، حرکت، ایستادن و نگاهش چگونه عمل می‌کند؟ فرمول خاصی دارد؟

▪️برگمان: ولی به نظر من کاملا ساده و منطقی است. تجربه های من اهمیت اشارات ساده را در تئاتر به من آموخته است. فرض کنید شما بازیگر اید و این صندلی قراضه را بر می دارید و آن را روی میز می گذارید. سپس به تماشاگران می گویید: «دوستان عزیز، ممکن است شما فکر کنید که این صندلی قراضه است، ولی اشتباه می کنید. این زیباترین و گران قیمت ترین صندلی شناخته شده در جهان است که با لایه هایی از طلا و الماس پوشانده شده است. این صندلی شش هزار سال پیش برای بانوی کوچک یک امپراتور در چین ساخته شده، و او در حالی که روی این صندلی نشسته بود، از دنیا رفت، و با همین صندلی او را دفن کردند. این صندلی که با عمری شش هزار ساله بسیار شکننده است، حالا اینجا است. اینک شما برای چند لحظه از آن مواظبت کنید. چون من باید برای چند لحظه این اتاق را ترک کنم.» . شما خارج می شوید و لحظاتی بعد بازیگر ....

◾️(بخش اول...)
◾️[ادامه دارد...]
🎤| #Interview
🎭¦ #About_Theatre
👤¦ #Ingmar_bergman
🌀¦ @Perspective_7
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
اینـگمار برگمان :


« هیچ هنری اندازه سینما از آگاهی ما در نمی‌گذرد و راست به سراغ احساسات ما در ژرفای اتاق‌های تاریک روحمان نفوذ نمی‌کند »


▪️کلیپی از کالکشن آثار برگمان
▪️محصولی از «BFI FILM»


🎊 به مناسبت زادروز «اینگمار برگمان»


👤¦ #Ingmar_Bergman
🌀¦ @Perspective_7