▪️تکثرگراییِ جهان داستایوفسکی لیزا انگلهارت همانند اسلافش، جهان داستایوفسکی را تکگویه میداند و آن را به یک تکگویی فلسفی میکاهد، که به نحوی دیالکتیکی پدیدار میشود. در معنای هگلی آن، روحی که به طرز دیالکتیکی رشد میکند موجد چیزی نیست مگر تکگویی فلسفی؛ و بعیدترین جا برای شکوفاییِ آگاهیهای یگانه بستر ایدئالیسم، یکتاانگارانه است. اساساً روح پیشروندهٔ واحد، حتی بعنوان یک انگاره، مغایر با داستایوفسکی است. جهان داستایوفسکی عمیقاً تکثرگراست. اگر بخواهیم در جستجوی انگارهای برآییم که کل این جهان، سر بسوی آن دارد، این انگاره کلیساست که به مثابه باهم بودن جانهای یگانه است که در آن گناهکار و پارسا گرد هم میآیند؛ یا شاید انگارهٔ جهان دانته باشد که در آن چند سطحی بودگی پای به لایتناهی میگذارد، جایی که در آن هم تائبان حضور دارند، و هم روی گردانندگان از توبه، هم دوزخیان و هم رستگاران. چنین انگارهای به سبک خودِ داستایفسکی، دقیقتر بگوییم، به سبک ایدئولوژی اوست؛ حال آنکه انگارهٔ روحی واحد شدیداً با کار وی مغایرت دارد.
👤|
#Fyodor_Dostoevsky📇¦ #ScreenWriting🌀¦
@Perspective_7