ای ازلی مرد برای ابد
بیتو زمین سرد برای ابد
نام قدیمت ز لب حادثه
نعره برآورد برای ابد
پلک تو شد باز بهروی دلم
پنجره گسترد برای ابد
هر گل سرخی که جدا از تو رست
زرد شود زرد، برای ابد
غیر دلت لشکر اندوه را
کیست هماورد برای ابد
نام تو عیار ز روز ازل
خصم تو نامرد برای ابد
چشم تو در عین تحیر شکفت
آینه پرورد برای ابد
دست تو از روز ازل زد رقم
بهر دلم درد، برای ابد
مست شد از بادهی روشنگرت
این دل شبگرد برای ابد
صبح ازل مهر تو در من گرفت
شعله ورم کرد برای ابد...
#سیدحسن_حسینی#شعر_خوب_بخوانیم