♦️پیشگفتار کتاب زن، عشق، جنایت /۴
✍️ حسن محدثیی گیلواییبازنشر: ۲۰ مرداد ۱۴۰۳
همانطور که گفتم، از قبل نظریهای دربارهی شوهرکشی، بر اساس مطالعهی بیش از صد گزارشِ روزنامهای، ساخته بودم. حالا باید برای محک زدن این نظریه و بررسیِ درستی یا نادرستی آن، با توجه به نظریه و ادّعاهایم مصاحبهنامهای تنظیم میکردیم. وقت قابل توجّهی را برای تنظیم مصاحبهنامه صرف کردیم. تلاش کردیم پرسشهایی را در آن بگنجانیم که سبب شود زنان، زندگی خود را از دورهی نوجوانی و قبل از ازدواج تا مرحلهی کشتن شوهر و رفتن به زندان برای ما تعریف کنند. ترجیح ما این بود که پرسش ترغیبکنندهای را همان اوّل بپرسیم و فرد، انگیزه پیدا کند و خودش کل قصّهی زندگیاش را تعریف کند. با این حال، نمیشد به این امر اطمینان داشت. آدمها با هم فرق دارند. برخی با اوّلین پرسش، داستان زندگیشان را کامل تعریف میکنند، امّا بعضیها نیز تودار هستند و بهسختی حرف میزنند. در نتیجه، مجبور بودیم پرسشهای زیادی را مطرح کنیم. با هم، روند و کیفیّتِ مصاحبهگری را مرور کردیم و ظرایف کار را مورد تأکید قرار دادیم. قرار بر این شد که همکارانام در پایان هر مصاحبه، نظر خودشان را در مورد مصاحبه شونده بنویسند و ارزیابی خود را جداگانه از هر مصاحبهشونده ارایه کنند. مثلاً از نظر آنها مصاحبه شونده صادق بوده یا خیر؟ چه احساساتی را در حین مصاحبه بروز داده؟ چه واکنشهایی را نشان داده؟
حالا که حدود نُه سال از زمان شروع این کار گذشته، به این نتیجه رسیدم که از میان این داستانهای واقعیِ شوهرکشی در ایران، بخشی را برای شما گزارش کنم و برخی نتایج کارمان را توضیح دهم. تمامی این داستانها واقعی است و از طریق مصاحبههای طولانی و گاه چند ساعته از زبان برخی از زنانی که شوهرشان را کشتهاند یا در قتل آنها بهنحوی دخیل بودهاند، روایت شده است. در حقیقت، روایتگرِ این داستانها، این دسته از زنان بودهاند. این زنان هم دربارهی خودشان و هم دربارهی همسر مقتولشان سخن گفته و داوری کردهاند. همیشه توصیه میشود که «با طرفین یک داستان باید صحبت کرد» تا تصویر واقعیتری از آن داستان داشت. امّا در این مورد متأسّفانه ما به طرف دیگر ماجرا، یعنی مردان کشته شده، دسترسی نداشتیم. روشن است که به داستان قاتلی که دستاش هم رو شده و در زندان است، نمیتوان اعتماد کامل کرد. آنها میتوانند داستان را بهگونهای تعریف کنند که نه تنها خود را مقصّر نشان ندهند، بلکه خود را قربانی معرّفی کنند. بهویژه، برای بسیاری از ما پذیرفتنِ مسؤولیتِ کارهای اشتباه و خطایمان – آنهم خطایی به این بزرگی- دشوار است و شجاعت و صداقت زیادی میخواهد. چه بسا آدمها دوست دارند تقصیرها را به گردن دیگران بیندازند؛ بهویژه اگر این دیگران دستشان از دنیا کوتاه باشد و نتوانند از خود دفاع کنند. پس، زنان شوهرکُش میتوانند شوهران مقتولشان را موجوداتی خبیث، وحشی، کثیف، خشن، و مستحقِّ مرگ یا مُردنی معرفی کنند. مثلاً در یکی از این داستانها،
زن شوهرکُش گفته است:
" این را هم به شما بگویم که نظر پزشکی قانونی این بود که اگر او کشته نمیشد، خودش تا شش ماه دیگر بیشتر زنده نبود؛ به دلیل مصرف سوء مواد مخدّر."
با وجود همهی مشکلات، گاهی در این کار موفّق شدهایم از یک ماجرای منجر به شوهرکشی، سه روایت داشته باشیم:
1) روایتِ خبرنگار در صفحهی حوادث روزنامهها؛
2) روایتِ
زن شوهرکُش؛
3) روایتِ بازسازی شده از دلِ پروندهی قضایی.
گاهی روایتِ
زنِ شوهرکُش با دو روایتِ دیگر تفاوت فاحش داشته است و
زن، داستان را بهکلّی دگرگون کرده است. در اینگونه موارد، زنان از شیوهی اشقیاسازی / مظلومنمایی بهره بردهاند. شوهر مقتولِ خویش را شقی و خود را مظلوم معرفی نمودهاند و گاه حتّا بهرغمِ وجود مدارک، دادگاه و قاضی را به بیعدالتی متّهم ساختهاند! گاهی هم برخی از زنان، اگرچه همهی جزئیات را نگفتهاند، امّا مسؤولیت کار خود را پذیرفتهاند. شاید انتظار اینکه زنان شوهرکُش همهی جزئیات را بگویند، انتظار نابهجایی باشد.
ادامه دارد.
👇👇👇#شوهرکشی#زن_عشق_جنایت@NewHasanMohaddesi