🔎اعدامِ سیاسی : منفورترین ، و فجیع ترین و مسموم ترین اعدامهاست ! از همین رو ، در زمانِ انقلاب ، مراقبِ اولین سری که از بدن جدا میکنید : باشید ؛ چرا که آن سر ، اشتهای مردم را به انقلاب ؛ چند برابر میکند ...
بازهم شعبده ای تکراری ! اما خون آلود و رنج اندود زیر شب کلاه جادوی حکومت آدم کش و سرمایه داری اسلامی : صدور احکام قرون وسطایی اعدام برای تعدادی دیگر از بازداشت شدگان یا اسیران در فرآیند انقلاب معاصر و نوین ایران زمین ... آری ، اینان فرزندان خورشید و خاک اند که فقط ، به قصد مطالبات بدیهی و بدوی شان ( همانا نخستین حقوق شهروندی در خصوص معیشت همگانی و نیز خفقان سیاسی و فرهنگی ) که خداوندان قدرت و اربابان ثروت ، آفریده اید ؛ به اجبار و ناگزیر ، عرصه ی خیابان را ، به تریبون میهن مان ، بدل ساختند ؛ اما اکنون ، بعد از سرکوب سراسری و مداوم اعتصابات و اعتراضات مسالمت آمیز هموطنان در سایر نقاط کشور ، توسط قوای تا دندان مسلح ولایت مطلقه ی فقیه ( به رهبری کنونی سید علی خامنه ای ) و همینطور اعمال فشار نیروهای اطلاعاتی و امنیتی و قضایی رژیم جنایت پیشه و خیانت محور اسلامی ، تحت شکنجه ها و تهدید های گوناگون جسمانی و روانی نسبت به زندانیان در بند و حتی وابستگان و دوستان و خصوصاً و الزاماً خانواده ی فرد تحت بازجویی ، و همبنطور اعترافات تلویزیونی و اجباری ، شاهد صدور بی رویه و اجرای بی رحمانه ی اعدام ها ، هستیم ؛ و به طور پیوسته و فزاینده ای ، دژخیمان و مزدوران وابسته به نظام منحوس سرمایه داری ، زنان و مردان و جوانان و کودکان هموطن را ، با اتهام واهی و دروغین محاربه یا مفسد فی الارض به مسلخ گاه می برند ؛ اگر چه ! هر میزان ، از ارتقای وحشت و ظلمت ، که نوعی تداوم در استیصال و درماندگی دولت اسلامی ، محسوب و تلقی می گردد : ضامن بقای این غده ی سرطانی ( حکومت کشتار و دولت انتحاری ) نخواهد بود ؛ ولی اینان ، به خیال خام شان ، چشم در رخ ملت شریف و اهل اندیشه ی ایرانی دوخته اند ؛ تا بدین طریق یا روش ، با توسل به چوبه های دار و مسلسل های شان ، هرگونه واکنش اقوام یا خلق های مظلوم ایرانی را ، در مقابل تبعیض انسانی و فاصله ی طبقاتی ، منکوب و مهار کنند ؛ به راستی ! هیچ وقت یا هرگز ، نباید اجازه و فرصت این قبیل اقدامات و نیز گسترش قتل عام های سیاسی را ، به هیولای هزاران سر حکومت سفاک و منحوس اسلامی ، داد ؛ به گمان ام : باید و باید ، با مشخصاتی از همبستگی و مختصاتی از به هم پیوستگی ، در مقیاس یک میهن مشترک ، با این اهریمنان سرمایه داری و نیز شیاطین پلید سرشت ، به قیام آکاهانه و مسلحانه ، پرداخت ؛ و علیه توحش سیستماتیک نظام سرمایه داری اسلامی ( اعم از اعدام و شکنجه و زندان و تبعید و غیرو ... ) که منجر به پیدایش و بسط اقسام فقر و انواع وبرانگی ها ، گردیده است : ایستادگی و مقاومت و مبارزه ، نمود ؛ آری ! آی هموطن ، ای انسان ، به پا خیز ... که اکنون ، وقت سوگ واری و زمان انزجار مجازی ، یا حتی تبلیغ و بیان شعارهای عاطفی و برائت جستن پوشالی از این منجلاب کودک کش ، نیست ؛ که هر گونه خاموشی یا سکوت در مقابل ابلیس پیروز مست ( سید علی خامنهای : رهبر کنونی رژیم سرمایه داری اسلامی) به علامت بی تفاوتی یا به مضمون بی تکلیفی شمایان اقوام ایرانی ، تلقی خواهد شد ؛ و بی تردید ! در پیشگاه تاریخ ، به آینده و آینه ، پاسخ گو باید باشید ؛ پس بنابراین ! یک صدا و یک دل ( آگاهانه و مسلحانه ) علیه این ماشین کشتار و سرکوب گر ، شورش و قیام ، خواهیم نمود ؛ سخن کوتاه : ثقل کلام : بی شک ! شایسته و بایسته است که ، ما تودههای زحمت کش و زیر یوغ اختناق و استبداد ( همانا وجدان های راستین و راسخ بشری ) با اتکا به پتانسیل عظیم انسانی و تداراکات ویژه ی انقلابی و خیزش های لحظه افزون ، به شاکله ی استعمار و شالوده ی ارنجاع نظام سرمایه داری اسلامی ، یورش ببریم ؛ و عاقبت ! این پرچم صلح و آزادی و زندگی را ، با ابدیت واژه و هویت گندم ، بر پا کنیم ؛ تا سرانجام : سرزمین مان را ، با اعلام و ابلاغ یک عشق عمومی یا همانا وحدت در قاب و غالب کانون های منسجم و متحد ملی ، رها و آباد سازیم ...
🔎اعدامِ سیاسی : منفورترین ، و فجیع ترین و مسموم ترین اعدامهاست ! از همین رو ، در زمانِ انقلاب ، مراقبِ اولین سری که از بدن جدا میکنید : باشید ؛ چرا که آن سر ، اشتهای مردم را به انقلاب ؛ چند برابر میکند ...
بازهم شعبده ای تکراری ! اما خون آلود و رنج اندود زیر شب کلاه جادوی حکومت آدم کش و سرمایه داری اسلامی : صدور احکام قرون وسطایی اعدام برای تعدادی دیگر از بازداشت شدگان یا اسیران در فرآیند انقلاب معاصر و نوین ایران زمین ... آری ، اینان فرزندان خورشید و خاک اند که فقط ، به قصد مطالبات بدیهی و بدوی شان ( همانا نخستین حقوق شهروندی در خصوص معیشت همگانی و نیز خفقان سیاسی و فرهنگی ) که خداوندان قدرت و اربابان ثروت ، آفریده اید ؛ به اجبار و ناگزیر ، عرصه ی خیابان را ، به تریبون میهن مان ، بدل ساختند ؛ اما اکنون ، بعد از سرکوب سراسری و مداوم اعتصابات و اعتراضات مسالمت آمیز هموطنان در سایر نقاط کشور ، توسط قوای تا دندان مسلح ولایت مطلقه ی فقیه ( به رهبری کنونی سید علی خامنه ای ) و همینطور اعمال فشار نیروهای اطلاعاتی و امنیتی و قضایی رژیم جنایت پیشه و خیانت محور اسلامی ، تحت شکنجه ها و تهدید های گوناگون جسمانی و روانی نسبت به زندانیان در بند و حتی وابستگان و دوستان و خصوصاً و الزاماً خانواده ی فرد تحت بازجویی ، و همبنطور اعترافات تلویزیونی و اجباری ، شاهد صدور بی رویه و اجرای بی رحمانه ی اعدام ها ، هستیم ؛ و به طور پیوسته و فزاینده ای ، دژخیمان و مزدوران وابسته به نظام منحوس سرمایه داری ، زنان و مردان و جوانان و کودکان هموطن را ، با اتهام واهی و دروغین محاربه یا مفسد فی الارض به مسلخ گاه می برند ؛ اگر چه ! هر میزان ، از ارتقای وحشت و ظلمت ، که نوعی تداوم در استیصال و درماندگی دولت اسلامی ، محسوب و تلقی می گردد : ضامن بقای این غده ی سرطانی ( حکومت کشتار و دولت انتحاری ) نخواهد بود ؛ ولی اینان ، به خیال خام شان ، چشم در رخ ملت شریف و اهل اندیشه ی ایرانی دوخته اند ؛ تا بدین طریق یا روش ، با توسل به چوبه های دار و مسلسل های شان ، هرگونه واکنش اقوام یا خلق های مظلوم ایرانی را ، در مقابل تبعیض انسانی و فاصله ی طبقاتی ، منکوب و مهار کنند ؛ به راستی ! هیچ وقت یا هرگز ، نباید اجازه و فرصت این قبیل اقدامات و نیز گسترش قتل عام های سیاسی را ، به هیولای هزاران سر حکومت سفاک و منحوس اسلامی ، داد ؛ به گمان ام : باید و باید ، با مشخصاتی از همبستگی و مختصاتی از به هم پیوستگی ، در مقیاس یک میهن مشترک ، با این اهریمنان سرمایه داری و نیز شیاطین پلید سرشت ، به قیام آکاهانه و مسلحانه ، پرداخت ؛ و علیه توحش سیستماتیک نظام سرمایه داری اسلامی ( اعم از اعدام و شکنجه و زندان و تبعید و غیرو ... ) که منجر به پیدایش و بسط اقسام فقر و انواع وبرانگی ها ، گردیده است : ایستادگی و مقاومت و مبارزه ، نمود ؛ آری ! آی هموطن ، ای انسان ، به پا خیز ... که اکنون ، وقت سوگ واری و زمان انزجار مجازی ، یا حتی تبلیغ و بیان شعارهای عاطفی و برائت جستن پوشالی از این منجلاب کودک کش ، نیست ؛ که هر گونه خاموشی یا سکوت در مقابل ابلیس پیروز مست ( سید علی خامنهای : رهبر کنونی رژیم سرمایه داری اسلامی) به علامت بی تفاوتی یا به مضمون بی تکلیفی شمایان اقوام ایرانی ، تلقی خواهد شد ؛ و بی تردید ! در پیشگاه تاریخ ، به آینده و آینه ، پاسخ گو باید باشید ؛ پس بنابراین ! یک صدا و یک دل ( آگاهانه و مسلحانه ) علیه این ماشین کشتار و سرکوب گر ، شورش و قیام ، خواهیم نمود ؛ سخن کوتاه : ثقل کلام : بی شک ! شایسته و بایسته است که ، ما تودههای زحمت کش و زیر یوغ اختناق و استبداد ( همانا وجدان های راستین و راسخ بشری ) با اتکا به پتانسیل عظیم انسانی و تداراکات ویژه ی انقلابی و خیزش های لحظه افزون ، به شاکله ی استعمار و شالوده ی ارنجاع نظام سرمایه داری اسلامی ، یورش ببریم ؛ و عاقبت ! این پرچم صلح و آزادی و زندگی را ، با ابدیت واژه و هویت گندم ، بر پا کنیم ؛ تا سرانجام : سرزمین مان را ، با اعلام و ابلاغ یک عشق عمومی یا همانا وحدت در قاب و غالب کانون های منسجم و متحد ملی ، رها و آباد سازیم ...
گاهی کار فقر و بیچارگی به جائی میرسد که رشتهها و پیوندها را میگسلد این مرحلهای است که تیرهبختان و سیاهکاران چون بدانجا رسند درهم آمیخته و در یک کلمه که کلمه شومی است شریک میشوند.
با حقوقی که به هشتاد جلاد میپردازید میتوانید ششصد آموزگار استخدام کنید! آقایان به فکر اکثریت مردم باشید، برای کودکان دبستان و برای مردم کارگاه بسازید.
همه چیز این جهان همه جانداران همه کوه ها همه جنگل ها و چمن های سرسبز ... همه روزهایی که آسمان را زرین میکنند و آبهایی که مسیر سیلاب ها را میشویند همه چون روز نخست آفرینش صفا و صمیمیت خود را حفظ کرده اند و تنها این انسان است که سقوط کرده ست ...!