📚 دو شعر از ناظم حکمت:
روشنایی پيش میآيد
و مرا دربرمیگيرد
دنيا زيباست
و دستانم از اشتياق سرشار
نگاه از درختان برنمیگيرم
که سبزند و بار آرزو دارند
راه آفتاب از لابهلای ديوارها میگذرد.
------------------------------------------
پشت پنجرهی درمانگاه نشستهام
بوی دارو رخت بربسته
میخکها جایی شکفتهاند
میدانم
اسارت مسئلهای نيست
ببين!
مسئله ايناست که تسليم نشوی.
#ناظم_حکمت - ۱۹۴۸
درمانگاه زندان
#زن_زندگی_آزادی #زندانیان_سیاسی_آزاد_باید_گردند https://t.center/NA_BE_KAR_KOODAKAN