📝 زنان کارگر از خانه تا کارخانه
✍ پریسا شکورزاده
🔲 بازتعریف جامعهی مدنی از منظر سیاست فمینیستی
📍برخلاف برخی دیدگاههای لیبرال که جامعهی مدنی را جدا از سپهر خصوصی خانواده مفهومپردازی میکنند، باید تأکید کنیم که آنچه ایدئولوژی مردانه، با زدن برچسبِ «سپهر خصوصی» از جامعهی مدنی بیرون میگذارد و آن را غیرسیاسی میکند، یعنی حوزهی خانگی (یا به تعبیر ارسطو حیطهی ضرورت) اتفاقاً قلب جامعهی مدنی است و عبور از دوگانهی سپهر خصوصی/عمومی و سیاسی کردن خانه، میتواند نیروهای تازهای را وارد جامعهی مدنی کند. بسط شعار فمینیستی «شخصی سیاسی است»، جامعهی مدنی را از یک اتوپیای دور از دسترس، به یک جنگ روزمرهی ضروری تبدیل میکند و آن را به سیاست زندگی روزمره پیوند میدهد؛ یکیکردن ابعاد منتزعشدهی زندگی و سازماندهیِ کنشِ سیاسیِ مبتنی بر تجربهی انضمامی، ساحتی تازه برای فعالیت زنانی میگشاید که از نهادهای اغلب مردانهی جامعهی مدنی بیرون گذاشته شدهاند.
▫️در طول تاریخ،
زنان با اتکا به تجربیات روزمرهی خود در عرصهی خصوصی، اقدام به ایجاد اجتماعات بدیل (آلترناتیو) خود یا پادجامعههای مدنی (counter-civil society) کردهاند. البته این اجتماعات بدیل منحصر به
زنان نبوده و نیست. همان طور که نانسی فریزر میگوید گروههای فرودستی که از سپهر عمومی مسلط بیرون گذاشته شدهاند و صدایشان شنیده نمیشود، پادسپهر عمومی فرودستان را ایجاد میکنند تا نیازها و منافع خود را صورتبندی کنند. بدین ترتیب، توجه به پادجامعهی مدنی در مقابل فهم نخبهگرایانه، بورژوایی و مردانه از جامعهی مدنی، میتواند ما را از سیاست ایدئالیستی دور کند و عاملیت و کنشورزی را در متن زندگی قرار میدهد.
📍سنت چپ عموماً با پذیرفتن دوگانههای سپهر خصوصی/عمومی یا جدا کردن سپهر تولید/کار مزدی/کار مولد از سپهر بازتولید/کار غیرمولد/کار خانگی، و منحصر کردن بازتولید به مصرف، آن دسته از فعالیتهای خانوادگی و اجتماعی
زنان را که برای بقا و بازتولید نیروی کار انجام میشوند، بهعنوان کار مولد یا حتی غیرکار تعریف کرده است. تعریف
کارگر بهعنوان مولد ارزش اضافی، زنانی را که در خانه کار میکنند، خارج از عرصهی تولید قرار میدهد. بهطور کلی، کار بازتولیدی به واسطهی ایدئولوژی مراقبت(عشق مادری و ذات عاطفی و
زنان)، بهعنوان کار در نظر گرفته نمیشود و از آن ارزشزدایی میشود.
▫️درحقیقت، کار بازتولیدی مثل طبیعت، رایگان و نامحدود و نامرئی است و کموبیش هیچ نظارت قانونیای بر آن نیست و محل استثمار بیحساب و کتاب است. این تقسیم کار جنسیتی و تفویض وظیفهی بازتولید به
زنان و فرودستسازی آنها در طول یک فرایند قهرآمیز تاریخی، با سلب دسترسی
زنان به منابع ضروری و مولد و کنترل نیروی کار، بدن و سکسوالیتهی
زنان به وجود آمده است. بنابراین، تقسیم کار جنسیتی صرفاً تقسیم وظایف بین زن و مرد نیست، بلکه با کنترل
زنان و مطیعسازی و انضباطبخشی بدنشان، شکلدهندهی رابطهای سلسلهمراتبی، استثمارگرانه و سلطهجویانه است. بدینترتیب، خانهها«مستعمرههای درونی سرمایه»شدهاند که ظاهراً در آنها کاری بدون تولیدِ ارزش انجام میشود، درحالیکه این کار شرط ضروری تولید، انباشت ارزش اضافی و بهطور کلی سرمایهداری است. بازتولید اجتماعی بخش پنهان و رازآلود، اقامتگاه پنهان تولید، شرط استعلایی انباشت سرمایه است. بهقول ماریا میس، باید کوه یخ سرمایهداری پدرسالارانه را بشکنیم. به عبارت دیگر، باید بگوییم جنبش کارگری اگر افق نگاهش صرفاً محدود به نوک کوه یخ باشد، در رسیدن به آرمان رهایی طبقهی
کارگر با شکست مواجه خواهد شد.
📍شاید بتوانیم بگوییم جنبش «زن زندگی آزادی» نوعی اعتصاب فمینیستی است؛اعتصاب، نافرمانی و نهگفتن! علیه طرد و بیرونگذاری (exclusion)است. اعتصاب تمام آنهایی است که بهعنوان خانهدار، دستفروش،
کارگر پارهوقت، بیثباتکار، مترجم و…فضایی برای اعتراض ندارند، بیرون از اتحادیه و جامعهی مدنی در معنای معمولند.جنبش ژینا صدای جمعی پریکاریا و هستیهای بیثبات است. حضور گستردهی
زنان در این جنبش، نشان از نهگفتنِ
زنان به انواع خشونت مستقیم علیه بدنهایشان و خشونت غیرمستقیم یا ساختاریای دارد که حاصل مناسبات طبقاتی-پدرسالارانه است. در این جنبش کسی اعلام اعتصاب نکرده است و زمانی برای دست از کار کشیدن از پیش تعیین نشده است.بلکه بدن جمعی زنانه دست به نافرمانی در برابر سلطه و انقیادی که بر بدنش اعمال شده و استثماری که هستی او را متزلزل کرده، زده است. به بیانی دیگر، بدن زنانه که فارغ از هر قصدی برای فاعلیت سیاسی همواره پیشاپیش محل نزاع و قدرت است، با گسترش بدن جمعی امکانهایی را برانگیخته است که پیش از آن در این بدن خاموش بودهاند و قدرت تأسیس خود را بروز داده است.
#کار_خانگی#زنان_کارگر#زن_زندگی_آزادیhttps://t.center/NA_BE_KAR_KOODAKAN