زمان را از اُتاقَکِ هر فانوسِ دَریایی ، که شاهد باشید کِشتی ها و دود کِش هاشان ، پیغام ها دارند به وَقتِ لَنگر : نامه ها و اجناسِ گوناگون خالی می شوند مَلوان ها ... با چَشمانی نَمکْ اَندود و بازوانی پُرآشوب اَند که مَعشوقه ای شَهوانی تَر از نان را بی اختیار ، انتظار می کِشَند امّا بَندرگاه خانه ای بَرایِ زیستَن ، نیست