نویسندهی سرشناسی مثل آقای مارکز نباید خودش را از مقام یک وزنهی نهایی کارساز تا حد پارسنگها پایین بیاورد. وگرنه بگذار فلان آدمی که همین جوریاش پارسنگ یک نمکفروش دورهگرد هم نیست برود خودش را با بند تنبان فلان سیاستمدار دار بزند. حرف من این است که اگر آقای گورباچف برای پیشبرد سیاست خودش پشتیبانی شُهرهگانی مثل آقای مارکز را لازم دارد، آقای مارکز به طور مطلق برای اثبات وحود خودش نیازمند چنین دیدارهایی نیست! او میباید حضورش را در سطحی فراتر از مسائل سیاسی روزمره نگه دارد. او در یک کلام حق ندارد خودش را ملعبهی دست این و آن کند. فقط اگر واقعاً لازم دید میتواند دو کلمه اعلام کند که برنامهی سیاسی فلان آقا را ــ آن هم به شرطها و شروطها ــ جالب یافته است و چنانچه فقط یک بازی تاکتیکی روی صفحهی شطرنج نباشد و در عمل نشان بدهد که برداشتی انسانی انگیزهی آن است، تأییدش میکند.
من بین "هنر" و "سیاست روز" فاصله قائل میشوم. سیاستهای روز معمولاً چیزیست که در نظرِ خودِ سیاستمداران بیش از دیگران بیحرمت و فاقد ارزش است در صورتی که هنرمند روشنفکر از جان و خونش مایه میگذارد. کجا این دو از یک خانوادهاند؟ هنر مرز و سیستم حکومتی نمیشناسد. سخت کیفور شدم که شنیدم آقای اخوان ثالث در پاسخ دعوتی گفته است که شاعر هرگز "با قدرت نیست"، بلکه "بر قدرت است!" باید دهانش را بوسید.
هنرمند در همهچیز با چشم شک و تردید نگاه میکند و تا چیزی از مرز تاکتیکها برنگذرد و حقانیت استراتژیکش را نشان ندهد مهر تأییدش را پای آن نمیزند.
هنر با مردم است و حقیقت را تبلیغ میکند. حتا هنگامی که مردم آن را دشمن بدانند.
روشنفکر مستقل در مقامی ماورای جریانات سیاسی و حزبی و این قبیل بازیها است.
روشنفکر به مجردی که در یک نظام سیاسی ــ حتا نظامی که خودش پیشنهاد کرده ــ قبول مسئولیتی بکند، از همان لحظه دیگر در جناح روشنفکران جایی ندارد بلکه مدافع پیشپاافتادهی آن نظام است.
روشنفکر هیچوقت مدافع چیزی نیست، همیشه معترض جنبههای نادرست یا ظاهرسازانهی چیزی است. از هنگامی که شروع به دفاع از چیزی کرد تبدیل میشود به یکی از وکیلباشیهای مدافع یک قلعه و لزوماً توی آن سیستم میلغزد و از همانجا خودش را حذف میکند.
واقعاً ملاقات کسانی امثال آقای مارکز با کسانی امثال آقای گورباچف، حتا اگر آهنگ هرگز نشنیدهای را کوک کرده باشند، چه معنایی دارد؟ او میرود به آقای گورباچف چه بگوید؟ اصلا چرا خودش را قاتی "سیاستهای روز" میکند؟
نویسندگان و روشنفکران همیشه این ور خط اند و برگزیدگان سیاسی که ما همیشه در عمل دیدهایم که دست آخر هیاهوی بسیار برای هیچاند- آن ور خط.
ما اصلاً با سیاست دیالوگی نداریم. برای چه برویم از آنها وقت ملاقات بخواهیم؟...
بخشی از گفتگوی
#احمد_شاملو با مجلهی دنیای سخن، سال 1367
@arts_literature