این روزها... هرچه بالا و پایین میکنم... یاد #تُ میافتم! راستش را بخواهی... تنها و تنها... یاد توست که دلم را آرام میکند! خاطرم را جمع میکند! طوفان جانم را، آرامش میبخشد! بی #تُ... ترس دارد این #سیلاب! ناگوار است این زندگی... پُر هیاهوست، عُمر... دنیا، همین دنیایی که بهدرد بخور نیست... اگر تو نبودی، جای نَفَسکشیدن هم نبود! فَتَصَدّق عَلَینا اَیُّهَاالعَزیز! ... @MokhatabTV3 ...
من از همان قبیلهام... که یک دل نه... صددل وابستهی تو بودند! دعایِ قنوتشان... برای سلامتی شما بوده و... عشق را در راه رسیدن... به دیدارت خواندهاند! به شادمانهی ربیع... خنده را بر لبم سنجاق میکنم... و عالَم را از محبتتان پُر میکنم! من... شیعه هستم و... امیددارم تا از رستگارانِ دوستداران علی و اولادش باشم! مبارک باد سُرورِ ربیع! با آرزوی سلامتی... و ظهورِ موفور السرورتان! ... @MokhatabTV3 ...
طوفان آمده! خشک و تَر را با هم میبرد! دنبال دستاویز باید بود! یک پناهگاهِ امن... یک غار، وسط کوه... یک بلندی، بالای شهر... اما مگر نه اینکه طوفان است و... فراگیر! باید به جایی پناه ببرم... که هیچ گزندی به آن نمیرسد! جز آغوشِ پدر... جز پناهِ امن مهربانی او... جز دلِ دریاییِ امام زمان... کجا پیدا میشود؟! اگر او همدممان شود... اگر او شریکِ زندگیمان شود... اگر او دار و ندارمان بشود... جایی برای هراس نیست!
پ.ن آنجا که باید دل به دریا زد... همینجاست! ... @MokhatabTV3 ...
طوفان آمده! خشک و تَر را با هم میبرد! دنبال دستاویز باید بود! یک پناهگاهِ امن... یک غار، وسط کوه... یک بلندی، بالای شهر... اما مگر نه اینکه طوفان است و... فراگیر! باید به جایی پناه ببرم... که هیچ گزندی به آن نمیرسد! جز آغوشِ پدر... جز پناهِ امن مهربانی او... جز دلِ دریاییِ امام زمان... کجا پیدا میشود؟! اگر او همدممان شود... اگر او شریکِ زندگیمان شود... اگر او دار و ندارمان بشود... جایی برای هراس نیست! آنجا که باید دل به دریا زد... همینجاست! ... @MokhatabTV3 ...
ما... تو را ندیدهایم! اما یک دل، نه... صد دل، عاشقت شدیم! ما... تو را ندیدیم! اما از کودکی... یادمان دادند... به تو #تکیه کنیم! که جانیّ و جهانی! ما... تو را ندیدیم! اما جان و جوانیمان را... با دعا برای #فرج سپری کردیم! کاش... عیدی این روزهای ما... دیدنِ رویِ ماهَت باشد؛ آقای عزیز! آغازِ امامتتان مبارک! ... @MokhatabTV3 ...
مرحوم فَشَندی میگوید: در مسجد #جمکران... اعمال را به جا آورده بودم و با همسرم میآمدم. دیدم آقایی نورانی داخل صحن شده و قصد دارند به طرف مسجد بروند. با خود گفتم: این سیّد نورانی در این هوای گرم تابستان از راه رسیده و تشنه است. ظرف آبی به دست ایشان دادم. پس از آشامیدن، ظرف آب را پس دادند. گفتم آقا، شما دعا کنید و فرج #امام_زمان (عج) را از خدا بخواهید تا امر #ظهور نزدیک شود. فرمودند: شیعیانِ ما به اندازهی آبخوردنی ما را نمیخواهند! اگر ما را بخواهند، #دعا میکنند و #فرج ما میرسد. 📚شیفتگان حضرت مهدی(عج)، جلد۱، صفحه۱۵۵ ... @MokhatabTV3 ...
کیک را خریدم... شمعها را چیدم... و خانه را پر از بادکنک کردم! حالا چراغها همه خاموشند! منتظرم بیایی... و سورپرایزت کنم! امسال، دقیقا... هزار و صد و هشتاد و پنجمین سالی است که تولدت را جشن میگیریم! ... @MokhatabTV3 ...